به گزارش خبرنگار مهر، میهانی تمام شد، سفره جمع شد، گرچه عجول بودم برای رسیدن روزهای آخر و... ، اما همین که صدای خودم را می شنوم که می گوید: تمام شد، دلم می گیرد، گرفتنی به وسعت دلتنگی.
شیرینی عید فطر جای خود، اما دلم می گیرد از تمام شدن ماه رمضان، ماهی که در آن پاکی ها مضاعف شد، و دلها به هم نزدیکتر.
وقتی می گویند، ماه رمضان تمام شد دلگیر می شوم و خسته، از ورد به دنیایی که ویژگی های ماه رمضان در آن کمرنگ می شود و گاهی محو.
می ترسم از اوج گرفتن دوباره دو رنگی ها، دو رویی ها، از زیر آب زدن ها، از سخن چینی ها و تهمت ها.
خسته می شوم از شیطنت های شیطانی که دوباره قد علم کند.
دلم در اوج خواستن عید، ماه رمضان را می خواهد، آن معنویت و پاک بودن، آن قدسی بودن و خدایی بودن، کاش آنقدر قدرت داشتیم که امتداد دهنده معنویت ماه رمضان بودیم.
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت.
دلم ماه رمضان را می خواهد با زلالی وسیعش، زلالی که به من رستگاری می بخشد و وجودم را از حقارت ها دور می کند.
دلم را رها کردم هر چه می خواهد بگوید، امید دارم به خدا، خدایی که همین نزدیکی هاست، از رگ گردن نزدیکتر و از پدر و مادرم مهربانتر.
خدایی که می داند دلتنگ اویم، و هر چه می گویم و از ماه رمضان می خواهم نهاییش اوست.
خدایی او را دوست می دارم و او نیز مرا دوست می دارد.
دوست داشتنی به وسعت اشرف مخلوقات قرار دادنم، وقتی به آن خدا می اندیشم شیطان حقیرترین موجود عالم است و کوچکتر از یک مگس.
به خدایم که می اندیشم همه خوبی ها را یک جا دارم و امیدم ناامید نمی شود بلکه امید شیطان را از خویش ناامید می کنم.
به خدایم که می اندیشم سفره خدا هنوز باز است و میهانی به سکانس آخر نرسیده است.
به خدایم که فکر می کنم امید دارم ماه رمضان سال آینده را نیز ببینم.
به او که می اندیشم دنیا را پاکتر می بینم و قابل تحمل، خدایا پاکی هایم را حفظ کن و امیدهایم را صدچندان، که دل ناپاک و ناامید در جدال با توست و من دوستدار توام.
................
فرشته نوری
نظر شما