۲ آبان ۱۳۹۱، ۹:۵۲

نقد مجموعه «ابر بزرگ»/

میرشکاک: اشکال عمده شاعران نوگرا این بود که دنبال زبان خاص بودند

میرشکاک: اشکال عمده شاعران نوگرا این بود که دنبال زبان خاص بودند

یوسفعلی میرشکاک گفت: عمده اشکالی که در شعر به تعبیر من گسسته ما پیش آمد، این بود که جماعت به دنبال زبان منحصر به فرد و خاص بودند. شاعران پیش از حافظ هم جان کندند تا غزل به غزل حافظ شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، یازدهمین نشست ارزیابی و بررسی کتاب شعر با موضوع نقد مجموعه شعر «ابر بزرگ» سروده حسین شکربیگی، دیشب دوشنبه اول آبان با حضور یوسفعلی میرشکاک، جلیل صفربیگی و بهروز یاسمی در کانون ادبی زمستان واقع در تالار ایوان شمس برگزار شد.

یاسمی در این برنامه گفت: وقتی وارد حوزه انتزاعات می‌شویم، نمی‌توانیم شعر را جمع کنیم. در مجموعه «ابر بزرگ» هم شکربیگی همین حالت را دارد و از فعل هم استفاده نکرده است. اشعار این کتاب کاملا عینی و جزیی شروع می‌شوند. در شعرهای سهراب سپهری می‌توان تعادل را در مصراع‌ها و سطور دید. شعرهای سهراب مانند غزل هستند و انتزاعاتشان به جای خود است، اما انتزاعات اشعار «ابر بزرگ» انتزاعات سبک هندی هم نیست بلکه به نوعی تجرید است و چیزی برای گفتن ندارد.

وی افزود: چنین انتزاعاتی را همین‌طور می‌گوییم و می‌گوییم و تمامی هم ندارد. ایرادی که در وهله اول و فرصت ابتدایی خواندن اشعار این کتاب به چشم می‌آید، این جمله است که «خب که چی؟». سیر و سیاحتی که باید با این شعرها داشته باشم، چه می‌شود؟ شاعران هیچ وقت به دنبال چیزی نیستند، ولی وقتی شعر خوبشان را می‌خوانیم، چیزی را در آن‌ها پیدا می‌کنیم، اما من نمی‌دانم درباره شعرهای این کتاب باید بگویم، اجتماعی‌اند، هنری‌اند و یا چه هستند.

این شاعر در ادامه گفت:‌ هر کدام از شاعران، منِ اجتماعی خود را به گونه‌ای نشان می‌دهند. فروغ آن را با صمیمیت نشان می‌دهد یا نیما طرف صحبتش، مخاطب و جماعت است. هرکدام از ما هم به شکلی من اجتماعی خودمان را نشان می‌دهیم. مثلا از ضمیر ما استفاده می‌کنیم. در کل ایراد اول من به کتاب، ذهنی بودن آن و عدم داشتن ساختار است.

یوسفعلی میرشکاک هم در این برنامه گفت: مشکلاتی که درباره کتاب «ابر بزرگ» گفته شد، اختصاص به کار حسین شکربیگی ندارد. از دهه 40 که جریان‌های موج نو، شعر حرکت، شعر گفتار و این بازی‌ها پیش آمد، شاعرانی را که کم حوصله بودند، از متن کار خودشان جدا کرد و به سمت انتزاع برد. ما فکر می‌کنیم منطق زبان‌های دیگر را می‌شود به زبان فارسی تحمیل کرد. از این جهت این شاعران نیستند که مقصرند. وقتی رودکی، شهید بلخی یا حافظ و سعدی این همه راه آمده‌اند، ما صد سال هم با خودمان کشتی بگیریم، نمی‌توانیم با آن‌ها مقابله کنیم.

