به گزارش خبرنگار مهر، مردم سخت کوش سیستان و بلوچستان به خصوص زنان هنرمند این سامان هنر زن ایرانی را به معنای واقعی به منصه ظهور رسانده و در کنار خانه داری و فعالیت های کشاورزی و دامداری و حتی تجارت راهی برای کمک به معیشت خانوار باز کرده و به یاری مردان شان می شتافتند وچه بسا که یک گام از مردان فراتر نهاده اند.
صنایع دستی مردان و زنان این دیار نشان از تلاشی بی وقفه برای حفظ میراث نیاکان شان و سندی تاریخی از تلاش خستگی ناپذیر و ذوق و هنر آنان است.
هنر صنایع دستی از دوران باستان تاکنون همپای ساکنان دیار کهن سیستان و بلوچستان به پیش آمده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
صنعتگران صنایع دستی سیستان و بلوچستان با هنر زیبا و انگشتان هنرمندشان آثاری خلق کرده اند که صدای پای تاریخ به وضوح از زره زره آن به گوش می رسد.
سفالینه های زیبا و سنگهای قیمتی وتزئینی کشف شده از آثار تاریخی شهر سوخته، دهانه غلامان، کوه خواجه و ده ها اثر تاریخی دیگر بعضا با قدمت بیش از پنج هزار سال نشان از هنری دارد که در رگ و خون مردم این دیار ریشه دوانیده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و با وجود تغییرات عمده ای که در صنایع مختلف بوجود آمده اما مردم این سامان میراث کهن نیاکان خود را دست نخورده حفظ کرده و در تلاش برای سپردن آن به نسل های بعدی هستند.
با وجود تلاش نسل های گذشته برای حفظ و انتقال این میراث گرانبها به نسل جدید اما افسوس و صد افسوس که برخی صنایع دستی سنتی منطقه به سبب بی مهری و قهر طبیعت و نداشتن بازار مصرف، ورود ماشین ساخته ها و ماشین دوخته های ارزان قیمت و کم کیفیت داخلی و خارجی و بی مهری و کم علاقگی نسل جدید در حال نابودی است و هر آنچه از ظاهر امر پیداست چنانچه مسئولان دست یاری به سوی آنان دراز نکنند، شاهد افول آخرین نسل ها از هنرمندان این نوع صنایع خواهیم بود.
جاوند بافی (چادر شب)، سفالگری، تراش سنگ های قیمتی، جومه بافی (پارچه و شال گردن یا چفیه) و امثال آن نفس های آخرشان را می کشند و برخی از آنها نیز با آخرین نسل خالقان خود محو شده و یا در حال محو شدن هستند.
پارچه بافی در سیستان
پارچه بافی در زابلستان قدمتی افزون برپنج هزار سال دارد و تکه پارچه های دست بافت کشف شده در شهر سوخته نمونه ای از این هنر در پنج هزار سال پیش است.
پیشینه پارچه بافی در تمدن بشر به هزاره های قبل از میلاد برمی گردد.
پارچه یا بهتر بگوییم پوشش یکی ازنیازهای اولیه بشر بوده است که در طول دوره های مختلف تاریخ دارای فراز و نشیب بوده است، شیوه های تولید یا گونه های تولیدی آن به طوری که در یافته های شهر سوخته با پیدا شدن تعداد قابل توجهی ابزار گوناگون بافندگی و ریسندگی چوبی، گلی، سفالی و فلزی که نشانگر وجود صنعت بافندگی در آن دوره بوده است و نمونه های اعجاب انگیزی از پارچه یافت شده، این امر را به وضوح نشان می دهد.
مسلما آنچه که برای باستان شناسان عجیب و سوال برانگیز است و برای یافتن عوامل یا دلایل آن تلاش بسیار می کنند، یافتن چنین پارچه هایی با چنین کیفیت و چنین گونه های رنگی است.
نمونه هایی که از نظر طرح و حتی رنگبندی بسیار نزدیک به پارچه های سنتی است و اخیرا در سیستان بافته می شده است.
پارچه های یافت شده اغلب به رنگ قهوه ای و کرم هستند اما بیش از چندین مورد به پارچه های دورنگ از جنس پشم و پنبه برخورد شده است.
