به گزارش خبرنگار مهر، حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی دوشنبه 5 تیرماه در نشست «ظرفیتشناسی و اقتضائات کلام اسلامی برای علوم انسانی» که در جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، گفت: بحث «اقتضائات کلام اسلامی برای علوم انسانی» از آن رو اهمیت دارد که سهم اصلی اسلامی سازی علوم یا نسبت دین و علوم بر دوش کلام است؛ چون فلسفه از آن جهت که فلسفه است، اثبات اسلامی بودن علم نمی کند، چون خود فیلسوفان معتقدند که ما به بحث های عقلی بدون توجه به دین یا شریعت خاص می پردازیم و بر فرض که تأثیر فلسفه بر علم ثابت شود نمی توان از دینی بودن علم سخن گفت.
وی افزود: در بین علوم دینی، این کلام است که بار اصلی را بر دوش دارد، چون تجویزهای شرعی و اخلاقی در جوهره دانش های مصطلح نیست. به عبارت دیگر هر چند اخلاق اسلامی می تواند در علم موثر باشد، اما تاثیر آن پنهان و غیر مستقیم است.
سبحانی در ادامه سخنانش اظهار داشت: تعریف ارائه شده زیر از علم و دین از دو جهت قابل دفاع است: اول اینکه بر اساس برخی تعاریف از علم و دین می توان درباره نسبت دین یا دانش های دینی مثل کلام با علم سخن گفت و تعاریفی که دین را جزئی از علم یا علم را جزئی از دین قرار می دهند، عملا صورت مسئله را پاک می کنند. در چنین مواردی بحث از نسبت علم و دین بی معناست، چون هیچ تمایزی بین این علم و دین قائل نشده اند. در تعاریف زیر تمایز فی الجمله علم و دین پذیرفته شده است و مناسب بحث حاضر می باشد.
این محقق و نویسنده کشورمان اذعان کرد: دوم اینکه این تعاریف با واقعیت و هویت تاریخی علم و دین هماهنگ تر است. تعریف علم: مجموعه ای از توصیف ها و تجویزهای قاعده مند و هماهنگ در باب عینیت جاری و متحول بیرونی.
وی تصریح کرد: مراد از علم در این تعریف علوم تجربی است. دانش هائی که هیج نسبت مستقیمی با واقعیت عینی متحول نداشته باشد، از دائره علم به این معنا بیرون است. علم فقه و کلام از بین دانش های دینی و علم اخلاق و فلسفه های مضاف، مثل فلسفه تاریخ و فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی و فلسفه اجتماعی همه از این تعریف بیرون است. این ها یا جزء علوم دینی هستند یا در فلسفه و امثال آن قرار می گیرند.
سبحانی در ادامه سخنانش یادآور شد: با توجه به محدودیت هایی که در تجربه گرایی خام وجود دارد از تصریح به روش تجربی در این تعریف پرهیز شده است، اما توجه داریم که مقتضای موضوع علم در تعریف ارائه شده استفاده از نوعی روش تجربی (نه ضرورتا از نوع پوزیتیویستی آن) هست که می تواند روش های تجربی کمی و کیفی را پوشش دهد.
وی تأکید کرد: دین، مجموعه ای از باورداشت ها و دستورالعمل هائی در باب سعادت انسان که از یک مصدر غیر بشری آمده باشد یا به آن مصدر مستند شود.با این دو تعریف، دین و علم از جهاتی اشتراک و از جهاتی تمایز دارند: هم علم و هم دین می توانند گزاره های توصیفی و تجویزی صریح داشته باشند، هرچند معتقدیم هر توصیفی، تجویزی و هر تجویزی توصیفی را به صورت ضمنی دربردارد.
وی افزود: غایت دین و علم متفاوت است؛ علم به دنبال ارائه شناختی از واقعیت بیرونی و شیوه مواجهه انسان با عینتیت است، در حالی که غایت دین اساسا سعادت انسان است. مصدر اصلی علم منابع درونی و معرفتی انسانی است و مصدر اصلی دین منابع بیرونی (وحی) است، هرچند هیچ مانعی ندارد که دین از منابع بیرونی با شرایط مورد پذیرش دین و علم از منابع بیرونی با شرایط مورد پذیرش علم بهره ببرد.