صاحب کتاب «ایرانیان و موعدگرایی» گفت: جلوه کردن در روزگار ما کار خیلی دشواری نیست. با یک کتاب می‌شود جلوه کرد، اما مخاطب این‌گونه شعرها غالبا به رقم تیراژ این کتاب‌هاست. البته منظور مخاطب بالقوه است، نه مخاطب بالفعل. از دوران جوانی‌ام به یاد دارم که تمام این سر و صداها و جریان‌ها، جایی در زندگی ما باز نکرد. خب‌ می‌توان جامعه را متهم کرد که عقب مانده است و نمی‌فهمد، اما معتقدم عمده اشکالی که در شعر به تعبیر من گسسته ما پیش آمد، این بود که جماعت به دنبال زبان منحصر به فرد و خاص بودند. فراموش نکنیم که غزل از رودکی به عراقی رسید و از او به حافظ رسیده است. یعنی شاعران پیش از حافظ جان کندند تا غزل به حافظ رسیده است.

این شاعر در ادامه گفت: گریز از شاملو کمکی به شاعرانی که شعر گسسته می‌گویند، نمی‌کند. شاعران شعر گسسته باید از شاملو فراتر بروند، نه این که از او اعراض و روگردانی داشته باشند. مرتب گفته می‌شود شاملو نخوانید؛ ممکن است روی شما تاثیر بگذارد، اما باید آن‌قدر دوشادوش شاملو حرکت کنید تا بتوانید از او جلو بزنید. من خیلی سال است که شعرهای کلاسیک حسین شکربیگی را ندیده‌ام، اما یک سئوال دارم و آن این است که چرا شاعران گسسته‌سرا فکر می‌کنند اگر 3 یا 4 صفحه شعر بگویند، بهتر است؟ در حالی که اگر به جریان عبور از وزن و قافیه رسیدیم به این دلیل بود که شعر را در کمترین حجم ممکن بسراییم و حرفمان را در کمترین فرصت بیان کنیم.  یکی از مشکلات مجموعه شعر «ابر بزرگ» این است که برای موضوعات زنجیرهای دور و درازی به کار برده است.

وی گفت: شاعر گوهری پیدا می‌کند که می‌توان با یک زنجیر خوب و مناسب آن را در دسترس داشت. گوهری به اندازه یک کف دست، زنجیر یک کیلومتری نمی‌خواهد. توانمندی‌ها باید در حد خودشان ارائه شوند. به محض این که وارد تفصیل و تشریح شویم، کار خراب می‌شود. متاسفانه شکربیگی در این کتاب، همین کار را کرده است. دقت کنید که شاملو پدر صاحب خود را درآورد تا شاملو شد و این‌گونه شد. حافظ هم همین‌طور حافظ نشده بلکه پشت سر خواجه حرکت کرده است. خواجه هم تکنیک‌های قبل از خودش را ارائه می‌داده است. دلیل این که شاعری مانند بیدل از بین این همه شاعر به چشم می‌آید، این است که ضمن ارادتش به حافظ،‌ دورترین فاصله را از او دارد. بنابراین بدانید که جز با شناخت از اویی که سرآمد است، نمی‌توانیم از او عبور کنیم و جلو بزنیم.

میرشکاک ادامه داد: زبان ممکن است تغییر کند، ولی دغدغه‌های شعری عوض نمی‌شوند. زبان تغییر می‌کند، اما نه آن‌طور که شکربیگی و دیگر شاعران گسسته‌سرا سعی می‌کنند با ورود الکترونیک و اصطلاحات فناوری و پیشرفت آن را عوض کنند. ما خیلی راه باید برویم تا برسیم به آن‌جایی که بتوانیم واژه‌های عصر مکانیک را وارد شعر فارسی کنیم. چون با این که هنوز در مرحله سوم و عصر الکترونیک هستیم، نتوانسته‌ایم اصطلاحات عصر الکترونیک و مکانیک را وارد شعر کنیم. کمکی هم به ما نمی‌کنند.

این منتقد در بخش دیگری از سخنانش گفت: در مجموعه «ابر بزرگ» توانمندی‌های شاعر در تفصیل‌ها گم شده است. شاعر فکر می‌کند با ارائه تصاویر تفسیری و تفصیلی برای شعرش فضاسازی می‌کند اما این درست نیست. یک مشکل دیگر که در شعرهای این کتاب و شعر دیگر شاعران گسسته‌سرا وجود دارد، این است که از سه وجه حرف، اسم و فعل، حرف را یا حذف کرده و یا در جای نادرست به کار برده است. باید توجه داشت که چنین کاری موجب نوآوری نخواهد شد.

کد خبر 1726419

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha