به گزارش خبرنگار مهر، یادمان سپیده کاشانی، اولین گردهمایی کانونهای ادبی سراسر کشور دیروز دوشنبه 26 تیر در کتابخانه ملی برگزار شد.
یوسفعلی میرشکاک در این برنامه با اشاره به منصور واعظی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، گفت: هر درختی را که میخواهند بکارند، منصور را فرا میخوانند. درخت که به ثمر میرسد، منصور میرود و پختهخواران از راه میرسند. این سخن را من میگویم که کسی را نستوده و هیچ مدیری را ستایش نکرده است. سپاس میگویم نهاد کتابخانهها را هرچند قرار پارسال ما هنوز بر سر جایش است و هنور مدیر را ندیدهایم. استاد شیون فومنی که در برنامه حضور دارد و رضا عبداللهی شاهدی بر این مدعی هستند.
وی افزود: سپیده شاعر بزرگی نبود. او نخستین زن شاعر مسلمان بود که به انقلاب پیوست؛ در فضایی که نه تنها شعر و شاعری که هر هنری در معرض تاخت عقاید و افکار نادرست بود. هنوز هم هستند گوسالههای سامری بسیاری که برانند که اینها شعر و معر است. در همان سالها دریافتیم که پیر و پیشوا را نخست جمالی میدهند و قامتی برازنده. پیشوایی نه دهانی همچون گند چال دهانهای باز به یاوهگویی میطلبد.
نخستین دیدارم با سپیده کاشانی در رادیو ایران بود
این شاعر ادامه داد: سپیده کاشانی در میان همه ما حرمت بسیار داشت. نخستین دیدار ما در حوزه هنری نبود بلکه در رادیو ایران یا تهران بود. تنها شبکهای که در آن روزگار نخستین، مدیر انقلابیاش شهید مجید حداد عادل بود. البته بسا شهید که امام زاده شدهاند و متولی دارند. بسا مردان که در جبهه به خاک افتادند و بسا سایهوار مردان که متولی آن نامهای بلند و جانهای بشکوه شدند. سرزمین ما، سرزمین متولیهاست. من هم مثل شما، سالها مردهپرستی را نکوهش میکردم اما چند سال است به این نتیجه رسیدهام که یکی از نقاط مثبتمان همین مرده پرستیمان است. بسا زنده که در این شبکه و آن شبکه از عرفان میگویند و ما هم نعره زدهایم که فلان مردک بیراه میگوید.
میرشکاک در بخشی از سخنانش گفت: سپیده کاشانی به دنبال خود، سیمین دخت وزیری را به عرصه شعر انقلاب آورد. وحیدی هم چون کاشانی داعیه استادی ندارد اما تصویر شاعره چادری مسلمان با این دو بزرگوار حرمت یافت و بسا شاعران جوان که در ابتدای کارشان پروانه این دو شدند. در اولین برخورد با سپیده شعر انقلاب اسلامی، جوانی را همراه ایشان دیدم که گمان میکنم باید در برنامه امروز حضور داشته باشد. آن روز هنوز 20 سالم نشده بود و امروز 54 سال دارم و ای کاش که آلزایمر سراسر وجودم را فرا میگرفت. سپیده کاشانی توقع برگزاری چنین برنامهای را نداشت اگرچه فکر میکنم که این نشست اولین مجلس یادبود جدی او باشد. او نیز مانند شاهرخی، اوستا، وحیدی و ... بود نه مانند آنهایی که نان بزرگداشتها را میخورند که دور باشند از این مجلس! بهتر است از این گونه سخنان بکاهیم.
صاحب کتاب «در سایه سیمرغ» در ادامه گفت: سپاس سپیده، سپاس زنان و دختران شاعر این سرزمین است. سپیده کاشانی سعی نکرده نامی به هم بزند و از جشنوارهای سکه بگیرد یا از کسی بخواهد برای دیوانش مقدمه بنویسد. یکی از کسانی که سکه گرفت، هوشنگ گلشیری با 60 سکه بود و او و همفکرانش میخواستند بگویند که ناراحتی روشنفکر از دین یا اعتقاد مردم نیست بلکه از دیده نشدن روشنفکران است.
از بهمن 57 تا امروز از میان هر 60 مدیر، 57 گوساله سامری داریم
وی گفت: در میان این سستعنصری که لازمه ذات شاعر جهان سومی است، زنانی بودند از مردان، مردانهتر و مایه دلگرمی پیرانی چون مهرداد اوستا که کرسی دانشگاه سوربن را رها کرد و به کشورش بازگشت تا خدمت کند. و آنگاه فلان مردک برادر شهید درباره اوستا میگفت که 5 هزار تومان برای او حقوق زیادی است. این کشور از بهمن 57 تا امروز از میان هر 60 مدیر، 57 گوساله سامری داشته است. اما در این میان زنان، مادران و خواهرانی بودند که از مردان ما مردتر بودند و در میانه جنگ هم دوختند و پختند.
میرشکاک در بخش دیگری از سخنانش گفت: جلسات شعر رادیو بر محور اساتیدی چون مهرداد اوستا، علی معلم دامغانی، حمید سبزواری، محمود شاهرخی، سپیده کاشانی، حسین آهی و ... برگزار میشد. البته نام سپیده، استاد نمیخواهد.
این شاعر در ادامه وقتی میخواست به خوانش شعری که درباره سپیده کاشانی سروده بود بپردازد، گفت: شعر را فراموش کردهام. لطفا کیف مرا بگردید، ببینید دفتر جلد چرمی در آن پیدا میکنید یا خیر؟ وی در ادامه به دلیل کمبود وقت و عجله برگزارکنندگان گفت: عجله کار ناپسندی است. شگفت از ایرانیان که ویژگی رحمن را از اهریمن طلب میکنند. سپیده مصداق عفت در شعر ما بود. او سنگینترین بانوی شاعری است که سراغ داشتیم و امروز بنده سراغ دارم. البته بعد از او وحیدی و دیگر بانوان شاعر را داریم.
وی گفت: در همان روزگار جوانی در روزنامه جمهوری اسلامی، مسئول صفحه شعر و پاسخگویی به سوالات به این هیچکس سپرده شده بود. روزی به استاد اوستا عرض کردم که پدر جان، نه تنها در سخن که دیگر در شعر حضرت عالی آن سختگی، پختگی، تامل ریزپردازی و خاتمکاری با واژهها نیست. او در جوابم گفت: آیا میتوانی در حالی که خانه همسایه در آتش میسوزد، به خودت بپردازی؟ ایشان گفت توقع داشتن از شاعران و سخنوران مبنی بر هم سطح بودن آثار قبل و بعد از انقلابشان کار درستی نیست.
نظر شما