اثبات یا ابطال باورها و گزاره های متافیزیکی، آسان نیست. به همین دلیل، درباره این باورها، بیشتر سخن از ایمان است، نه علم. اثبات پذیری علمی، لزوما به معنای ابطال پذیری عقلی نیست. ماجرای این گونه باورها، ورای عقلانیت جزئی و علوم تجربی است. این ماورائیت، همچنان که متافیزیک را بالاتر از آزمایش های تجربی می نشاند، زمینه را برای سوء استفاده های احتمالی نیز هموار می کند.
اصل توجه به عالم ماوراء، به دلایلی که محل اختلاف است. در اکثر قریب به اتفاق آدم ها وجود دارد. این توجه، گاهی از طریق ادیان و باورهای مذهبی پاسخ می گیرد و گاهی از راه های پراکنده و متفرقه. همین راه های نامعقول و غیر رسمی نیز دسته بندی های ظریفی دارند که از بودائیان تا فرقه های مانند شیطان پرستان را شامل می شود به عبارت دیگر متافیزیک گرایی اعم از دینداری مستند و معنویت راستین است.
خرافات نیز، راهی دیگر برای ارضای حس متافیزیک گرایی در انسان است. خرافات در قیاس با باورهای صحیح و اصیل ادیان، چند برگ برنده دارد که گاهی آنها را بر دین گرایی معقول و پیراسته، چیره می کند. به مثل، تجسم گرایی و ملموس سازی خرافات، برای عوام جذابیتی دارد که باورهای قلبی و انتزاعی ادیان فاقد آن می باشند.
خدا و مقدسات ادیان، به نیروی خرد و اندیشه، درک می شوند؛ اما مقدساتی که خرافات می سازند، فقط اندکی به چشم و گوش انسان زحمت می دهند و مفاهیم سنگینی را بر قلب او بار نمی کنند. انسان خرافه پرست، نخست به اقتضای میل به عوالم غیبی و به دلیل شهوتی که برای ارتباط با آن عوالم دارد، جذب اندیشه های متافیزیکی می شود؛ اما فقدان خرد کافی و تنبلی ذهن، او را در تشخیص سره از ناسره عاجز می کند و ناگهان سر از عقایدی در می آورد که مگو و مپرس.
این عقاید، معمولا مشابه عقاید صحیح و تأیید شده ادیان هستند، اما ماهیتا با آنها تفاوت می کنند. به عبارت دیگر، خرافت بیشترین سود را از مشابهت های ظاهری خود با اعتقادات اصیل دینی می برند. برای نمونه در آیه 35 سوره مائده به ابتغای وسیله سفارش شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید.»
این آیه کریمه، زمینه و مقدمه ای است برای باورمندی به توسل، اما از آیه بر نمی آید که آن وسیله ای که باید آنرا بجوئیم، چیست؟ با مراجعه به تفاسیر معتبر، آشکار می شود که مراد از وسیله در این آیه شریفه، احسان به دیگران، عمل صالح، ایمان، پرهیزگاری و اولیای الهی است.(ر.ک: ذیل آیه تفاسیر مجمع البیان، التبیان و المیزان)
حتی امیرمؤمنان(ع) در نهج البلاغه به صراحت درباره مصادیق وسیله سخن گفته است: همانا بهترین وسیله ای که جویندگان قرب به خدای سبحان به آن توسل می جویند، ایمان به خدا و پیامبر و کلمه اخلاص و برپا داشتن نماز و دادن زکات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و به جا آوردن عمره و پیوند با خویشان و صدقه دادن و کارهای نیک است.
دستگاه خرافه، بی توجه به این حقایق و هشدارها، از همین باور صحیح و قرآنی، چنان عقیده فاسدی می سازد که فرسنگ ها با روح آموزه های توحیدی دین فاصله دارد؛ مثلا توسل به درخت، کوه، دریا، سنگ های منقوش به رد پای کسی را هم مشمول «وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ» می کند. همین کژخوانی در آیه «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْر» نیز اتفاق افتاده است و عده ای برای اهل ذکر مصادیقی ساخته اند که به واقع، گمراهی است.
بدین روست که ریشه اکثر خرافات، یکی از باورها و آموزه های صحیح دینی و متافیزیکی است که از آن سوء استفاده شده است: تا نباشد راست، کی باشد دروغ/ آن دروغ، از راست می گیرد فروغ.
در این صورت، مبارزه با زمینه ها و ریشه های خرافه، چه معنایی پیدا می کند؟ قطعا مراد مبارزه با گرایش های متافیزیکی جوامع انسانی نیست؛ کسی که با نفس این گرایش مخالفتی ندارد. مخالفت با سوء استفاده هایی است که از این زمینه پاک و مقدس می شود. آنچه ممکن و مطلوب است، تقویت نهادهای دینی است تا گرایش های متافیزیکی و آخرت گرایی های مردم را به راه درست و هدایت و مدیریت کند.
به هیچ وجه، مراد از تقویت نهادهای دینی، تزریق پول و امکانات مالی به مؤسسات و مراکز و اشخاص حقیقی یا حقوقی، یا اعمال نظرهای آمرانه در کار مراکز دینی نیست، که این شیوه نتیجه نداده است و پس از این نیز نتیجه نخواهد داد؛ مگر نتیجه عکس.
تقویت و غنی سازی نهادهای دینی و مذهبی، فقط از راه احترام به استقلال آنها و پذیرش حداقلی از تنوعات فکری است که متأسفانه رو به ضعف و کاهش است. نهادهای دینی فقط در صورتی از عهده مبارزه با خرافات بر می آیند که راه نواندیشی را به روی خود نبسته باشند و به اندازه کافی از سعه صدر نیز برخوردار باشند.
نهادی که همه درها و پنجره ها را به روی خود بسته باشد و جز آنچه از او می خواهند یا بر او تحمیل می کنند، وظیفه دیگری برای خود نشناسد، نه تنها از عهده مبارزه با هیچ باطلی بر نمی آید، بلکه خود نیز اندک اندک به کارخانه ای دیگر برای تولید خرافات تبدیل می شود.
نظر شما