مسأله «سعادت» و «خوشبختی» از مسائل و موضوعات سرنوشت ساز و حیاتی برای هر انسانی است از این جهت که بداند اساسا خوشبختی چیست و راه رسیدن به آن کدام است؟ برای پاسخ به این دو سؤال مهم، نظریات و نظام های اخلاقی گوناگون به وجود آمده است که عمدتا به سه نظام می توان اشاره نمود: ۱- فرهنگ ۲- فلسفه اسلامی ۳- قرآن کریم. در فرهنگ عامه، خوشبختی با واژه هایی چون توفیق الهی، موفقیت، تلاش آدمی، خشنودی پروردگار، سربلندی در دنیا و آخرت، دوری از بدیها، جاودانگی و شناخت حقیقی اشیاء، معادل می باشد.
در فلسفه اسلامی، با مفاهیمی چون، خیراعلی، فضیلت، حکمت، تهذیب، نفس و اطاعت از مربی، تبیین می گردد و بالاخره در نظام اخلاقی قرآن کریم که جامع تر و کاملتر از دو نظام قبلی است، مفهوم سعادت از تزکیه و پاکیزه کردن درون انسان، از هر آنچه غیر خدایی است، آغاز می شود، به ایمان یقینی، اخلاص، عبودیت محض پروردگار از طریق اطاعت محض از دستورات او و فضل و رحمت و رضوان الهی، منتهی می گردد. آنچه به عنوان مولفه اصلی خوشبخی در نظامهای یاد شده اهمیت فراوانی دارد، سعی و تلاش آدمی با توجه به مبدأ و معاد است و همین عامل است که شخص را به غایت خلقت یعنی خداگونه شدن، میرساند.
آنچه مربوط به این نوشتار میشود بحث و بررسی این «غایت» در قرآن کریم و اخلاق نظری است، این بحث و بررسی به این صورت خواهد بود که نویسنده ابتدا واژگان کلیدی هر یک از این دو منبع را که برای تعبیر از سعادت یا «نیکبختی» بهکار رفتهاند استخراج کرده، ابتدا آنها را در منظر کتب لغت و سپس در منظر «اخلاق نظری» و «قرآن کریم» مورد تحقیق و تدبر قرار میدهد و در نهایت، مقایسهای بین دو نظام اخلاقی: «قرآن» و «فلسفه اخلاق» انجام میدهد تا وجوه اشتراک و افتراق دو نظام، به خوبی مشخص گردد.
ضرورت این مقایسه آن است که روشن شود مکاتب فلسفی تا چه اندازه بر «دین» تکیه داشته و تا چه اندازه ضمانت اجرای احکام خود در سطح جامعه را بر آن پایه قرار داده اند. خصوصاً که این احکام، مربوط به روابط اجتماعی انسانها و سازندگی روح و روان آدمی، که «غایت» و هدف «اخلاق» است، میباشد. از طرف دیگر بررسی و تحلیل واژگان مربوط به سعادت در کتابهای لغت، تلقّی و برداشت از مفهوم «خوشبختی» را در فرهنگ عامه مکشوف میدارد و به این ترتیب مفهوم، سعادت، «خوشبختی»، «موفقیت»، «خشنودی» و مفاهیمی از این قبیل در خلال فصول چهارگانه این کتاب جایگاه خود را با تعابیر مختلف پیدا میکند.
تعابیری که از مفهوم سعادت، در فصل اول بیان میشود، با عنایت و توجه به کاربردهای فلسفی و قرآنی این واژه بوده و در ساختار معنایی یکدیگر مؤثر و دخیل میباشند. این تعابیر عبارتند از: رضوان، سعادت، ظفر، فضل، فلاح، فوز، نجات. روش بحث در فصل اول، نقل و نقد نظریات صاحب نظران لغوی و قرآنی میباشد که سعی شده امانت در نقل نظریات، رعایت شود و در قسمت نقد نیز به جمع بندی و ارائه ساختار معنایی از معانی ذکر شده برای هر واژه، اکتفا شده است. آنچه در ضمن این بررسیها و تحلیلها به دست میآید، آن است که هر یک از این واژهها، بخشی از معنای «خوشبختی» و یا سعادت را بیان میکنند نه همه آنرا.
بهعبارت دیگر مراحل و مقدماتی که یک شخص «خوشبخت» یا «سعید» طی میکند در دنیا آغاز شده تا آخر عمر ادامه یافته و به آخرت ختم میشود. مؤلّفهها و خصوصیاتی که در پروسه «خوشبختی» نهفته است عبارتند از: توفیق الهی ـ سعی و کوشش آدمی ـ علم و آگاهی نسبت به خیر و شر امور ـ دوری از شرور و بدیها ـ انتخاب هدف و وسیله مناسب ـ موفقیت و کامیابی در کارها ـ عزت، بقا، بینیازی و علم و آگاهی کامل ـ خشنودی و رضایت پروردگار.
تعابیری که از مفهوم «خوشبختی»، در فصل دوم بیان میشود، عبارتند از: فلاح و فوز. مؤلف برای یافتن «ساختار معنایی» و نظام اخلاقی مبتنی بر این دو مفهوم در قرآن کریم، تمامی آیات مربوطه را با محوریت «فلاح» و «فوز» مورد تدبر و تحلیل قرار میدهد. همان طور که میدانیم قرآن کریم، در مواردی ضمن معرفی الگو، ملاک و عامل ایجابی و سلبی، مفهوم یک واژه را تبیین و تشریح مینماید و در موارد دیگر با وضوح بیشتر ابتدا معادل معنایی و سپس الگو و ملاک و عامل ایجابی و سلبی آنرا مطرح مینماید.
درباره واژه «فلاح» باید بگوئیم که این واژه از دسته اول و واژه «فوز» جز دسته دوم میباشد یعنی خود واژه «فلاح» (به شکل مصدری) در قرآن کریم مطرح نشده، بلکه یا به صورت اسم فاعل آمده است و یا به شکل فعل، در حالیکه واژه «فوز»، هم به صورت مصدر و هم به صورت فعل و هم به صورت اسم فاعل به کار رفته است. آنچه از مجموع کاربردهای این دو واژه فهمیده میشود، گستردگی دامنه معنا و دلالت دو واژه نسبت به جمیع مفاهیم کمالی و متعالی از قبیل: ایمان یقینی ـ اخلاص ـ انجام اعمال خیر ـ اطاعت محض از دستورات الهی ـ... و بالاخره رسیدن به مقام والای امن و آسایش مطلق از طریق برخورداری از رحمت، نعمت، فضل و رضوان الهی میباشد.
تعابیری که از مفهوم «خوشبختی» در فصل سوم، بیان میشود، صبغه فلسفی داشته و بیشترین تأثّر و پذیرش را در این زمینه، از فلسفه یونان گرفته است، این تعابیر عبارتند از: خیر، فضیلت، لذت، سعادت. البته سه تعبیر نخستین، در واقع، تعابیر کلیدی و مرتبط با محور معنایی سعادت بوده، پایه و اساس هر کار سعادتمندانه و مبنای زندگانی هر شخص«سعید» میباشد. لازم به ذکر است که این تعابیر به صورت مطلق و ذومرتبه بوده و به هر نسبت که حاصل شود، شخص را «سعید» یا «سعادتمند» مینماید تا برسد به آخرین مرتبه که از آن با عنوان «تام» تعبیر میشود و در این صورت است که سعادت، تمام و کامل میشود و در این حالت، شخص به تمام مراحل کمالی در زندگی خود رسیده است.
بالاخره در فصل چهارم، آنچه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، مقایسهای بین دو فصل دوم و سوم و بین تعابیر و مفاهیمی است که منجر به «فلاح و فوز» از طرفی و سعادت از طرف دیگر میشوند که عمدتا بحث روی وجوه اشتراک و (در خلال آن) وجوه افتراق این دو نظام اخلاقی میباشد و در نهایت به این نتیجه میرسیم که آنچه نظام اخلاقی قرآنکریم مطرح مینماید، بسی فراتر از آن چیزی است که در نظام اخلاقی فیلسوفان مطرح است.
این فراتر بودن هم از جهت ساختار معنایی است و هم از جهت تبیین دستورالعملهایی که آدمی را به مقام «فلاح» و «فوز» میرساند. بهعبارت دیگر آنچه در نظام فلسفی اخلاق، مبنا و غایت فعل اخلاقی محسوب میشود، عقل، تعقل و حکمت است، در صورتی که در نظام قرآنی اخلاق، مبنای فعل اخلاقی، اطاعت از ذات اقدس احدیّت و غایت آن دستیابی به جلوههای کمالی و متعالی او یعنی رحمت، فضل و رضوان الهی میباشد.
«فوز و فلاح در بیان قرآن کریم و سعادت در اخلاق نظری» تألیف مصطفی زرنگار به همت انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) در سال جاری به بهای 65000 ریال منتشر شد.
نظر شما