حجت الاسلام سبحانی بیان کرد: در تعریف یادشده هیچ مانعی نیست که دین و علم دارای گزاره های مشترک (با مضمون مشابه یا متقارب) باشند یعنی در دین با گزاره هائی که ناظر به عینیت جاری و در علم با گزاره هائی که به حوزه های کلان تر عینیت مربوط باشد، مواجه شویم.
وی در مورد تبیین مسأله و جایگاه آن گفت: این بحث را در چند محور و سطح می توان مطرح کرد که به ترتیب عبارت است از: آیا اساسا علوم انسانی می تواند از دانش ها و یا روش های غیر علمی متاثر شود و یا علوم انسانی نسبت به معرفت های برون علمی، خنثی و لااقتضا است؟ این سؤال نظیر همان سؤال تاریخی است که در باب نسبت فلسفه با دین مطرح شده است.
این کارشناس در تصریح کرد: این سؤال یک سؤال فلسفه علمی است که پوزیتیویست ها (اعم از پوزیتیویست های منطقی) و ویتگنشتاین اول و امثال آنها به این سؤال پاسخ منفی می دهند. از این رو در این دیدگاه ها اساسا راه تعامل میان علم و کلام بسته می شود، اما براساس دیدگاه امثال پوپر، کوهن، لاکاتوش، فایرابند پاسخ به این سؤال مثبت است و دین به انحاء مختلف و در سطوح و مراحلی از فعالیت علمی می تواند تأثیرگذار باشد.
وی افزود: آیا در الهیات (به معنای اعم) مسائلی مطرح است که در علوم انسانی مؤثر باشد و یا آنچه در این دانش ها مطرح شده است، یا در حوزه های غیر مرتبط با علم است ویا همان مباحث عامی است که در سایر مکاتب و گرایشات علمی هم وجود دارد و الهیات از آن جهت که الهیات است، در آن عرصه سخنی ندارد؟
سبحانی بیان کرد: این سؤال یک سؤال فلسفه دینی است (نه به معنای رائج که هر بحث عقلی در باب دین را در فلسفه دین می آورند، بلکه به معنای فلسفه مضافی آن، که مباحث عام در باب دین (مثل ماهیت و اهداف دین، زبان دین، سنخ گزاره های دینی و غیره) را مطرح می کند. فلسفه دین به این معنا، بخشی از علم کلام است و آنرا می توان کلام بالمعنی الاعم نامید.
وی اظهار داشت: سکولارها (مثلا عادل ضاهر در جهان عرب یا دکتر سروش در برخی کتب شان)، ایمان گرایان و اگزیستانسیالیست های ایمانی (مثل کرکگارد) به این سوال پاسخ منفی می دهند، البته پاسخ دقیق به این سؤال نیازمند بحث دقیق تر درباره تعریف دین، قلمرو دین، زبان دین، معناداری گزاره های دینی و امثال آن است، اما باید توجه داشت که پاسخ مثبت به این سؤال به این معنا نیست که علوم انسانی متحول و اسلامی می شوند، بلکه تنها مجالی برای گفتگو علم و دین باز می شود.
سبحانی تأکید کرد: آیا در کلام اسلامی مباحثی هست که در جهت گیری علوم نقش ویژه ای داشته باشد؟ به طوری که اثبات یا نفی آن در نظریه های علمی مؤثر باشد؟ با توجه به کمبود وقت این سؤال در جلسه آینده مورد بحث قرار می گیرد.
این سؤال یک سؤال کلامی به معنای اخص است و برای پاسخ به آن باید فهرستی از مباحث کلامی عرضه کرد که می توانند در یک نظریه علمی به طور خاص مؤثر باشند و علم انسانی را متصف به علم انسانی اسلامی و یا حتی علم انسانی شیعی کند.
این سؤال یک سؤال کلامی به معنای اخص است و برای پاسخ به آن باید فهرستی از مباحث کلامی عرضه کرد که می توانند در یک نظریه علمی به طور خاص مؤثر باشند و علم انسانی را متصف به علم انسانی اسلامی و یا حتی علم انسانی شیعی کند.
نظر شما