در مسیر هنر پارچه بافی آنچه از هزاره های قبل از میلاد تاکنون مشخص و مشهور است خودکفایی مردم سیستان در تولید مواد اولیه صنایع مختلف به خصوص پارچه بافی بوده آنچنان که تا همین سده اخیر تمام مراحل تهیه و تولید پارچه توسط خود مردم و خانواده ها انجام می گرفته است یعنی از مرحله کاشت وبرداشت پنبه و یا تهیه پشم و موی دام گرفته تا ریسندگی و آماده سازی آنها که همه با ابزارسنتی و ویژه انجام می شده است.
از نکات قابل توجه و افتخارات سیستان این است که در زمان عمرولیث صفاری برای سالها پارچه مخصوص خانه کعبه توسط هنرمندان سیستانی بافته و به مکه مکرمه اهدا و ارسال می شده است.
نکته دیگر نزدیکی بافت های اخیر به بافت های یافت شده در شهر سوخته است که تاکنون باقی مانده است.
اقلام تولیدی پارچه بافی سنتی سیستان عبارتند از لنگ (دستمال)، سریک (بار بند)، پتو، شال گردن و پارچه.
سوزن دوزی
هنر دیگر مردم این دیار کهن سوزن دوزی است، که به مدد دستان توانا و فکر خلاق زنان هنرمند سیستان و بلوچستان بر عرصه پارچه جاودان می شود و آنچه بر جای می ماند حاصل ذوق، سلیقه، ابتکار و استعداد قابل تحسین هنرمندان این وادی است.
این هنر در بلوچستان پیشینه ای دراز دارد و می توان آن را عصاره درد دل های زنانه و بازتاب خاطرات تلخ و شیرین قومی در طول تاریخ برشمرد که خود آمیزه ای ذهنی از آهنگ و ریتم حرکت دست ها گردیده ومنجر به پدید آمدن آثاری جاودان بر تار و پودی سرد و بی روح شده است.
رومیزی، سجاده، کوسن، روتختی، جانماز، سفره عقد، اشارپ، پشتی و ... از انواع محصولات سوزن دوزی هستند.
زیبایی و جذابیت سوزن دوزی بلوچی به حدی است که هر گردشگر داخلی و خارجی برای تزیین خانه و محل کارش قطعه ای ازسوزن دوزی را با خود به ارمغان می برد، کوسن ها، رومیزی، سجاده و جانماز، رو تختی ودیوار کوب سوزن دوزی شده بیشترین خریداران را دارند.
برخی کارمندان غیر بومی و یا مسافرانی که به سیستان و بلوچستان سفر کردند به گزارشگر مهر گفتند: وقتی قصد بازگشت به شهر ودیار خود را داریم دوستان و آشنایان همواره خرید و سوغات سوزن دوزی را سفارش می دهند.
سکه دوزی
سکه دوزی به دلیل مصارف تزئینی و زینتی اش پس از سوزن دوزی جایگاه ویژه ای در صنایع دستی بلوچستان دارد.
در این هنر، از مواد اولیه مانند آینه های ریز و درشت، پولک، منجق و مروارید، خر مهره، دکمه صدفی، نوار یراق، پارچه، سکه و صدف استفاده می شود.
محصولات سکه دوزی بیشتر در جشن ها، مراسم شادی و ازدواج مورد استفاده قرار می گیرد.
نمونه هایی از سکه دوزی را بر گردن شتر می اندازند و در رختخواب عروس نیز برای تزئین کاربرد دارد.
از این هنر به صورت دیوار کوب نیز بهره می گیرند.
سیاه دوزی
نوعی سوزن دوزی در منطقه سیستان است.
این نوع دوخت برای تزئین پیش سینه و سرآستین لباس به کار می رود و تنها از نخ سیاه رنگ که معمولا ابریشمی است استفاده می کنند.
در سیاه دوزی با دوخت دندان موشی به هم چسبیده نقش هایی را به شکل مثلث بر روی لباس می دوزند و بین این دندان موشی ها گاهی از دوخت زنجیره استفاده می شود.
پریوار دوزی
این نوع دوخت پلیوار نیز نامیده می شود که نوعی گلدوزی بر روی پارچه است.
مواد اولیه و ابزار کار پریوار دوزی مانند سایررشته های سوزن دوزی نخ، پارچه و سوزن است.
