به گزارش خبرنگار مهر، یکی از این آزادگان آزاده فتح الله مهرجو است که از جوانترین آزادگان اردبیل محسوب می شود او در سال 1349 در شهرستان کوثر به دنیا آمد تا سال 1362تحصیل کرد و همین سال در حالی که 13 سال داشت ترک تحصیل و به جبهه اعزام شد.
وی می گوید: زمانی که برای اولین بار گام در جبهه نهادم، احساس غرور می کردم که با این سن کم می توانم از کیان انقلاب اسلامی و ایران دفاع کنم. از اینکه در گروهان یک گردان امام حسین (ع) لشکر31 عاشورا در منطقه عملیاتی غرب و جنوب خدمت می کردم احساس غرور می کردم، این گردان همیشه یک گردان خط شکن بود.
ایثار سرلوحه رزمندگان بود
فتح اله در مورد از خودگذشتگی رزمندگان عنوان می کند: اکثر رزمندگان ایثار را سر لوحه زندگی خود قرار داده بودند. عملیات خیبر یک عملیات برون مرزی بود بدان جهت برای باز کردن معبر مین 30 نفر داوطلب لازم بود. اکثر بچه ها داوطلب این کار شدند تا خود را فدای وطن کنند. اکثر آنهایی که داوطلب شده بودند شهید شدند.
در جریان عملیات خیبر فتح اله در کنار رزمندگان در حال پیشروی بود که در پنجمین روز اسفند سال 1362 در یک غافلگیری به محاصره دشمن در آمد. آنان جانانه مقاومت کردند و ضربات زیادی را به ادوات نظامی دشمن وارد کردند و تعداد زیادی از عراقی ها را به هلاکت رساندند. مقاومت آنان با اتمام مهمات کم رنگ و کم رنگ تر شد و ناگزیر به اسارت دشمن درآمد، عراقیها از همان بدو اسارت بسیار خصمانه و خشن با اسرا رفتار کردند.
استخبارات در حرف کشی اسرا ناکام ماند
فتح اله و دیگر اسرا ابتدا به اردوگاهی در موصل منتقل شدند که اردوگاه ادب نام داشت. در آنجا چندین نفر پاسدار و بسیجی زیرشکنجه به شهادت رسیدند. بازماندگان برای تخلیة اطلاعات و بازجویی به اتاق کوچکی در استخبارات عراق برده شدند. فضای اتاق بسیار رعب آور بود در آنجا سوالاتی از قبیل فرمانده، عملیاتهای پیش بینی شده بر علیه عراق، تعداد نیروها و امکانات نظامی ایران و ... پرسیده شد و ایرانیان با شجاعت تمام از دادن اطلاعات خودداری نمودند.
او در مورد غذا و بهداشت اردوگاه می گوید: « غذا در روز دو وعده با کیفیت بسیار پائین بود. زمانی که اسرای ایرانی مسئول طبخ بودند وضعیت غذا خوب بود ولی وقتی عراقیها مسئول طبخ غذا می شدند کیفیت غذا بسیار نامطلوب می شد. از نظر بهداشتی نیز وضعیت متوسط بود. عراقیها علاوه بر اینکه با کتک زدن و ندادن غذا جسم ما را اذیت می کردند با پخش خبرهای نادرست در مورد جنگ سعی داشتند ما را از نظر روحی اذیت کنند.
بعد از حضور نمایندگان سازمان صلیب سرخ جهانی هم امکانات رفاهی فرقی نکرد. فتح اله و سایر اسرا تنها می توانستند در سطح محدود به خانواده شان نامه بنویسند و از آنها نامه دریافت کنند. آنها در اوقات فراغت اکثرا با کمک اسرای باسواد درس می خواندند و گاهی ورزش می کردند.
با انتشار خبر آتش بس او هم همچون بسیاری از اسرا ناراحت شد چون با شناختی که از توان رزمی عراق داشتند مطمئن بودند که اگر جنگ تا 2 سال دیگر طول بکشد، حتماً رژیم بعثی عراق سرنگون خواهد شد.
تحمل اسارت به عشق دیدار امام
فتح اله که مثل سایر اسرا علاقه شدیدی به امام (ره ) داشت و دلیل حضورش در جبهه بعد از خدمت به وطن عشق به امام بود او و همرزمانش که به عشق دیدار امام (ره) درد اسارت را تحمل می کردند با پخش خبر ارتحال امام (ره) ماتم زده شد و از آن روز به بعد کمتر آزاده ای در بین آنها پیدا شد که لبخند بزند.
وجود منافق در ارودگاه های بعثی ها اسرا را بیشتر آزار می داد فتح الله در مورد حضور منافقین در اردوگاه می گوید: من و تعدادی از اسرا زیر 15سال سن داشتیم به همین خاطر عده ای از منافقان به اردوگاه آمدند تا از ما به عنوان ابزار تبلیغاتی استفاده کنند ولی با هوشیاری بچه ها نقشه آنها برملا شد. با منافقان درگیر شدیم و برای اثبات حق مان دست به اعتصاب عمومی زدیم.
درس عبرت برای جاسوسان
در این میان متاسفانه عده ای از اسرای ضعیف الایمان بعنوان ستون پنجم و جاسوس عراقیها، اطلاعات اردوگاه را به آنان می دادند. بعد از شناسایی جاسوسان با آنها درگیر می شدیم از جمع خود می راندیم همچنین عده ای از سرکرده گان منافقان از قبیل ابریشم چی علی تهرانی به اردوگاه آمده سعی کردند با سخنرانی علیه نظام، روحیه بچه ها را تضعیف کنند ولی بین سخنرانی آنها آشوب به پا و از سوی اسرا به طرف آنها صابون پودر رخت شویی پرت شد که با دیدن این وضع آنها سخنان خود را ناتمام گذاشته آنجا را ترک کردند. بعد از این ماجرا کسی از آنان جرات نکرد برای سخنرانی بیاید.
