"كيومرث پور احمد"، كارگردان فيلم "گل يخ"، در گفت وگو با خبرنگار سينمايي "مهر" در مورد شكل گيري اوليه فيلم گل يخ گفت: پيشنهاد اوليه را يكي از همكاران ارائه كرد. بعد از گذشت يكي دو ماه، طرح اوليه فيلمنامه را نوشتم و كار توليد فيلم به صورت جدي برايم مطرح شد.
پوراحمد با تاكيد بر اين نكته كه سينماي ايران براي اينكه تداوم داشته باشد نياز به توجه به وجه اقتصادي اش دارد، افزايش توليدات فيلم هاي بدنه اي را يك ضرورت عنوان كرد و گفت: كيفيت هنري توليد و نمايش هر فيلم، تاحدود زيادي به امكانات فني و تكنيكي مرتبط است و سينما براي ارتقاء وجه صنعتي و اقتصادي اش نياز به سرمايه گذاري كلان دارد و براي جوابگويي اين وجه بايد فيلمهايي كه در اين راستا و هدف توليد مي شوند، درجلب مخاطب موفق عمل كنند.
وي افزود: بازار فروش فيلم هرچه وسيع تر باشد، مي تواند به رشد كمي و كيفي سينما كمك كند و توليد گل يخ هم در همين راستا و هدف بوده است.
پوراحمد در مورد روند انجام توليد فيلم "گل يخ" گفت: براي توليد گل يخ، ابتدا يك مرحله هشت يا نه ماهه خيلي بد و آزار دهنده را پشت سرگذاشتم، اما از اواخر سال 1383 توليد فيلم توسط تهيه كننده فعلي فيلم قطعي شد و كار با سرعت و به خوبي پيش رفت، البته توليد هر فيلم در سينماي ايران مشكلات خاص خودش را دارد. اما در مجموع توليد "گل يخ" نسبت به كارهاي قبلي ام روند بهتر و منطقي تري داشت، البته در اين ميان نقش غلام رضا موسوي به عنوان تهيه كننده و امير كريمي به عنوان مدير فيلمبرداري خيلي مهم و اساسي بود.
"كيومرث پور احمد"
وي در مورد انتخاب بازيگران "گل يخ" گفت: در طول آن هشت، نه ماه كه روند توليد فيلم درجريان بود، سه بار قرار شد "گل يخ" ساخته شود و بالطبع انتخاب بازيگران در هر مرحله متفاوت بود و حاصل انتخاب نهايي محمدرضا گلزار، ويشكا آسايش و الناز شاكردوست بودند.
پور احمد در ادامه متذكر شد: فيلم "گل يخ" به جز خلاصه داستان يكي دو خطي اش، تقريبا هيچ شباهتي به فيلم سلطان قلبها ندارد و رويكردي متفاوت در خط داستاني و نوع روابط شخصيتهايش در آن وجود دارد.
پور احمد در مورد شخصيت پردازي فيلم گل يخ گفت: معمولا در فيلم هايم سعي كرده ام شخصيت ها سياه و سفيد نباشند. مگر شخصيت هايي كه يك وجه نمادين هم داشته باشند، نظير آقاي ناظم در قصه هاي مجيد. به جز اين، معمولا از پرداخت شخصيتهاي منفي هم پرهيز كرده ام، نمونه اش هم مجموعه تلويزيوني "سرنخ" است و به همين دليل اعتقاد دارم شخصيت هاي "گل يخ" داراي هويت و شناسنامه هستند.
وي در مورد ضعف پرداخت بعضي از سكانس ها نظير وقوع زلزله در روستاي محل سكونت مادر عباس گفت: "گل يخ" را با همان ميزان زحمت و وسواس كه در كارهاي قبلي ام به كار مي بردم، ساخته ام. براي اجراي سكانس زلزله با ماكت اتودهايي زديم، اما ديديم كه كار درعمل در نمي آيد و كار مصنوعي و ساخته گي به نظر مي رسد، بنابر اين سعي كردم، وقوع زلزله را غيرمستقيم و با صداي حيوانات نشان بدهم و حتي براي سكانسي كه ترگل بعد از وقوع زلزله از ميدان دهكده عبور مي كند، سه روز زمان صرف كرديم، اين توضيحات جهت توجيه كاستي ها و ضعف هاي اين سكانس نيست، بلكه به اين خاطر است كه خاطرنشان كنم، سعي و تلاش خود را براي بارورتر كردن سكانس زلزله انجام داديم.
وي در مورد وجود بيش از حد عنصر تصادف و حادثه در روند داستان فيلم گفت: عنصر اتفاق و شخصيت پردازي دو مقوله جدا هستند. از عنصر تصادف به اين جهت استفاده كردم، چون تماشاگر آن را دوست دارد و از وقوع آن در روند داستان فيلم لذت مي برد. اما تصادف در "گل يخ"، تصادف محض نيست. نقاط عطف فيلمنامه "گل يخ" را با "سلطان قلبها" مقايسه كنيد. به عنوان مثال برخورد "آذر شيوا" در فيلم "سلطان قلبها" با آن سه مطرب دوره گرد، تصادف محض است. و آشنا شدن "فردين" با دخترش هم همينطور. اما در "گل يخ" آشنايي ترگل با كوكب اگر چه تصادفي است، اما يك زمينه واقعي هم دارد. به قول احمد طالبي نژاد عنصر تصادف در سينما مثل ريشتر در زلزله عمل مي كند. زلزله 5 ريشتري ممكن است، فقط بلرزاند، اما زلزله شش ريشتري ويران كننده است. سعي كردم از درجه ريشتري تصادف ها كم كنم تا قصه و داستان فيلم ويران نشود. حالا نمي دانم چقدر در اين راه موفق بودم.
به گزارش خبرنگار سينمايي "مهر"، داستان فيلم گل يخ در مورد آشنايي جواني به نام عباس با ترگل است كه بعد از ازدواج آن دو، با وقوع زلزله جدايي ناخواسته ميان عباس و ترگل رخ مي دهد و در اين ميان، زن تهيه كننده اي به نام مرجان، عباس را وارد دنياي خوانندگي مي كند.
نظر شما