۴ شهریور ۱۳۹۱، ۸:۰۸

جای پای جلال ـ سفر به خارگ/9

خودنمایی مسکن مهر در گناوه/ دست‌فروشان صاحب پاساژ می‌شوند

خودنمایی مسکن مهر در گناوه/ دست‌فروشان صاحب پاساژ می‌شوند

بین بندر گناوه و مرکز شهر آپارتمان‌های مسکن مهر را دیدیم که ظاهرش و مکانش خوب بود. پروژه مسکن مهر در بعضی شهر‌های کوچک جواب می‌دهد هر چند در شهر‌های بزرگ یا ترانزیتی و جاهایی که مسکن مهر یک جور حومه‌سازی است، جز ایجاد مراکز تبعیض با ضریب فرهنگ و امنیت پایین ره‌آورد دیگری ندارد.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: مهدی قزلی که پیش از این قلم خود را بارها در سفرنامه‌نویسی آزموده و کتاب‌هایی از او در قالب داستان در دسترس علاقه‌مندان است، در سفر به شهرهایی چون یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارگ و زادگاه جلال ـ اورازان ـ با الهام از سبک سفرنامه‌نویسی این نویسنده نامدار دست به تک‌نگاری‌های کوتاه و خواندنی زده که بخش سوم این سفرها از شنبه هفته گذشته به صورت متوالی در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود.

او در سومین سفر خود به جزیره خارگ، سعی کرده همزمانی و همزبانی سفر و قلم جلال پس از 52 سال را یک بار دیگر تجربه کند که از هفته پیش در 10 قسمت با درج عکس‌های نویسنده در پی هم منتشر می‌شود. اینک بخش نهم این سفرنامه:

 بندر گناوه برادر بزرگتر جزیره

صبح رفتیم اسکله. چون داشتیم از خارگ خارج می‌شدیم به مسوول نیروی انتظامی که آنجا بود گفتیم ما کارت تردد نداریم و مهمان شرکت پایانه‌ها هستیم و می‌رویم تا گناوه و برمی گردیم. درجه‌دار نیروی انتظامی وراندازمان کرد و بعد اطمینان داد برای برگشت مشکلی نداریم.

نفری 6000 تومان پول بلیطمان شد. برای فاصله 35 کیلومتری تا گناوه و در مقایسه با کرایه‌هایی که در کیش و قشم گرفته می‌شود کم بود ولی در مقایسه با کرایه زمینی همین مقدار مسیر، زیاد.

رفت و آمد مردم خارگ اصولا به دو بندر بوشهر و گناوه انجام و مایحتاج آنها از این دو بندر تهیه می‌شود. ضمن اینکه تعدادی از ساکنان این دو شهر بندری در خارگ مشغول کار هستند به همین دلیل هم رفت و آمد کشتی‌های مسافری هر روز به این دو بندر انجام می‌شود. مردم و شرکتی‌ها در ساعت مشخصی بلیط می‌خرند و سوار می‌شوند و حتی می‌توانند بارهای خودشان را جابه جا کنند. این وسط شرکت نفت چون احتیاج به برقرار بودن این خط مسافری دارد، سوبسید خوبی به بحث حمل و نقل می‌دهد که باعث شده قیمت بلیط گناوه 6000 تومان باقی بماند.

در همین زمان انتظار حواسم را جمع کردم به همان بندر و اسکله فسقلی که به همت نفت برپا شده بود. کنار اسکله ساختمان گمرک و سردخانه در حال ساخت بود که نوید روزهای بهتر تجارت و ماهیگیری را می‌داد. ماهی‌گیرها با قایق‌های کوچک‌شان می‌رفتند و می‌آمدند. حاصل این رفت و آمد ماهی سر سفره‌شان می‌شود و ماهی‌هایی که در تنها ماهی فروشی خارگ می‌توان پیدا کرد. راهنمای ما البته توصیه کرد از گناوه ماهی بگیریم که تازه‌تر و بزرگتر است.