این هنر در میان اهالی بومی رایج است ودر روستاهای شهرستان سراوان و ایرانشهر به کار می رود.
پریوار بیشتر بر روی حاشیه روسری واشارپ زنان بلوچ به کار می رود و در بعضی مناطق مانند ایرندگان بر روی لباس در قسمت پیش سینه، سر شلوار و دور آستین نیز دوخته می شود همچنین در روستاهای چانف، شکیم و... با استفاده از نخ ابریشم بر روی کلاه، عرقچین، سرمه دان، بازوبند، جلد دعا و... گلدوزی می کنند.
خمک دوزی
خمک دوزی واژه دگرگون شده خامه دوزی است که سفید دوزی نیز خوانده می شود اما آنچه از گذشته های دور بر آن نامیده شده خمک دوزی است، نامی که درخشش زیبای الیاف ظریف ابریشم در تار و پود پارچه های زیبای سیستان را به همت دستان پر توان و ذوق بی کران مردمانش یاد آور است.
هنری که ریشه های دور و نخستین همنوایی سوزن و پارچه و زایش های روحی مردمان سرزمین فرمند را به نمایش می گذارد.
از هنر خامه دوزی در تزئین لباس، جانماز، دستمال و سفره استفاده می شده است.
تاریخ و قدمت هنر خمک دوزی را می توان با زمان ظهور ابریشم در سیستان مصادف دانست و آنچه که به تحقیق مشخص شده این است که در نخستین نوشته های اسلامی، سیستان مکان تولید بهترین بافت های ابریشمی و پشمی توصیف شده است.
جالب است که بگوییم سیستان با داشتن باغ های فراوان توت یکی از بزرگترین مراکز تولید ابریشم بوده است در حالی که بسیاری به اشتباه گمان می کنند ابریشم همواره از چین به سیستان وارد می شده و سیستانی ها در تولید ابریشم هیچ نقشی نداشته اند.
منابع تاریخی از وجود گارگاه های تولید پیله و ابریشم در روستای چلنگ زابل حتی در حدود صد سال قبل خبر می دهند.
اوج این هنر را همچون دیگر هنرها وصنایع سیستان می توان به دوره های اشکانی و ساسانی نسبت داد.
دلیل خواندن این هنر ظریف و زیبای اصیل سیستانی به این نام این است که در گذشته ابریشم به صورت خام یعنی بدون هیچ پرداخت و یا اعمالی از قبیل رنگرزی و پخت یا سفید کاری مورد استفاده قرار می گرفته وهمین امر دلیلی بر نامیدن این هنر به نام خمک دوزی است.
پلاس بافی
در سیستان و بلوچستان معمولا به چادرنشین، پلاس نشین می گویند و چادر نشینان چادر خود را شخصا از موی بز تهیه می کنند.
پلاس در دو اندازه کوچک یک در دو متر و بزرگ یک و نیم در پنج متر بافته می شود.
سیاه چادرها در مقابل آفتاب و حرارت مقاومت زیادی دارند و در موقع آتش سوزی شعله ور نمی شوند.
در مقابل رطوبت نیز مقاوم بوده و درمدت زمان طولانی، رطوبت هیچ اثری بر آن نمی گذارد.
عشایر صدها سال است از این هنر به عنوان سرپناه و مامن استفاده می کنند که هنوز هم در سیستان و بلوچستان متداول است.
شال بافی سیستان
آنچه که در تاریخ آمده این است که با آمدن سکاها به سیستان تحولی بزرگ در این منطقه صورت گرفت.
کمترین چیزی که امروز می توانیم بگوییم این است که بافت های منطقه تحت تاثیر هنر سکاها تحولی عظیم یافت زیرا این قوم درقرن پنجم قبل از میلاد قالی، شال و نمد تولید می کرده اند.
در نخستین نوشته های اسلامی، سیستان مکان تولید بهترین بافت های ابریشمی و پشمی توصیف شده است.
آثار باستان شناسی نشان از رونق سیستان در دوره اشکانی و ساسانی دارد که در این دو دوره یکی از بالاترین ارقام مالیات را می پرداخته است یعنی از آباد ترین و پرتولید ترین نقاط ایران بوده اگرچه از این دو دوره بافته سیستانی به دست نیامده اما شهرت بافته های سیستان در دوره اسلامی نشان از یک هنر پر سابقه و کهن دارد.
از نظر شهرت از شال و قالی سیستان در کنار بافت های فارس و طبرستان یاد می شود.
غلات، ابریشم و چارپایان سیستان نیز بسیار معروف بوده اند و ثروت آن توجه تمام پادشاهان و دستگاه خلافت را بر می انگیخت.
شال سیستان دارای نقوش هندسی جادویی و اعجاب انگیز است که به آنها مهر گفته می شود، نقوشی بیانگر تفکر کاملا خلاق وانتزاعی با نگاهی کاملا مدرن و خاص به طبیعت و قدرت اجرایی مافوق تصور.
از هنر شالبافی در تولید زیرانداز، پشتی، سفره های آرد و نان، خورجین و غیره استفاده می شده است و برای تزئین آن از صدف، منگوله و سنگ های زینتی نیز بهره می بردند.
قالی سیستان
قالی سیستان گوهری است کمیاب که تنها در دریای درخشان و مواج فکر مردمان سختکوش و هنرمند این دیار با اندیشه های بلند واساطیری یافت می شود هنری کهن که هرگز کهنه نشده و نخواهد شد.
تصویری از رویای نزدیک شکل گرفته از عناصر و نقش مایه های جادویی با پشتوانه هایی از فرهنگ و تمدنی اسطوره ای و هوش و توانایی و ظرافتی مثال زدنی، آنچنان که مردمان امروز از نگاه نو و خلاقیت ایشان در هزاران سال پیش به اعجاب آمده و انگشت به دهان می مانند.
قالی سیستان سرشار از نقوش هندسی ساده شده و شکسته شده حیوانی و گیاهی است، آنچه که امروز در دنیای هنر و نقد هنری به عنوان انتزاع، تخریب و دفرمه در سبک های هنری می شناسیم و آثار بزرگان هنر را با استناد به این عوامل ارزشیابی می کنیم و از آنها در قالب هنر مدرن یاد می شود.
قالی و شال سیستان در هزاره های گذشته تا امروز در وجود خود شکلی اعلا و ارزنده دارد نه تنها قالی و شال این دیار بلکه دیگر نقوش و آثارشان همچون نقوش شکل گرفته بر سینه سفال هایشان.
زیرانداز تاریخی یا کهن، میانی و نو سه نوع زیرانداز سیستانی هستند.
قالی کهن سیستان به بافته های سکایی می پیوندد و دارای گره ترکی است که نشانه ای از کهن ترین قالی جهان یعنی فرش پازیریک می باشد.
مهم ترین رنگ های به کار رفته در این قالی ها سرمه ای، فیروزه ای، زرد، سرخ و نقش های آن خشتی، دو خشتی، خشته خشته(ترنج ترنج )، گلدانی و درختی است.
قالی میانی گره مورد استفاده فارسی و رنگ بندی آن شبیه نوع کهن است و نقش های آن سبک جنگلی، گل قندانی، چپات اشتر، مددخانی و قاب قابی است.
قالی نو نیز دارای گره فارسی است و نقش های آن محرمات و لچک ترنج می باشد.
در این منطقه طرح هایی نظیر شکارگاه خواجه طاووس و غیره نیز بافته می شود.
از دیگر دست بافت های سیستان می توان به پشتی، پادری، خورجین و ... اشاره کرد.
حصیر بافی
هنر حصیر بافی نیز جایگاهی ویژه ای در زندگی مردم سیستان و بلوچستان داشته است، هنری که پیشینه ای به درازای شهر سوخته و دریاچه هامون دارد.
حصیر بافی در منطقه سیستان با گویش خولک بافی و در منطقه بلوچستان با گویش تگرد تلفظ می شود که از نظر نوع مواد اولیه با هم تفاوت زیادی دارند.
خولک بافی از ساقه های نی و تگرد از برگ درختان خرمای وحشی (داز) بافته می شود.
پرده، سایه بان و توتن (نوعی قایق حصیری) از محصولات تولیدی حصیر بافی در سیستان هستند و روپگ (جارو)، پروند (کمربند)، سواس (کفش)، سمان (زیر انداز)، سفت (جانماز)، کچو (خورجین)، کپات (سبد کوچک) و... از محصولات تولیدی بلوچستان می باشند.
