به گزارش خبرنگار مهر، خاطرههای زمین، سرشار از حضور توست، خواهر تصنیفهای غربت، هوای امروز تو هوای آسمانی شدن است، تاریخ در جاده عشق به سمت تو دوید، از مدینه تا قم، تا تو را بیابد و جاودانگی خاندانت را فریاد بزند، تو آمدهای تا عشق را، قدم به قدم به کمال برسانی، آمدنت یک اتفاق سبز بود تا تن خسته زمینه را از خشکی رها کند، چون گل معصومی روییدی تا پرستویی باشی بر فراز بارگاه آن آشنای غریب بال بگشایی، جهان منتظر گشودن چشمهای تو بود، تا به یک باره تمام فرشتگان آسمان به زمین هجوم آوردند و به جانهای مشتاق طروات بخشند، دختران شهرما همه پیشانی خود را به شمیم یاس آذین بسته اند و سفید پوش به سمت تو گام بر میدارند تا آمدن تو را ای، آسیه صداقتها، مریم پاکیها، خدیجه مهربانیها و فاطمه خوبیها به خوبان جهان تهنیت گویند، آمدنت خجسته باد.
بانو، تو میراثدار غربت و رنجی، شانههای زمین، زیر بار کوله بارت کم آوردهاند، ردپایت در مسیر عاشقانه روزهای خسته زمین برجا مانده است، و اکنون مرهمی شده است بر دلهای خسته اهالی این دیار، بانو قصه تولد تو قصه تول پرستوهای مهاجری است که ره عشق با خون دل پیمودند، تا خود را به مقصد ابدی برسانند.
میلاد تو میلاد شکوفههای بهاری است، میلاد نسیمهای مشتقاقی است، که عاشقانه گلهای سرخ بهاری را نوازش میکنند، بانو! تو آمدهای تا بهارانی تازه بروید در خشکسال دلهای خسته و ناامید، بانو چون گلی معصوم، روییدی از باغستان پاکیها، تو بوی گل سرخ میدهی.
بانوی بارانی قم، عطر میلاد تو چون نسیم بهشتی است که مشام دلها را مینوازد، میلادت چون شکوفههای بهاری، به جانهای مشتاق، طراوت میبخشد.
در تنگنای گرمی هوا و در زمینی فراخ و تفتیده، در کمبود کیمیای آب قرنها است که شهری قامت گسترده است، که در آن گنبدی طلایی در مشایعت با آفتاب خودنمایی میکند، با گلدستههایی بلند چون نگینی زیبا میدرخشد، و در زیر این بارگاه نورانی، بانویی بزرگ آرمیده که نامش "فاطمه" و مرقدش زیارتگاهی روح افزا است.
قرنهاست که مردمان آن دیار بوی بهشت برین را از مرقد پاک او میبویند و جلوه دوباره زهرای اطهر را در حریم حرم او میجویند.
امروز از عرش خدا باران سپیده میبارد، آفتاب با لبخند زر و ماه با تبسم نقره میپاشد، ستارگان بزم شادی مهیا کرده اند و آسمان شهر چراغانیکردهاند، شهر غرق در شور، شکفتن گلی از گلستان اهل بیت پیامبر (ص) است و خانه امام موسی بن جعفر (ع) خود را آماده ضیافت تولدی بزرگ میدید.
فضا از عطر حضورت پر شد، انتظار به پایان رسید، خندهها شکفت و نوزادی زیبا دیده باز گشود، پدر که لبخند را هدیه حضور کودک خود کرده بود، نام او را به یاد مادر خویش فاطمه نهاد.
بوی گل یاس، تمام دنیا را پر کرده است، زمین در پوست خود نمیگنجد، تو را پیش از این، آسمان شبیه یک راز محرمانه، در گوش خاک نجوا کرده بود خاک، تمام لحظههایش را به شوق آن دقیقه موعود، نفس میکشید، تمام رودها تو را میشناسند که صفای نگاهت، زلالی و مهربانی چشمهای فاطمه (ع) را به تصویر میکشد، آمدنت خجسته باد که حضورت حضور دوباره زهرای اطهر است.
.............................
یادداشت از مریم سرلک
نظر شما