رد و بدل اخبار لای تکه های نان
در اردوگاه ارتباط اسرا با یکدیگر خیلی محدود بود. مسئول پخش نان بین اردوگاه ها از افراد خودی اسرا بودند. فتح اله و دوستانش اخبار و گزارشات را بصورت نوشته های کوچک داخل بسته های نان قرار می دادند. مسئول پخش نان این نوشته هارا در اردوگاه به ارشد آنجا می داد. به این طریق نوشته های اردوگاه های را دریافت می کردند و به اخبارخارج از اردوگاه پی می بردند.
اسرای اردوگاه موصل که فتح اله هم یکی از آنان بود به دستور حجت الاسلام ابوترابی که تماشای تلویزیون عراق را حرام اعلام کرده بود از پذیرفتن تلویزیون امتناع کردند و حتی بر سر این موضوع با عراقی ها درگیر شدند.
در اردوگاه مراسم ملی و مذهبی باشکوه هرچه تمام ولی مخفیانه برگزارمی شد. یکبار که اسرای آسایشگاهی که فتح اله هم در آن حضور داشت به صورت آشکارا عزاداری می کردند که عراقیها به داخل آسایشگاه ریخته و آنان را به شدت کتک زدند که عده زیادی از بچه ها مجروح شدند.
اسارت مانع برگزاری نماز حماعت نشد
عراقی ها با نماز خواندن اسرا مشکل داشتند. در اردوگاه موصل که اکثر آنان از نیروهای بسیجی بودند فضای معنوی خاصی در اردوگاه حاکم بود. آنان اوایل مخفیانه نماز می خواندند ولی بعدها با رعایت مسائل امنیتی حتی نماز جماعت نیز برگزار می کردند.
فتح اله بعد از مدتی به اردوگاه تکریت منتقل شد. او از این اردوگاه می گوید: در اردوگاه تکریت، یکی از اسرا که اهل اصفهان و با من هم صمیمی بود شبی قبل از خواب گفت: « دیگر از خواب بر نخواهم خواست. سلامم را به خانواده ام برسانید. سخنانش را شوخی تلقی کردیم. خوابیدیم ولی درکمال ناباوری و بدون داشتن کوچکترین بیماری فردا صبح متوجه شدیم او شهید شده است.
روزها گذشت و بالاخره فتح اله خبر تبادل آزادگان را شنید آن روز یعنی 26 مرداد تنها روزی بود که اخبار عراق در اردوگاههای مخوفش شنونده داشت و همه اسرا در اوج ناباروری می خندیدند ابتدا به شایعه ای شبیه بود ولی وقتی نماینده صلیب سرخ آمد باور کردند که دیگر دوران در قفس بودن تمام شده است و او سبکبال به میهن برخواهد گشت.
انتظار سرآمد و فتح اله در روزهای اول تبادل اسرا در سال 1369 از مرز خسروی وارد ایران شد.
او می گوید: بیش از هفت سال در اسارت بودیم. برای اولین بار خانواده ام را در جاده خلخال – کوثر دیدم. آنها با ماشین شخصی برادرم برای استقبال به خلخال می آمدند و من نیز با یک خودروی پاترول به کوثر می رفتم. در بین راه به هم برخورد کردیم. بعد از روبوسی با تک تک اعضای خانواده سوار ماشین شده راهی کوثر شدیم. در بین راه از برادر بزرگم پرسیدم که نوجوانی که در ماشین اش است کیه. او گفت: برادرکوچک مان است.
فتح اله بعد از آزادی به پیشنهاد خانواداش و با برگزاری مراسم بسیار ساده و صمیمی زندگی مشترکش را آغاز کرد و برای ماه عسل به زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینی (ره) و حضرت معصومه (س) رفت. حاصل ازدواج او دو فرزند دختر و یک فرزند پسر است.
او بعد از اتمام تحصیلاتش در ستاد آزادگان شهرستان کوثر و سپس در فرمانداری کوثر به عنوان روابط عمومی و ارزیابی عملکرد و بازرسی و رسیدگی به شکایات مشغول به کار شد و هم اکنون انجام امورات انتخاباتی و برگزاری مراسمات ویژه و همکاری و ایجاد وحدت در بین مدیران شهرستان را بر عهده دارد.
نگذاریم ارزشهای انقلاب کمرنگ شود
به عقیده فتح الهح آزادگان در مکتب شهدا درس آزادگی را آموختند و باید به این یادگیری خود ادامه دهیم.
او از جامعه ای که در آن زندگی می کند، انتظار دارد در جامعه نگذارند ارزشهای انقلاب کمرنگ شود و مسئولان با برنامه های فرهنگی این ارزشها را به نسلهای بعدی منتقل کنند و دیگر اینکه دیدگاه مناسب و ارزشی به جامعه ایثارگری داشته باشند که این امر با همت والای مسئولان میسر است.
وی می گوید: متاسفانه جامعه جوان امروزی از پیشینه انقلاب و جنگ اطلاع کافی ندارد، توصیه می کنم که با مطالعه و استفاده از افراد شاخص و ارزشی به اطلاعات خود در این زمینه بیفزایند ضمن اینکه به مراکز مذهبی بها بدهند و در این محافل شرکت کنند. بنده برای تحقق این هدف در کانون مساجد فعالیت می کنم تا جوانان از فضای معنوی مساجد استفاده کنند.
..................................
گزارش: صغری جوادی
نظر شما