امروزه اثرات هنر و به ویژه هنر سینما در تربیت و اصلاح یا ایجاد ناهنجاری های رفتاری کودک و نوجوان از دید کسی پنهان نیست.
هنر درمانی موجب ارتقای سطح مهارت های ارتباطی و افزایش پیشرفت و موفقیت تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی های مختلف در مدرسه می شود و به همین دلیل است که گاهی نمایش فیلمی برای کودکان زیر 14 سال یا 12 سال – به عنوان مثال- ممنوع می شود چرا که کودک و نوجوان با الگو قرار دادن رفتارها و حتی افکار قهرمان فیلم، تلاش می کند خود را شبیه او سازد. این دقیقا همان نکته ای است که باید به آن توجه کرد چرا که اگر این شخصیت شبیه او باشد و رفتارهای اشتباه او را ببیند، در یک مسیر منطقی تلاش می کند آن کار زشت را انجام ندهد و شاید این آرمانی ترین شکل یک فیلم ویژه کودک یا نوجوان باشد.
سرگرمی بعلاوه آموزش به کودک و نوجوان و والدین او. چرا که هنر می تواند همراه با سایر درمان های رفتاری شناختی و پزشکی به عنوان نوعی ساز و کار برای مواجهه و غلبه بر مشکل ها مورد استفاده قرار گیرد و البته این مشکل بزرگ سینمای کودک و نوجوان ایران است.
گاهی آنچنان غرق در مباحث جدی می شود که دیگر حتی برای تماشاگر خردسالش کشش و جذابیتی ندارد. واژه سینمای درباره کودک و نوجوان اسمی است که بر اینگونه فیلم ها گذاشته شده یعنی فیلمی که قهرمان اصلی اش یک کودک یا نوجوان است اما فضای فیلم و مفاهیم موجود در آن برای تماشاگر بزرگسال مناسب است. یا فیلمی است که فقط جنبه تفریحی و سرگرم کردن تماشاگر خردسالش را بر عهده دارد و نیاز به ذکر نیست اسامی اینگونه فیلمها که فراوانند.
فیلم تنهایی قرار است یک فیلم ویژه کودکان باشد که اتفاقا می خواهد هم تماشاگر خردسال را خرسند کند هم تماشاگر بزرگسال را و به همین دلیل است که بکارگیری ستاره های سینما و تلویزیون در نقش های اصلی چندان تعجب برانگیز نیست اما آیا در برآوردن اهداف خود موفق بوده؟
بیایید نگاهی به داستان فیلم بیندازیم: امین پسرکی است که دلش خواهر یا برادر می خواهد تا با او بازی کند و مادرش به دلیل اینکه کارمند است مخالف این قضیه است. به هر حال امین شرط دست برداشتن از خواسته اش را نگاهداری یک خر در آپارتمان عنوان می کند و خانواده اش می پذیرند و در نهایت در سکانس پایانی که فلاش فوروارد است می بینیم که مادر و پدر امین یک خواهر برای او به دنیا آورده اند.
از منظر روانشناسی کودک، امین یک پسر لجباز است و دلیل لجبازی های بی منطق او هم توجه مشروط والدین اوست. این یعنی والدین به او می گویند: اگر فلان کار را کنی آنوقت خیلی بچه خوبی هستی و با این کار خوب بودن یا نبودن کودک را به انجام دادن یا ندادن فقط همان کار مشروط می کنند. از سوی دیگر توجه بسیار زیاد به این کودک نیز می تواند دلیل لجبازی او باشد. و نباید از این موضوع غافل شد والدینی که خود ضد و نقیض صحبت می کنند و خودشان لجباز هستند در واقع لجبازی را آموزش می دهند و طبیعی است که کودک هم همان طور بار می آید.
با تصویری که فیلم از این خانواده نشان می دهد مثلا برای فرزندشان تئاتر بازی می کنند یا رفتارهای تهاجمی ندارند و تلاش دارند با گفتگو مساله را حل کنند، دور از ذهن نیست که برای بیننده بزرگسال حداقل راه حلی برای برخورد با این مشکل به تصویر کشیده شود و بیننده خردسال هم بداند که لجبازی او چه ظاهر بدی دارد اما فیلم نه تنها این کار را نمی کند بلکه با روی آوردن به کلیشه های دم دستی و ساده انگارانه و آن پایان نچسب دوستی مدیر ساختمان با لاک پشت و بچه دار شدن خانواده، تمام پیش بینی ها را از بین می برد.
دقت کنید که در این فیلم نه تلاش شده دنیا از دید امین به نمایش کشیده شود که بیننده با او همذات پنداری کند و دلش برایش بسوزد و آشکارا قصد آموزش مثلا برخورد با لجبازی کودکان یا آشنا کردن کودک با مشکلات زندگی بزرگسالان را ندارد و نگاهی است که نه به درد آموزش می خورد نه آنچنان جذاب است که به درد تفریح بخورد!
البته فضاهای عجیب و غریب و روابطی که گاه به حماقت نزدیک تر می شوند به علاوه دستورالعمل ها و کلیشه های رایج نخ نما شده را به این فیلم اضافه کنید.
بازی کریمی و فرخ نیا در دو نقش اصلی نیز نکته خاص و برجستگی ویژه ای ندارد که به آن اشاره شود.
به هر روی این فیلم یک شکست دوجانبه است نه آنقدر جذاب است که چشم بر روی هر چیز دیگر بست و نه آنقدر پرمحتوا که با رغبت داستان را تا انتها دنبال کرد.
----------
نسا نیکو
نظر شما