به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله عبدالله جوادی آملی در تفسیر آیه 48 سوره بقره به تشریح مسئله «شفاعت» پرداخته و با بیان اینکه برای انذار مردم بهترین عامل توجّه به قیامت است؛ تأکید می کند: خداوند در این آیه فرمود: و اتّقوا یوماً لاتجزی نفس عن نفس شیئاً ولایقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل ولا هم ینصرون» از روزی بپرهیزید که احدی در آن روز به داد شما نمیرسد. و از شما هیچ چیزی پذیرفته نمیشود. و هیچ جایی برای داد و ستد نیست...
شفاعت، تنها راه نجات از عذاب قیامت
... امّا تنها راهی که برای مسأله تخفیف گناه یا عفو گناه مطرح است، مسأله «شفاعت» است... درباره شفاعت، آیات یکسان نیست. مجموع آیاتی که در قرآن کریم ناظر به شفاعت است سه طایفه است. طایفه اولىٰ نافی مطلق است که میگوید اصلاً در قیامت شفاعت نیست. طایفهٴ ثانیه آیهٔای است که میگوید شفاعت به حال مجرمین نافع نیست، نمیگوید در قیامت شفاعت نیست، منفعت شفاعت را نفی میکند. طایفه ثالثه آیاتی است که إذن خدا را استثنا میکند. یعنی در قیامت شفاعت نیست مگر اینکه خدا اذن بدهد.
خدا اوّل شفیع و شفاعت دیگران ظهور شفاعت اوست
وی در بخشی دیگر از سخنان خود در باب « شفاعت» با استناد به آیه «قل لله الشفاعة جمیعاً له ملک السموات والأرض ثمّ إلیه ترجعون»، تأکید کرد: تمام شفاعتها از آن خداست. یعنی اگر به کسی حقّ شفاعت داده شد این تفویض نیست این ظهور شفاعت خداست. آنگاه آن انسان کامل یا آن فرشته که شفیع باذن الله است مظهر شفیع خواهد بود. یکی از اسماء حسنای خدای سبحان این است که او شفیع است. اگر اهل بیت(علیهمالسّلام) شفیعند فرشتگان شفیعند اینها مظهر این فعل حقّند.
... شفاعتی که قرآن کریم بخش مهمّش متوجه آن است شفاعت تکوینی است. البته آیات فراوانی هم مسأله شفاعت تشریعی درباره قیامت، درباره نجات از جهنّم، درباره ترفیع درجات بهشت دارد. پس شفاعت به اصطلاح عرف در خصوص مسائل قراردادی است. ولی به لسان قرآن یک اصطلاحی است هم در تکوین و هم در تشریع. به نشانه آنکه بتپرستها به قیامت و وحی و رسالت و قوانین اعتباری معتقد نبودند و شفاعتی را که برای بتها اثبات میکردند در خصوص دنیا بود آن هم در خصوص مسائل تکوینی...
... شفاعت مثل مسأله مبدأ یا مثل مسأله معاد و یا مسأله وحی و رسالت یک امر ضروری عقلی نیست که حتماً شفاعت باید واقع بشود... فقط عقل امکانش را اثبات میکند و شبهات را دفع میکند و نقل است که اصلش را و خصوصیّاتش را تثبیت میکند.
این مفسر قرآن تصریح کرد: ... شفاعت در حقیقت تتمیم قابلیّت قابل را بعهده دارد. کاری میکند که قابل از مرحله نقص به مرحله کمال برسد ...نه اینکه شفاعت کارش این باشد که قانون درباره یک شخص جاری نشود یا قانون نقض بشود، اینچنین نیست بلکه کاری میکند که آن شخص ناقص، به مرحله کمال میرسد و از نقص میرهد... شفاعت تطهیر میکند قلب را مثل توبه است که تطهیر میکند. قلب وقتی تطهیر شد دیگر از آن استحقاق عذاب بیرون میآید، زیر پوشش رحمت قرار میگیرد.
اسلام، زمینه شفاعت
وی در ادامه با اشاره به آیه«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِینا» اسلام را زمینه شفاعت خواند و تأکید کرد: اگر کسی مسلمان شد دین او مرضیّ خداست. زمینه شفاعت برای او در قیامت فراهم شده است. شفیع اولیای الهی هستند که این شخص را تطهیر میکنند نه این شخص. زمینه را فراهم کرده است. لذا خیلیها هستند که در قیامت میسوزند با اینکه مسلمانند، گناهان همه که شفاعت نمیشود. گناهان فی الجمله شفاعت میشود نه بالجمله...
