۱۰ مهر ۱۳۹۱، ۸:۳۲

در باب خرافه/

نخستین منتقدان ناآگاهی ها/ گناه خاموشی کمتر از گناه نادانی نیست

نخستین منتقدان ناآگاهی ها/ گناه خاموشی کمتر از گناه نادانی نیست

خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: نخستین فردی که در تاریخ اسلام کتابی مستقل درباره ناآگاهی مردم و روان شناسی آنان نگاشته، جاحظ(م255ق) است. در فهرست آثار وی دو اثر تحت عنوان «رسالة فی وصف العوام و ذم العوام و مدحها» نام برده شده است. وی کتاب دیگری نیز با عنوان «اخلاق الشطار» دارد.

اگر کتاب های تاریخی را ورق بزنیم، می نگریم که ناآگاهی و فریفته شدن مردم نادان، در طول تاریخ عده ای از اندیشمندان را به فریاد و فغان واداشته و بسیاری از صفحات کتاب ها را با خرافات و اساطیر و باورهای بی پایه آنان سیاه کرده است.

نویسندگان دردمند با ذکر حکایت های تلخ و گزنده، نکته های تنبه برانگیزی را درباره اخلاق و رفتار مردم ناآگاه آورده و با شکایت و دلتنگی از عوام، خواننده را به شگفتی و تأسف وا می دارند. از سوی دیگر بسیاری از شاعران نیز در سروده های خود از ناآگاهان زمانه نالیده و آنها را نکوهیده اند که این اشعار را می توان رنجنامه آگاهان تاریخ دانست.

پوشیده نمی توان داشت که به ازای هر ناآگاهی مردم، تمام آگاهان تاریخ مسئولند و باید بیش از ناآگاهی مردم، از گناه آگاهان شکوه کرد که گناه خاموشی کمتر از گناه نادانی نیست.

مطالعه درباره مردم و شناخت خلق و خود و روحیه آنان، هیچ گاه مورد غفلت ارباب اندیشه و امر نبوده است. مدت هاست که جامعه شناسی و روان شناسی، ابعاد گوناگون شخصیت و رفتار انسان را می کاود. با این همه هنوز مسائل بسیاری درباره انسان ناگفته مانده که تحقیق درباره آنها دستاوردهای جدیدی به ارمغان خواهد آورد.

ناآگاهی و فریفتگی مردم، صدای بسیاری از دانشوران را درآورده و صفحات بسیاری از کتاب ها را با حکایت ها و نکته هایی تلخ و گزنده سیاه کرده است تا آنجا که مستحضر هستید نخستین فردی که در تاریخ اسلام کتابی مستقل درباره ناآگاهی مردم و روان شناسی آنان نگاشته، جاحظ(م255ق) است. در فهرست آثار وی دو اثر تحت عنوان «رسالة فی وصف العوام و ذم العوام و مدحها» نام برده شده است. وی کتاب دیگری نیز دارد با عنوان «اخلاق الشطار»(شطار، الواط و اوباش و اراذل بوده اند که امروزه در ادبیات سیاسی به آنها لومپن یا لومپنیست می گویند.)

جاحظ در کتاب الحیوان و البیان و التبیین، به طور پراکنده اشارات بلیغی به اخلاق و رفتار مردم کرده است که اگر همه آنها گرد آید، کتابی خواندنی فراهم می گردد.

از میان آثار مزبور، کتاب «اخلاق الشطار» در دست نیست. کتاب «ذم العوام و مدحها» نیز احتمالا همین سرنوشت را دارد. رسالة فی وصف العوام هم گویا یک بار به سال 1284 قمری در بولاق چاپ شده، اما کتاب الحیوان و البیان و التبیین، در دست است. جاحظ در این دو کتاب، حکایت ها و نکته های جالبی درباره مردم و اخلاق و رفتار آنها آورده که کمدی ـ تراژیک است و ما را به سوگخند وا می دارد.

پس از جاحظ، ظاهرا دومین فردی که درباره اخلاق و رفتار مردم کتابی مستقل نگاشت، ابوعقال کاتب است. بنا به گزارش مسعودی در کتاب مروج الذهب، وی کتابی درباره اخلاق و عادات و فولکلور(مخاطبات) مردم نگاشت و آنرا الُملهی» نام گذاشت. متأسفانه این کتاب نیز در دست نیست و می بایست اثری تنبه برانگیز درباره ناآگاهی مردم باشد که مسعودی در بحث از ناآگاهی مردم به آن اشاره کرده است.

مسعودی نیز در کتاب مروج الذهب، بحثی کوتاه در مورد ناآگاهی مردم کرده و حکایتی آورده که قابل تأمل است. وی درباره اخلاق مردم می گوید: «ازجمله اخلاق مردم این است که نالایق را به پیشوایی گیرند و فرومایه را برتری دهند. غیر عالم را عالم شمارند و از هر که پیش افتد، پیروی کنند؛ بی آنکه فاضل را فرومایه تشخیص دهند و فضل را از نقصان. آنان حق را از باطل تشخیص نمی توانند داد. بنگرید که یا به لهو و لعب مشغولند یا به شعبده بازان تردست دروغ زن. به قصه پردازان دروغ ساز گوش فرا دهند و چون کتک خورده ای و یا به دارآویخته ای را ببینند، دور آن گرد آیند. بدی را طرد نمی کنند و نیکی را نمی شناسند و پروایی ندارند که بدکار و نیکوکار و مؤمن و کافر را یکسان شمارند. همگان آنها را غوغا نامیده اند، یعنی چون گرد هم آیند چیره شوند و چون پراکنده شوند، شناخته نشوند.

مسعودی حکایت هایی درباره ناآگاهی مردم آورده که سخت تأسف برانگیز است، مردمی که در کار دنیایشان جنس مرکوب خویش را نمی دانند و در کار دینشان، باز هم بنا به گزارش مسعودی معاویه در روز چهارشنبه با آنها نماز جمعه گزارد!

شکایت و دلتنگی عرفا از ناآگاهی مردم نیز شایان تأمل است. با اینکه شفقت و عشق عرفا به مردم آشکار است، اما در سخنانشان فراوان می توان یافت که از ناآگاهی مردم شکایت کرده و آنها را نکوهیده اند. از فضیل بن عیاض نقل است که می گفت: دنیا تیمارستانی است و خلق در وی چون دیوانگانند. شمس تبریزی نیز می گوید: کار ما به عکس همه خلق باشد: هرچه ایشان قبول کنند ما رد کنیم و هر چه ایشان رد کنند ما قبول کنیم.

مولوی هم در مثنوی، تقلید مردم را نکوهیده و مثلا گفته است: خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ای دو صد لعنت بر این تقلید باد و درباره بینش آنها گفته است: طالب زر گشته جمله پیر و خام/ لیک قلب از زر نداند چشم عام. سنائی نیز عوام را با این تک مضراب قدح کرده است: گاو را دارند باور در خدایی عامیان/ نوح را باور ندارند از پی پیغمبری.

کد خبر 1705557

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha