۲۲ خرداد ۱۳۹۱، ۵:۳۰

یادداشت میهمان/

کاش من هم می‌توانستم مثبت بنویسم!

کاش من هم می‌توانستم مثبت بنویسم!

امیدعلی مسعودی، رئیس گروه ارتباطات دانشگاه سوره با ارسال یادداشتی به خبرگزاری مهر به نقد و بررسی کتاب «مسافر دهکده جهانی» نوشته پروفسور یحیی کمالی‌پور پرداخته است.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و ادب: همزمان با انتشار کتاب «مسافر دهکده جهانی» نوشته پروفسور یحیی کمالی‌پور، رئیس گروه ارتباطات دانشگاه پوردو کلیومت، مدیر مرکز مطالعات جهانی سردبیر مجله مدیا گلوبال از سوی نشر سیمای شرق، امیدعلی مسعودی رئیس گروه ارتباطات دانشگاه سوره و از اساتید نام‌آشنای حوزه علوم ارتباطات در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده به نقد و برسی این کتاب پرداخت است که در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

تمام شد! بعداز نشانه‌شناسی امبرتو اکوی ایتالیایی که توفیق یک بار خواندنش را یافتم؛ بالاخره به جمله پایانی کتاب مسافر دهکده جهانی رسیدم. من یحیی کمالی پور را دوست می‌دارم. در کار رساله دکتری‌ام که نه راهنما بود و نه مشاور و نه حتی داور، در روش دلفی به پرسش‌هایم سخاوتمندانه و نه با کبر و غرور جواب داد. ایمیل‌هایش به من وظیفه پاسخگویی را یاد داد. در سفر امسالش هم توفیق دیدارش برایم نعمتی بود، اما چه کنم که وقتی کتاب زندگینامه‌اش را خواندم نکاتی را در کنار همه قوت‌ها می‌دیدم و تذکر آن ها را نوعی ادای دین به این استاد گرانقدر می‌دانستم. افزون براین ما ایرانی‌ها همیشه شرم حضور را رعایت می‌کنیم و البته از عیب‌گیری دیگران و حتی انتقادهای سازنده دوستانمان رنجیده می‌شویم. به دل می‌گیریم و درفرصت مناسب  جبران می کنیم؟...!

اما کمالی‌پور اینگونه نیست. انتقادپذیراست. خودش اصرار می‌کرد: کتاب را بخوانید و عیب‌هایش را بگویید و من هم می‌خواهم به بیان نکاتی درباره کتاب بپردازم که آن را بیشتر اوج می‌دهد.

کتاب بین خاطره، زندگینامه و سفرنامه در نوسان است. گاهی نثری شاعرانه دارد و گاهی مثل گزارش یک ژورنالیستی است و البته در بخش پایانی بیشتر به متنی آکادمیک می‌ماند. صرفنظر از یکدست نبودن سبک نگارش، یکدست نبودن نثر هم فراز و فرودهایی را درکار به وجود آورده است که درچاپ دوم می‌شود اصلاحش کرد.

این زندگینامه اگر برای علاقه‌مندان به کسب علم و دانش به ویژه دانشجویان نوشته شده است، می‌بایست در لحظاتی که کمالی‌پور از دانشگاه یاد می‌کند به جزئیات توجه بیشتری داشته باشد. مثلاً در صفحه 111 نویسنده با دقت درباره روستای خنداب و اهالی‌اش توضیح می‌دهد، اما در لحظه بسیار مهم تغییر رشته تحصیلی به علوم ارتباطات در کالج مارشال تاون فقط به درس‌های مقدماتی و عمومی ارتباطات بسنده می‌کند. کاش دراینجا درمورد درس‌ها، استادان، شیوه تدریسشان، تکالیف و... توضیح داده می‌شد تا به ارزشمند او بیشتر واقف شویم.

او در کتابش تقریبا تا پایان زندگینامه ‌اشاره‌ای به تألیفات دانشگاهی‌اش ندارد. انتشار نخستین کتاب در بخش متمایز از زندگینامه در صفحه 273 که در سال 1994 اتفاق افتاده و قاعدتا می‌بایست در دل بیان شیرین و خاطره‌انگیز او در همان دوران می‌آمد جدای از این بیشتر کارهای تألیفی استاد هم خارج از متن زندگینامه بیان شده‌اند.

در مورد سبک نگارش هم گاهی تکرار برخی صحنه‌ها (با همه زیبایی‌اشان) ملال‌آور می‌شوند: مثل وزش باد، خم شدن گندم‌ها و رقص آن‌ها و نه شکستنشان... که چندجا احساس کردم تکرار شده است. از سوی دیگر تکرار در برخی جملات نیز بیش از اندازه به چشم می‌خورد: باهم خوشه‌های گندم را نوازش کردیم؛ باهم به آسمان کویر دست بردیم؛ باهم.... در این عبارات بیش از سی بار کلمات باهم تکرار شده است؛ در حالی که اگر آن را حذف کنیم بر زیبایی جملات و سادگی‌شان افزوده می‌شود.

برای ما دانشگاهی‌ها گرچه سرنوشت «دریا» دختر دلبند استاد، شیرین و نیکوست و دوری او از پدر دلگیرمان می‌کند، اما پرداختن به این موضوع  و کمرنگ شدن کارهای علمی استاد آزاردهنده است؛ مثلاً ای کاش نویسنده به روز مصاحبه‌اش در دانشگاه پوردو کلیومت بیشتر می‌پرداخت. سئوالات چه بود؟ چه فاکتورهایی برای جذب هیأت علمی در این دانشگاه و یا دانشگاه‌های دیگرمهم است؟ و ده‌ها پرسش دیگر...

عکس‌های داخل متن از کم‌ترین کیفیت برخوردارند. باید در چاپ بعدی از امکانات رایانه‌ای و چاپ بهتر بهره‌مند شد.

کتاب در پایان وارد یک بحث حقوقی شده است. نمی‌دانم چه لزومی داشته است که استاد پرده از سفر غیرقانونی دخترش به کانادا برگیرد؟ مگر استاد نمی‌گوید اگر پلیس از این موضوع باخبر شود، دخترش و همسر سابقش دچار مشکل می‌شوند؟ پس ذکر این ماجرا چه دستاوردی دارد؟ مگر اینکه معتقد باشیم اصلا این زندگینامه برای همین منظور نوشته شده است؟! درباره این کتاب و شباهت‌های عجیبش با زندگی خودم حرف‌ها دارم که بماند برای بعد و بعدها...

به هر صورت از کمالی‌پور ممنون و سپاسگزارم که توفیق خواندن این کتاب نصیبم کرد. ای کاش دوستان در وصف شیرین نیکویی‌های دریای پر از معنویت کتاب ننوشته بودند و من هم برای این ادای دین در وجه مثبتش به وجه منفی‌اش میل‌ نمی‌کردم و منتظر ایمیل‌های شما نمی‌ماندم!

--------------------
امیدعلی مسعودی
کد خبر 1622455

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha