به گزارش خبرنگار مهر، محمدعلی حیدری دلگرم سال 1336 در همدان به دنیا آمد و از پنج سالگی در مکتبهایی که در مساجد همدان برقرار بود حضور داشت.
از آنجا که پدرش از مبارزان قبل از انقلاب بود و با توجه به اینکه پدر بزرگش روحانی و با رژیم سابق مخالف بود، خانواده ایشان به عنوان مخالفان رژیم مطرح و شناخته شده بودند و او در دورانی که انقلاب شد فقط 21 سال داشت.
آنچه میخوانید تلاشی است هرچند کوچک برای بیان آنچه در دوران دفاع مقدس توسط جهادگر همدانی انجام شد
-آقای دلگرم برای شروع گفتگو دربارهی فعالیتهای خود در اوایل انقلاب بگویید؟
اوایل انقلاب در برخی تشکیلاتهایی که بر علیه شاه بود، فعال بودم و در پخش اعلامیهها و راهپیماییها حضور داشتم همچنین وقتی شهید مدنی به همدان میآمدند اطراف ایشان میگشتیم.
وقتی که استخدام آموزش و پرورش شدم در یکی از هنرستانها مشغول کار شدم اما به دلیل درگیری با ریاست هنرستان که از ساواکیها بود، به دورترین روستاهای همدان تبعید شدم و در آنجا جهاد سازندگی را بنا کردیم و بعد هم ورود به انقلاب و همراهی با انقلاب.
- آیا به جبهه اعزام شدید و در عملیات خاصی حضور داشتید؟
باید بگویم جهاد سازندگی مهمتر از جبهه است، جهاد سازندگی در 16 اسفندماه 57 به دستور امام(ره) تعدادی از جوانان را به دور خود جمع کرد و با دستور شهید بهشتی برای جمع آوری آمار از محرومترین جاها، شروع به کار کرد.
همچنین جهاد سازندگی در همدان به نام عمران و آبادانی توسط شهید مدنی آغاز شد و به مدت 15 تا 16 ماه جهاد سازندگی در روستاها کار میکرد تا محرومیتزدایی به خوبی انجام شود و در نهایت جهاد بستری برای جمع آوری تمام نیروها در سراسر کشور و مبارزه با استکبار داخل شد.
- شرایط سخت فعالیت جهادگران را بیان کنید؟
هر کس با خود هر چه داشت آورده بود و هیچ کس حقوق و دستمزدی نمی گرفت و خواهان همراه بودن با مردم خوب روستا بودن.
سختی کار به حدی بود که به طور مثال من حدود 150 کیلومتر فاصله تا روستای خنجین را سه بار پیاده رفتم و آمدم.
برق و آب در روستاها وجود نداشت و گاهی برای آبرسانی باید جاده و راه زده میشد و95 درصد روستاها برق نداشتند.
شرایط بهداشتی روستایی بسیار نامناسب بود و این ها کارهای بزرگی بود که آغاز شد.
بعد از 15 ماه جنگ بزرگ آغاز شد، جنگ بزرگ جنگی بود که تمام دنیا بر علیه انقلاب اسلامی ایران ترتیب داد.
- از خاطرات جبهه و جنگ نیز برایمان عنوان کنید؟
با شروع جنگ بزرگ جهاد نیز در کنار سپاه باید کاری انجام میداد.
روز اول به جبههها رفتیم و علاوه بر اینکه کمکهای مردمی به پاوه و کردستان رساندیم در روز 31 شهریور که اعلام شروع جنگ بود به طرف منطقه حرکت کردیم.
وقتی وارد منطقه شدیم مردم خانه و زندگی را رها کرده و به طرف شهرهای ایران میآمدند که ساماندهی این گروه به عهده جهاد سازندگی بود و بنابراین جهاد ستادی تشکیل داد و ساماندهی انسانها و احشام رها شده در بیابانها را انجام داد.
جهاد همدان این افتخار را دارد که در 15 مهر سال 59 بلدوزر به قله برده است و به خوبی از جهادگران با نام سنگرسازان بی سنگر نام برده میشود.
اوایل با توجه به کم سن و سال بودن جهادگران اعتماد به جهادگران زیاد نبود اما به تدریج این اعتماد بیشتر شد.
- در چه عملیات هایی حضور داشتید؟
از اول جنگ در جبهه ها حضور داشتم و روزهای اول وقتی جنگ شروع شد هر شب عملیات بود.
استراتژی جنگ در دست ما نبود عملیات ها در اختیار سپاه بود اما در ارتباط با شیوه حمایت و پشتیبانی از همه رزمندگان به عهده ما بود.
بعد از سال 61 به ما مأموریت دادند که به سردشت برویم. جهاد همدان در عملیات حاجی عمران، والفجر 4، فتحالمبین، خرمشهر، بیتالمقدس و بازی دراز، کربلای 4 و کربلای 5، فاو و الفجر 8 و ... حضور داشت.
وقتی وارد جبهه شدیم ما اسلحه نداشتیم و با فضا و مفهوم جنگ آشنا نبودیم.
من تا نزدیکی قصر شیرین رفتم فرمانده سپاه قصر شیرین گفت چرا اسلحه نیاوردید و ما در جواب گفتیم که جهادی هستم.
در حین بازگشت سه روحانی جلوی ما حرکت میکردند خمپاره ( که تا آن زمان خمپاره ندیده بودیم) روی یکی از روحانیون خورد و این روحانی به شهادت رسید، روحانی دیگر مجروح شد و روحانی سوم سردار غفاری هماکنون زنده است ما مجروحان و شهیدان را در این روز جمع کردیم.
- سختترین روز که از ایام دفاع مقدس دارید، کدام است؟
با توجه به اینکه من فرمانده پشیبانی مهندسی جنگ جهاد بودم حدود 70 و 80 نفر در آغوشمان به شهادت رسیدند و سپاهیان و ارتشیان بسیاری در مقام چشمانمان به شهادت رسید.
یک روز در شناسایی در قلههای بلند بوالفتح حرکت میکردیم ناگهان صدای ناله شنیدیم و با توجه به اینکه در سردشت دو دشمن بود یکی دشمن بعثی و دیگری دشمن داخلی، مراقب بودیم که این صدا فریب نباشد بنابراین از لای سنگها آرام آرام به صدا نزدیک شدم و دیدم برادر اطلاعات علمیاتی سپاه آخرین لحظات جان دادنش است چون خمپاره به هر دو پا برخورد کرده است طوریکه یک پا قطع شده بود و یک پا در حال قطع شدن بود، دستش مجروح شده بود همچنین صورت و شکمش هم مجروح بود اما هنوز جان داشت و فقط با آه و ناله آب میخواست اما بالای قلهها آبی وجود نداشت فقط دهانم را در دهانش گذاشتم و من آن لذت را به تمام دنیا نمیدهم.
من آن فرد را به محلی برا درمان رساندم ولی از سرنوشت او مطلع نیستم.
- تفاوتهای دوران جنگ و زمان حال را در چه می دانید؟
تفاوت بین الان و آن زمان زیاد است گاهی پوچ گراییم و گاهی فردی انسان را بیدار میکند اما در دوران جنگ آب عرفان به ما زده بود و حضرت امام ما را بیدار کرده بود این بیداری با ییروی از امام و ولایت وجود دارد وقتی از بین میرود که خود فروش باشیم.
شهید عباس پوزش همدانی در وصیت نامه خود مینویسد "در تاریخ نظر کردم گاهی امت بیامام هستند و گاهی امام بی امت است و نمیتواند به جایی برسد" با توجه به این موضوع هم باید امام امت داشته باشند هم امت امام داشته باشد.
شماری از رزمندگان کارت جبهه ندارند به طور مثال آن خانمی که در تنور برای رزمندهها نان میپخت و کشاورزی که برای جبهه خوراکی میفرستاد، عاقبت به خیر است چون با اخلاص این کار را انجام داده است.
الان مردم باید بیدار باشند و امید است این بیداری بزرگ تا ظهور آقا امام زمان وجود داشته باشد و با ظهور آقا ادعا کنیم که همچنان بیدار هستیم.
البته من دیدار امام زمان را هرگز آرزو نمیکنم چون نمیدانم تکلیفم در آن زمان چیست.
-آیا حق شهدا و رزمندگان استان همدان ادا شده است؟
من حقی را نمیبینم که باید ادا شود "آیا ما رزمندگان حق نظام را ادا کردیم، بعید می دانم ما حق نظام را ادا کرده باشیم".
مسئولان استان به دلایل همدانیبودنشان حق شهدا را ادا نکردند و مطرحشان نکردیم همان طور که سپاه الان جهاد را مطرح نمیکند.
اما مهم این است که مهم و اصل پیاده شدن عدالت است. بعضی از مسئولان فقط از شهدا سوء استفاده میکنند، مسئولانی که از خانواده شهدا سوء استفاده کنند موجب ناراحتی است مسئولان باید به وسیله شأن و شخصیت خود به مقام برسند.
مقام معظم رهبری به خاطر جانبازی به رهبری نرسیده بلکه به خاطر علم و آگاهی به رهبری رسیده است اما برخی مسئولان اینگونه نیستند.
- پیام پایانی شما؟
سختی کار جهاد و فرهنگ کار جهادی فراموش نشود زیرا در سختی و با اخلاص کار کردن ابداعات جهاد فراموش نشدنی است.
با وجودی که هر لشکری ادعا میکند اینقدر شهید دارد و اما ما نه تنها شهید زیاد ندادیم، نگذاشتیم سپاه و ارتش شهید زیاد بدهد و جلوی مجروح شدن رزمندگان را گرفتیم و این هنر فراموش نشدنی جهاد است...
نظر شما