گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر : فرهاد نيك بخش جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس ، تنها پسر خانواده ، از شانزده سالگي بعنوان بسيجي به جبهه رفت و يكسال و نيم بعد به اسارت نيروهاي بعثي درآمد . هفت سال در اسارت دشمن بود و اندكي پس از آزادي به اسارت بستر درآمد . تولد دخترش همزمان بود با اوج وخامت وضعيت جسمياش. اين پنج سال آخر ، هر روز حالش بدتر از روز قبل شد . چهار سال گذشته را پيوسته در بيمارستان بستري بود و اين دو سال آخر سهم او از دنيا فقط و فقط نفسي بود كه آنهم به زور دستگاهها و داروهاي مختلف ميكشيد . تا سرانجام شب گذشته هنگام اذان مغرب تكبير شهادت سرداد .
اولين مسئلهاي كه شنيديم اين بود : يك جانباز چهار سال است پيوسته در بيمارستان بستري است . چهار سال به دور از خانه و زندگي ، خانواده و زن و فرزند . و بعد هرچه شنيديم بيشتر بر حيرتمان افزود و دلمان را فشرد.
چند روز قبل در بخش I.C.U بيمارستان ساسان به ملاقاتش رفتيم. پارهاي پوست و استخوان بر روي تخت با چشماني كه به دورها مينگريست. جسمي نيمهجان كه دستگاههاي مختلف بخش I.C.U بر او چنگ انداخته بودند تا بلكه چند صباحي بيشتر او را در اين دنياي خاكي نگه دارند .
كيست اين شير خفته در بستر رنج و تعب ؟ بالاي تختش روي ديوار تابلوي كوچكي نصب شده است ؛ فرهاد نيك بخش
يكي از پرستاران براي سركشي وارد ميشود . از او درباره فرهاد ميپرسيم . ميگويد : مدت زيادي است كه در اين بيمارستان بستري است ، ولي از يكم فروردين به اين بخش آورده شده است . آتروفي مغزي است . هيچ تحركي ندارد و سخني نميگويد . بعبارت ديگر فقط نفس ميكشد . با اينكه زمان طولاني نيست كه او را ديدهام ولي ارادت ويژهاي نسبت به او دارم.
ميپرسم چرا ؟ جواب ميدهد : خودم هم نميدانم . ولي هرچه هست به نظرم انسان بزرگي ميآيد . ما چه ميدانيم اينها چه كشيدهاند . چه سختيهايي را در دوران اسارت تحمل كرده اند . فقط الان داريم عوارض آن سختيها را ميبينيم. اينها خيلي عزيز هستند.
چشمان پرستار خيس اشك ميشود . براي ما هم جاي تعجب دارد . خب آنها با توجه به وضعيت حرفهايشان روزانه با موارد متعددي از اين دست سروكار دارند و طبيعتا تحملشان خيلي بيشتر است . اصلا لازمه كارشان است كه احساسات خود را كنترل كنند . و همين ما را به تعجب وا ميدارد وقتي كه او را ميبينيم كنار فرهاد ايستاده است و گريه ميكند .
ميگويد : شما به ظاهر و جسم نحيفش نگاه نكنيد ، بسيار صبور و مقاوم است . نميدانيد الآن چه درد و رنجي را تحمل ميكند . تمام بدنش زخم است . مشكل تنفسي دارد . مدت زيادي است كه درد ميكشد . شما اگر زخمهايش را ببينيد و دردي را كه ميكشد متوجه بشويد ، نميتوانيد باوركنيد يك انسان اينقدر تحمل داشته باشد . درد را حس ميكند ، اما نميتواند با ما ارتباط برقرار كند . يقينا خيلي آزار ميبيند . آدمي با اين وضعيت خيلي بايد از درون قوي باشد و الا زود از پا درميآيد .
يكي از همرزمان فرهاد ميگويد : الانش را نبينيد . او زمان جنگ شيرمردي بوده است . هفت سال اسير نيروهاي بعث عراق بود . حتي بعضيها ميگويند مشكلات جسمي اش بخاطر اين است كه آنجا آزمايش شيميايي روي اينها انجام داده اند. الان چند سال است كه هوشياري اش را از دست داده است و بي تحرك روي تخت بيمارستان افتاده است.
گفتني است فرهاد نيك بخش كه شب گذشته در بيمارستان ساسان به شهادت رسيد ، جانباز 35 درصد بود.
نظر شما