گز بافی
وفور درختان گز و بوته های وحشی از نوع گز در سیستان انواع محصولات سبد بافی را در منطقه رایج کرده و این سبد ها در اشکال مختلف از ترکه های نازک درختان و بوته ها بافته می شود.
شاخه های درخت گز، به دلیل خشک بودن به مدت چند روز در آب خیسانده می شوند تا قابلیت انعطاف پذیری خود را بازیابند و سپس سبد هایی در اندازه های مختلف از آن ها بافته می شود که برای حمل کالا و مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرند.
سفال کلپورگان
سفال در بلوچستان با نام روستای کلپورگان در آمیخته است.
روستای کلپورگان در نزدیکی شهر مرزی سراوان واقع شده و سابقه ای طولانی در سفال سازی دارد که به پنج الی هفت هزار سال می رسد.
زنان بلوچ با استفاده از خاک رس اطراف محل سکونتشان به ساخت ظروف می پردازند و جهت تزئین آن از نقوشی که سینه به سینه از مادر به فرزند رسیده بهره می برند.
از محصولات تولید شده توسط زنان بلوچ می توان به کوزه، چلیم، بشقاب، کاسه، قندان، سینی، گلدان، قوری، اسپند دود کن، خمیردان و جا ماستی اشاره کرد.
تراش سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی
تاریخ استفاده از زیور ها و گوهرها به اندازه تاریخ پیدایش آدمیان در پهنه گیتی، کهن و طولانی است.
ایرانیان از همان آغاز با گوهرها وزیورهای گوناگون سر و کار داشته اند.
پیدایش عهد مس و مفرغ در ناحیه بین النهرین به واسطه معادن موجود در دره سند و بلوچستان بوده و این خود گواهی براین مدعاست که سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی از دیرباز در این منطقه موجود بوده است.
امروزه کمتر خانواده ایرانی را می توان یافت که زیوری از سنگ های بهادار با خود نداشته و یا خود را به آنها نیاراسته باشد.
جواهر سازی
در سیستان همه چیز بوی اصالت و دیرینگی می دهد.
وجود کوره های ذوب فلز در این منطقه که شاید قدیمی ترین کوره های فلز در جهان باشد نشان از قدمت هنر فلز سازی در این منطقه است.
بنا بر متون تاریخی هنر ترصیع در سیستان، هرات و نیشابور زبانزد جهان اسلام از سده های نخستین بوده و در فهرست هدایایی که به مراکز حکومتی فرستاده می شده جواهرات سیستان جایگاه ویژه ای داشته است.
زیور آلات سنتی که اغلب برای خود آرایی استفاده می شود، گاه ریشه های مذهبی دارد و به عنوان بخشی از بهای عروسی توسط خانواده داماد به عروس داده می شود.
این هنر دارای تنوع بی نظیر محصولات (بیش از 50 گونه مختلف) است که می توان از انواع آن به در (گوشواره)، چوری (النگو)، سربند، کپگو (گردن بند) و تاسنی (سنجاق سینه) اشاره کرد.
معرق سیستان
هنر معرق را نمی توان محدود به سیستان دانست اما آنچه که پس از یافتنش تاریخ پیدایش اولین معرق کاری های تمدن بشر را به چالش کشید کشف شانه معرق کاری شده در شهر سوخته بود که نشانگر زایش نخستین جوانه های فکری این هنر اصیل و دیر پای ایرانی در سرزمین نیمروز است.
حفظ و توسعه صنایع دستی سرزمین افسانه ای سیستان و بلوچستان نیازمند همت و تلاشی مضاعف در سال تولید ملی، حمایت کار و سرمایه ایرانی است و برای تحقق فرمایش و خواسته رهبر فرزانه انقلاب مسئولان، صنعتگران و هنرمندان باید دست در دست همه داده و به یاری صنایع دستی بشتابند و هنر ایرانی را در تولید محصول ایرانی حیاتی دوباره بخشند و زنجیره ارتباط نسل های گذشته را با نسل جدید و نسل های آینده پیوند زنند.
.................................
گزارش: ستاره سرایانی
نظر شما