سفرنامه خارگ بخش نهم

 ماهی‌های ریز و رنگارنگ در کناره و زیر سایه قایق می‌رفتند و می‌آمدند و ما محو تماشای‌شان بودیم. راهنما که خودش در تهران آکواریوم داشت می‌گفت این ماهی‌ها قیمت زیادی دارند و بدتر از قیمت‌شان پول غذای‌شان است.

کمی دیرتر از آنچه قرار بود سوار قایق شدیم و راه افتادیم. با حسرت از کنار خارگو رد شدیم و غصه خوردیم که فرصت دیدنش را پیدا نکردیم.

مردم بعضی با بار و بندیل سوار شدند و هیچ کس جای مشخصی نداشت. حتی بعضی روی عرشه و در هوای آزاد ماندند. یک ساعتی طول کشید تا رسیدیم به گناوه. هوا حسابی گرم بود و گرمای هوا کلافه‌مان کرده بود. حال هیچ جست و جوی اضافه‌ای نداشتیم. از همان ترمینال بلیط برگشت را که قیمتش پانصد تومان بیشتر بود، خریدیم برای ظهر، بعد با تاکسی رفتیم تا مرکز شهر که راهی هم نبود.

بین بندر و مرکز شهر آپارتمان‌های مسکن مهر را دیدیم که ظاهرش و مکانش خوب بود. واقعا این پروژه مسکن مهر در بعضی شهر‌های کوچک جواب می‌دهد. هر چند در شهر‌های بزرگ یا شهرهای ترانزیتی و جاهایی که مسکن مهر یک جور حومه‌سازی است، این پروژه جز ایجاد مراکز تبعیض با ضریب فرهنگ و امنیت و امکانات پایین هیچ ره‌آورد دیگری ندارد.

مسکن مهر باید مطالعه‌شده و غیر ملی شروع می‌شد تا لااقل مشکلات مسکن بعضی از مناطق را حل می‌کرد.

بازار گناوه را در دو ساعت گشتیم و همه جایش را زیر آفتاب داغ سرک کشیدیم. راهنما می‌گفت اینجا تا چند سال قبل همه دست‌فروش بودند و روی زمین بساط پهن می‌کردند. حالا ولی پاساژهای زیادی ساخته شده بود و بعضی هم رو به اتمام بودند که این معنایش رونق کسب و کار گناوه‌ای‌ها بود. البته راهنما اصرار داشت که تازگی این رونق تبدیل به رکود شده و دلیلش بالا رفتن قیمت درهم و دلار است. مردم از شهر‌های اطراف می‌آیند اینجا و مایحتاج‌شان را برای چند وقت می‌خرند و می‌برند. سبزی‌جات و میوه‌جات و گوشت و مرغ و پوشاک و... تقریبا همه چیز از تهران ارزانتر بود.

سفرنامه خارگ بخش نهم

 البته بازار پر بود از جنس‌های بنجل چینی و برای خرید خوب باید انرژی حسابی می‌گذاشتی تا آنچه واقعا می‌خواهی را به قیمت مناسب بیابی. ما هم که انرژی‌ای نداشتیم و بیشتر تماشا می‌کردیم.

موقع برگشتن هوس فلافل کردم و با راهنما از یک ساندویچ فروشی که بساطش روی گاری بود فلافل خریدیم و خوردیم و چه چسبید. همانجا کنار گاری فلافلی تا ما آن چند لقمه را بخوریم پیرمردی 2-3 مرغ زنده را فروخت و همانجا سرشان را برای خریدار برید و داد دست‌شان.

بعد از ناهار ارزان و پرفلفلی که خوردیم رفتیم بازار ماهی‌فروش‌ها و ماهی و میگوی تازه خریدیم و بعد هم بندر و برگشت به خارگ که همان آفتاب را داشت ولی نسیمی هم چاشنی‌اش بود.

وجود گناوه با همین بازار کوچک ولی فعالش غنیمت بزرگی برای خارگی‌هاست و تازه معلوممان شد چرا بازار خارگ رونق زیادی ندارد.

ادامه دارد...
 

کد خبر 1677851

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha