در فضای نوین همزمان با افزایش تحولات و پیچیدگی ها در محیط بین المللی، توزیع مجدد قدرت سبب شده است تا بازیگران جدیدی وارد عرصه بازیگری بین المللی شوند. بازیگران غیردولتی طیفی از شرکتهای فراملیتی، سازمانهای بین المللی، سازمانهای جامعه مدنی و رسانه ها را شامل می شوند که فنآوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات، به هر یک از این گروهها کمک می کند تا کارایی و گستره عمل و کنترل خود را به فراتر از مرزهای ملی گسترش دهند.
در این فضا علاوه بر تغییر نقش بازیگران مختلف با طیف وسیعی از مسائل و موضوعات تحت فشار مواجه می شویم.
هم اینک شرکتهای فراملیتی به گونه ای موفقیت آمیز، فرصتهای حاصل از آزادسازی تجارت بین المللی، کاهش نرخ حمل و نقل، ابداع مدلهای نوین سازمانی و فرایندهای سازمانی و ظهور فنآوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات؛ را غنیمت شمرده و از آنها بهره بالایی می گیرند.
در این میان، رشد روزافزون تعداد سازمانهای غیردولتی ( NGOs ) نیز کم تاثیر نبوده است. اگر به این سازمانها، سازمانهای جامعه مدنی، که تمایل فراوانی برای تاثیرگذاریهای بین المللی دارند را نیز بیفزاییم، آنگاه تعداد سازمانهای غیر دولتی از صدها به هزارها خواهد رسید.
به طور کلی ماهیت و خصوصیات اصلی قدرت در عصر نوین را چنین برشمرده اند:
قدرت دیگر به حاکمیت و حکومت محدود نمی شود؛ قدرت از محدوده و محدودیت خشونت رهایی یافته است؛ قدرت ناشی از روابط است؛ قدرت به شکل رسانه اینتیکی و شبکه ای قابل بررسی است؛قدرت نیازمند ارتباطات آزاد است؛ قدرت ناشی از توافق است.
دانش به عنوان معرفت تخصصی و به عنوان ابزار حقیقت سازی در تولید قدرت در بالاترین اولویت قرار دارد.
و کلیه این عوامل موجب شده اند که تحلیلگران ادعا کنند: در طولانی مدت دیپلماسی و دولتها با کاهش قدرت روبرو خواهند بود. این بحث مبتنی بر مفهوم نفوذ سایرین در حاکمیت دولتها است.
گفته می شود که در یک جامعه جهانی، قدرت همزمان با نزول به سطح محلی، به سطح بین المللی صعود می کند. اما به هر حال از حوزه نفوذ دولتها خارج و به بخش غیردولتی منتقل می شود.
این امر یقینا نتیجه ارتباطات مبتنی بر منافعی است که به افراد و سازمانهای سراسر جهان تعلق دارند و موجبات اتصال افراد و گروههای منتفع را در گستره ای فراتر از مرزهای ملی آنان فراهم می آورند.
هم اینک مرز میان بسیاری از موضوعات ملی، بین المللی و جهانی نامشخص است. در عین حال بسیاری از موضوعات همزمان تاثیراتی محلی، ملی، بین المللی و جهانی دارند.
تلاش برای ایجاد تحول و ارتقا تاثیر دولت – ملت نسبت به شرکای غیر دولتی یا سازمانهای بین المللی احتمالا غیرممکن است.
به بیان عبدالعلی قوام: " دولت ملی امروز در عین آن که برای دستیابی به اهداف ملی و کنترل نیروهای جهانی بسیار کوچک است، ساختار آن به عنوان راس سلسله مراتب حکومت برای مدیریت زندگی مردم بسیار بزرگ است." مهم تر از این امر، از دست دادن موقعیت مرکزی و اصلی در این همکاریها، از سوی دولت - ملت است.
شاید دولتها تلاش خود را می کنند تا با محیط نوین سازگار شوند، اما جای تردید بسیاری وجود دارد که دولتهای ملی بتوانند قابلیتها و انعطاف پذیریهای سابق خود در دستیابی موثر به اهداف و منافع ملی را دوباره به دست آورند.
به بیان کستلز دولت ـ ملتها به بقای خود ادامه خواهند داد، اما استقلال آنها چنین نخواهد بود. آنها در شبکه های چندسویه با یکدیگر متحد خواهند شد، با هندسه متغیری از تعهدات، مسئولیتها، ائتلافها و وابستگیها.
نظام نوین قدرت براساس تکثر منابع اقتدار و قدرت مشخص می شود و دولت ملی فقط یکی از این منابع است.
از منظر گفتمانی، NGOهای غیرانتفاعی درصدد ایجاد یک گفتمان متکثر در برابر گفتمان سلبی هستند که شرکتهای فراملیتی TNCs درصدد ایجاد آن هستند. اما در واقعیت، سیطره نسبی شرکتهای فراملیتی TNCs بر مجاری اطلاع رسانی، مالی و سرمایه ای دنیا، از بالا برای گفتمان خود مشروعیت ایجاد می کند. در این حال ما شاهد بی اثر شدن گفتمان دولت – ملت هستیم.
این وضعیت نه تنها نقش دولت – ملت را به عنوان منبع معنادهی به روابط بین الملل بی اثر می سازد، بلکه ساختار دولت به مفهوم واحد آن را نیز شالوده شکنی می کند. همزمان با این پدیده، هر چه دسترسی مردم به اطلاعات بیشتر و آزادتر باشد، به همان نسبت فشار وارده بر دولتها برای افزایش همکاری بیشتر خواهد شد.
در نهایت هنوز کاملا مشخص نیست که ارتباطات رسانه ای و فنآوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات چگونه می خواهند میان قدرت دولت و سایر بازیگران عرصه بین المللی، تعادل برقرار سازند. با این همه دولت ملی از بین نمی رود. بلکه در عصر اطلاعات فقط کوچک می شود.
دولت در قالب حکومتهای محلی و منطقه ای تکثیر می شود که جهان را از پروژه های خود می آکنند، حوزه های انتخاباتی تشکیل می دهند و با دولتهای ملی ، شرکتهای فراملیتی و آژانسهای بین المللی به مذاکره می نشینند.
دوره جهانی شدن اقتصاد همچنین عصر ملی شدن سیاست نیز هست. کاستیهای دولتهای محلی و منطقه ای به لحاظ قدرت و منابع، انعطاف پذیری و شبکه سازی آنها جبران می کند. آنها تنها همتای پویایی شبکه های جهانی ثروت و اطلاعات هستند، البته اگر بتوان همتایی برای آن یافت.
در این میان بیشتر باید بر این موضوع متمرکز شویم که دولت چگونه باید با این محیط جدید سازگار شود تا از منافع خود دفاع کند و آنها را ترویج نماید. تغییرات فریبنده در حال جایگزینی با روندهای کنونی هستند. دولت – ملت لازمست خود را آماده کند و نسبت به رشد عمودی مسائل، شناخت بازیگران نوین صحنه بین المللی و تاثیرات ناشی از حذف فاصله ها (مکانی و زمانی) ناشی از توسعه شبکه ها و قابلیتهای فنآوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات بر توان پاسخگوی خود بیفزاید.
دولت در حالی که شاهد تقسیم شدن خود به گروهها و بخشهای مشخصی است که موضوعات فراملی را دنبال می کنند، متحول می گردد. به بیان دیگر قسمتهای گوناگون دولت – ملت که تا به حال در جهت اهداف و منافع ملی عمل می کردند و در تشکیل دولت – ملت حضور داشتند، اهدافی فراملی برای خود تعریف می کنند و در فاصله ای "بین المللی" نسبت به دولتهای ملی خود قرار می گیرند. این گروهها اگر چه از نظر منافع و اهداف از دولتهای ملی خود فاصله می گیرند، اما در کنار آنها و در گستره فیزیکی "ملی" به سر می برند. این است " حاکمیت عصر اطلاعات ".
قدرتهای میانی به خوبی مطلع شده اند که برای ایجاد تاثیرات بیشتر، لازمست با دیگر بازیگران عرصه بین المللی مشارکت داشته باشند. در نتیجه ممکن است سریعتر و خلاقانه تر از سایر دولتها، به دنبال شرکای غیرسنتی و نوین باشند. برخی نیز مدعی هستند که قدرتهای میانی طبیعتا بیشتر با قدرت ناشی از عقاید در ارتباط هستند. به بیان دیگر عملکرد دولتهایی که بر پایه «قدرت عقاید» عمل می کنند نسبت به دولتهایی که بر مبنای قدرت اقتصادی و بایدهای نظامی رفتار می کنند، در عصر نوین دارای بازدهی و کارایی موثرتری است.
نظر شما