به گزارش خبرنگار مهر، دکتر قاسم پورحسن، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی، صبح امروز اول خردادماه در شانزدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین شیرازی(ملاصدرا) با عنوان انسان و جهان در ارائه مقاله خود با عنوان نسبت انسان با ساحت هستی در تفکر ملاصدرا و هایدگر گفت: پس از ابن سینا، انسان شناسی و موضوع انسان از اهمیت فلسفی برخوردار شد.
وی افزود: ملاصدرا در طرح مباحث انسان شناسی می کوشد تا با واکاوی تفکر فلسفی در حوزه اسلام به خصوص ابن سینا و سهروردی و امتزاج آن با آموزه های وحیانی و روایی، طرح بدیعی از شناخت انسان به دست بدهد. طرح ملاصدرا بر نظریه پیوند انسان با ساحت هستی استوار است، چنین رویکردی در هایدگر نیز به چشم می خورد.
دبیر علمی همایش انسان و جهان در ادامه سخنانش بیان کرد: ملاصدرا معتقد است تنها با انسان و از منظر انسان می توان از جهان سخن گفت و با انسان است که عالم، عالم می شود. هایدگر با ایجاد نسبت دازاین یا انسان با وجود تأکید دارد که تنها خصوصیت دازاین همان نسبت خاص او با وجود بوده و تنها دازاین است که می تواند عالم را فهم کند.
وی با بیان اینکه در ملاصدرا و هایدگر پرسش از انسان و حقیقت انسان، به پرسش از نسبت با وجود بر می گردد، تصریح کرد: انسان موجودی است که پرسشگر است و اساس پرسش او، پرسیدن از وجود است. هر دو اعتقاد دارند که انسان فروافتاده در این عالم است و انسان موجودی است با امکانات بیشمار و نامتناهی.
پورحسن با بیان این پرسش که حال چه زمانی این امکانات به طور کامل تعین می یابد و شکوفا می شود؟، بیان کرد: پاسخ هر دو فیلسوف این است که با پرسش از هستی و در طلب وجود بودن، این تعین رقم زده می شود. انسان که در این عالم متناهی و از بین رونده فروافتاده است، با این وجود گشوده به وجود است. گشودگی به وجود سبب نزدیکی به ساحت هستی و نفهمیدن اضلاع هستی و چگونگی نسبت با آن می شود. این امر بنیادی ترین رویدادی است که در انسان تحقق می یابد.
در ادامه این همایش، دکتر حسن بلخاری، دانشیار گروه مطالعات عالی هنر دانشگاه تهران در مورد معماری مقدس، تجسم اصل تناظر میان عالم و آدم(جهان و انسان) به ارائه سخن پرداخت و بیان کرد: بنیاد ایده و عقیده انسان سنتی وحدت است و مبنای اندیشه مدرن تجزیه. در این وحدت تمامی اجزاء و ابعاد عالم با هم و به ویژه با انسان مرتبط هستند و یا به روایت افلاطون در تیمائوس عالم و انسان خویش یکدیگرند. از جمله مصادیق این وحدت بالاخص در تاریخ معماری سنتی نسبت به نظیر میان انسان، جهان و معبد به عنوان خداست.
وی افزود: در جهان بینی سنت محوری که اصل تناظر یا همانندی عالم و آدم(جهان و انسان) بنیادی ترین مفهوم و مبنای آن به شمار می رود، معماری مقدس(معبد یا خانه خدا) جلوه نمادین این نسبت محسوب میشود. مثال بارز این معنا در حکمت هندو و به ویژه در فلسفه ودانتا (که کتابی چون اوپانیشادها، مظهر آن است) یافت شود.
وی یادآور شد: در حکمت "ودانتا" مناسک صوری و کاملا عملگرای قربانی به یک سیر و سلوک معنوی و درونی تبدیل می شود. در این تحویل به جای قربانی (انسان یا حیوان) نفس سالک قربانی می شود و به جای برهمن، سالک، خود در مقام قربانگر یا قربانی کننده قرار می گیرد.
بلخاری در ادامه سخنانش تصریح کرد: همچنین به جای معبد که محل انجام قربانی است، کالبد سالک جایگزین می شود و بدین صورت نسبتی میان انسان و معبد ایجاد می شود و بنابر همین نسبت است که در معماری هندو و مسیحی کالبد انسان، ابعاد هندسی معبد را تعیین می کند.
وی در پایان سخنانش بیان کرد: از سوی دیگر در تعالیم سنتی، معبد یا مکان مقدس خود یک عالم صغیر است و از منظر تمامی سنت گرایان نماد اتم عالم، چنین دیدگاهی از یک سو، تناظر میان ابعاد هندسی کالبد انسان و معبد از سوی دیگر، معبد را به عنوان مظهر هندسی و کالبدی اصل تناظر میان انسان و جهان قرار می دهد.
نظر شما