آیت الله جوادی آملی با تأکید بر اینکه اینچنین نیست که هر گنهکاری مشمول شفاعت باشد و اصلاً کسی در قیامت نسوزد، افزود:... یک عدّهای فراوان در جهنّم میسوزند بعد رحمت خدا شامل حالشان میشود در چهره اینها نوشته میشود «هؤلاء عتقاء الله من النّار» بعد این هم یک نحوه عذابی است که در چهره اینها نوشته است. از خدای سبحان مسألت میکنند که این را محو کند که باز محو میکند...در قیامت ظهور اعمال و نتایج اعمال است. شفاعت برای کسی است که زمینه استحقاق شفاعتیابی را در دنیا فراهم بکند...
شفاعت اختصاص به آخرت ندارد/ درجات شفاعت
حالا بحثهایی که آیات به ما هدایت میکند که اگر مذنبین به حضور رسول خدا(ص) بروند و از حضرت بخواهند «فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» معلوم میشود در دنیا هم شفاعت هست منتها در آخرت ظهور میکند... همه کارها را در دنیا انجام میدهد در آخرت نتیجه کار خود را میگیرد. در آخرت ممکن نیست کسی اسلام بیاورد بگوید من مسلمان شدم و معصومین(علیهمالسّلام) از من شفاعت کنند این ممکن نیست.
در شفاعت به خواست خدا درجاتی است یکی از درجات شفاعت همان ترفیع رتبه است. یکی از مراتب و درجات شفاعت تخفیف عذاب است. شفاعت مراتبی دارد حتّی جهنّمیها از شفاعت برخوردارند که باعث تخفیف عذاب میشود. آنها یا اهل اعراف خواهند شد اعرافیها مشمول شفاعت میشوند که فرشتگان یا اهل بیت(علیهمالسّلام) آن روز دستور میدهند که ادخلوا الجنّة به شفاعت آنها. آنهایی هم که در بهشت هستند مشمول شفاعت خواهند بود باعث ترفیع درجه میشود. آدم و من دونه تحت لوای رسول خدا(ص) است و آنها درجاتشان به وسیله شفاعت ترفیع پیدا میکند.
رضایت خدا محور شفاعت
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تبیین مفهوم «شفاعت» از منظر قرآن تصریح کرد: ...امّا شفاعتی که قرآن اثبات کرده است مال کسی است که مرتضا باشد...هرگز خدای سبحان نسبت به شخص معیّن یا گروه خاص، طایفه مخصوص، گناه معیّن، وعده شفاعت نداد. فقط در تحت عناوین کلّیه، که اگر کسی مرتضا باشد.«إلاّ لمن ارتضىٰ» و آن هم مشخّص کرد که چه کسی مرتضاست و چه کسی مرتضا نیست. و شفاعت را فقط در محدوده اینکه امید ببخشد مؤثّر میداند و نه به مرحلهای که غرور بیاورد. بیان ذلک این است که دربارهٔ هیچ گناهی وعده نداد که اگر این گناه را کردید ما شفاعت میکنیم. درباره هیچ افراد یا اشخاصی بالصّراحه وعده نداد که ما از این اشخاص شفاعت میکنیم. تحت یک عنوان کلّی فرمود: «إلاّ لمن ارتضىٰ» آن هم جزم به اینکه انسان جزو این مستثناست و مرتضاست کاری است بسیار سخت... پس محور شفاعت مرضیّ بودن و مرتضا بودن است.
مراد از رضایت، رضایت در دین است/ دین مرضی، تنها اسلام است
وی با اشاره به آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً»تأکید کرد: پس اسلام مرضیّ حق است. مسلمان مرتضای حق است از آن جهت که دارای دینی است که خدای سبحان آن دین را پسندید. «و رضیت لکم الإسلام دیناً» یعنی من اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم. اعتقادهای الحادی که در برابر اسلام است مرضیّ حق نیست که فرمود: «وَلاَ یَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ». پس محور رضا و عدم رضا، اسلام و کفر است.
محور شفاعت و عدم شفاعت رضایت است. خدای سبحان اذن شفاعت به شفعا برای کسانی میدهد که آنها مرتضا باشند. و کسی مرتضا است که مسلمان باشد پس شفاعت شامل کسی میشود که مسلمان بمیرد. و اگر کسی مسلمان نمرد هرگز شفاعت شامل حالش نمیشود. زیرا خدای سبحان بالصرّاحه فرمود: «لا یرضىٰ لعباده الکفر»پس کفر مکروه است و غیر مرتضا. اسلام محبوب است و مرتضا و اگر کسی مسلمان بمیرد امید شفاعت دارد...
نفرمود به اینکه هر کسی که دارای دین مرتضاست ما از او شفاعت میکنیم...یعنی کسی که مسلمان نیست هرگز از شفاعت برخوردار نیست. معنایش آن است که اگر کسی مسلمان است از شفاعت برخوردار است نه از هر مسلمانی و از هر گناهی ما شفاعت میکنیم آن هم به هر درجهای از شفاعت که باشد ما به دادش میرسیم اینچنین نیست.
«اصحاب الیمین» مشمول شفاعتاند
در سوره مبارکه «مدّثّر» تا حدودی مشخص کرده است که آنها که از شفاعت برخوردارند و متنعم هستند چه کسانی هستند. چون در همین سوره مدثر که فرمود مجرمینی که به کفر مبتلا شدند شفاعت شافعین به حال اینها نافع نیست در همین سوره جریان اصحاب یمین را یاد میکند. آیه 38 به بعد سوره مدثّر این است: «کُلّ نفسٍ بما کسبت رهنیةٌ» هر کسی در رهن کار خودش است.«إلاّ أصحابَ الیمین»، اصحاب الیمین فکّ رهن کردهاند اینها دیگر آزاد شدند. نه اینکه اصلاً رهن نبودند اینها از رهن بدر آمدند.
آنکه اصلاً مرهون نیست و در رهن نیست مقرّبین هستند نه اصحاب یمین. مقرّبین هم که اصلاً مرهون نیستند چون بدهکار نبودند. اصحاب یمینند که فکّ رهن میشوند. اصحاب شمالند که بدهکارند و در رهن میمانند. و در قیامت هم وقتی گرو میخواهند ملاحظه فرمودید نه مال است تا اینکه با ضمانت حل بشود یا با فدیه حل بشود. نه اشخاص است که با کفالت مشکل حل بشود...
در قیامت از کسی که بدهکار الهی است هیچیک از این مسائل ضمانت و کفالت و امثال ذلک پذیرفته نمیشود. فقط خود شخص را گرو میگیرند نه خانه و مال را. نه کفیل بپذیرند. لذا «کلُّ نفسٍ بما کسبت رهینةٌ» هر کسی گرو است آنکه بدهکار نیست آزاد است آنکه بدهکار است باید گرو بسپارد و تنها گرو خود نفس است. بعضی برای ابد در این گرو میمانند و آن اصحاب شمال هستند. بعضی از این رهن آزاد میشوند و آن اصحاب یمین هستند که به برکت شفاعت آزاد میشوند. شفاعت به منزله فکّ الرهن است.
شفاعت مایه امیدواری، نه سبب تجری
شفاعت جز اینکه روح امیدواری در انسان ایجاد کند اثر دیگر ندارد. اینطور نیست که باعث غرور بشود. بین غرور که رذیلت است و رجا که فضیلت است خیلی فرق است. شفاعت در حدّی است که در انسان امیدواری ایجاد میکند زیرا نه معلوم است از کدام گناه شفاعت به عمل میآید نه ملوم است از چه شخصی شفاعت به عمل میآید و نه معلوم است در چه موطنی از انسان شفاعت میشود... شفاعت مربوط به جهان آخرت است.
سرّ «یا علی» بودن صدای دق الباب بهشت در بیان علاّمه طباطبائی
آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از تفسیر مفهوم «شفاعت» به حدیثی از مرحوم صدوق اشاره کرد و به نقل از علامه طباطبایی گفت:... اهل جنّت وقتی که به احترام بهشت در جنّت را دقّ الباب میکنند، کوبه در را به سینه در میکوبند در آن حدیث شریف دارد که این صحیفه و صفحه در فضّه است این کوبهاش یاقوت است «فاذا دقّت طنّت و قالت یا علیّ»؛ یعنی وقتی بهشتیان این کوبه در را به سینه در میزنند دقّ الباب میکنند از برخورد این کوبه یاقوتی به آن صحیفه فضّهای طنین و صدائی برمیخیزد صدای کوبه در یاعلیّ است.
این را سیّدنا الاُستاد در درس حدیث اینچنین معنا کردند. فرمودند به اینکه سرّ اینکه صدای کوبه در یاعلیّ است این است که اگر مهمانی به سراغ منزل مهمانداری حرکت کرد و دقّ الباب میکند دم در اسم صاحب خانه را میبرد اگر کسی خواست به خانه زید برود دم در که رسید میگوید: یا زید! صاحب خانه اوست صاحب خانه را میخواند. و از او اجازه میطلبد و با اذن صاحب خانه وارد میشود این ادب ورود است. صاحب جنّت علی است؛ یعنی در آنجا جز ولایت چیز دیگر نیست. هر کس مهمان آنها هستند به احترام او بهشت خلق شد تنها راه این راه است لذا صدای طنین کوبه در، این است: «یا علیّ» این را مرحوم صدوق در کتاب شریف امالیشان نقل کردند.
امیدبخشترین آیه از منظر اهل بیت(ع) در شفاعت است
وی با اشاره به حدیثی از امام باقر(ع)، افزود: از حضرت، سؤال کردند که کدام آیه امیدبخشترین آیه قرآن است؟ حضرت فرمود: مردم درباره این سؤال چه جواب میدهند؟ دیگران نظرشان چیست؟ سائل گفت که دیگران یعنی علمای دیگر معتقدند که این آیهٔ: *«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً»*﴿26﴾ این آیه از تمام آیات قرآن امیدبخشتر است.
حضرت فرمود که: «لکنّا أهل البیت لا نقول ذلک» ما اهل بیت اینچنین نمیگوئیم ما نمیگوئیم امیدبخشترین آیه، آیه سوره زمر است. سائل عرض میکند که پس نظر شما اهل بیت درباره تعیین امیدبخشترین آیه قرآن چیست؟ حضرت فرمود که این آیه سوره ضحیٰ که فرمود: «وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى»، «الشّفاعة و الله الشّفاعة و الله الشّفاعة» یعنی این آیه «ولسوف یعطیک ربّک فترضىٰ» امیدبخشترین آیات قرآن است و این هم مربوط به شفاعت است.
شافعان دنیا و آخرت
آیت الله جوادی آملی، از فرشتگان، پیامبران، توبه، قرآن، ایمان، عمل صالح به عنوان شافعان شفاعت تشریعى در دنیا یاد کرد و فرشتگان، اصحاب اعراف، قرآن، پیامبران، شاهدان، مؤمنان، پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)،خدای سبحان را از جمله شافعان تشریعی در آخرت خواند و در مورد «اصحاب اعراف» گفت: آنان گروه خاصى از مؤمنان هستند و براعراف مشرفند و به دستور و شفاعت آنان گروه دیگرى از اصحاب اعراف که در اعراف سرگردانند وارد بهشت مى شوند: «و نادى اصحاب الاعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم...» / « اهؤ لاء الذین اقسمتم لاینالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لاخوف علیکم و لاانتم تحزنون»
تعبیر به «رجالا» دلالت دارد که این گونه خاصّ، از فرشتگان نیستند؛ چنان که شفاعتشان دلیل آن است که با افراد عادى تفاوت دارند؛ چون در آن روز، هیچ کس بدون اذن خدا سخن نمى گوید؛ نه تشریعا حقّ سخن گفتن دارد، چون بساط تشریع با انقراض دنیا پرچیده مى شود و نه تکوینا؛ زیرا همه در آن روز در مقابل خداى حاکم عزیز، محکوم و ذلیلند: یوم یات لاتکلم نفس الّا باذنه. از این رو در روایات رجال بر ائمه علیه السلام تطبیق یافته است.
وی در ادامه این بحث، به شفاعت قرآن در روز قیامت اشاره کرده و می گوید: برپایه برخى احادیث قرآن در قیامت با چهره اى نورانى متمثّل شده، از صفوف مسلمانان، شهیدان، پیامبران و فرشتگان مى گذرد و به هر صف که مى رسد اهل آن صف با شگفتى مى گویند: این کیست که از نور و جمالى بهره مند است که نصیب ما نشده است ! تا این که به آستان ربّ العزّه مى رسد و تحت العرش به سجده مى افتد. پس خداوند تبارک و تعالى ندامى دهد: یاحجّتى فى الارض و کلامى الصادق الناطق ارفع راسک و سل تعط و اشفع تشفع...
این نکته قابل ذکر است که شفاعت قرآن چون شفاعت سایر شفیعان به معناى جبران کمبودهاست...مراد از آن شفاعت قرآن این است که با زبان حال گواهى مى دهد این مؤ من به اوامر من عمل کرده و از نواهیم دورى گزیده است ؛ زیرا چنین چیزى شهادت قرآن است، نه شفاعت آن.
از جمله شافعان روز جزا، «شاهدان» هستند که آیت الله جوادی آملی در این باره تصریح می کند: بر اساس آیه «ولایملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون»، از جمله شفیعان روز قیامت کسانى هستند که در دنیا به حق شهادت دادند و گواه براعمال بودند.
پیامبر اسلام(ص) عالی ترین شافع روز جزا
اگر خدای سبحان به پیغمبرش وعده داد که من تو را به یک مقام محمود میرسانم و این مقام محمود را هم مقیّد نکرد که چه مقامی است معلوم میشود همگان از فیض رسالت پیغمبر در قیامت بهره میبرند. آدم و من دونه. و این عالیترین شفاعت است که حتی شفعاء هم از شفاعت پیغمبر برخوردارند.
در خصال از امیرالمؤمنین نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «ثلاثة یشفعون إلی الله عزّ و جلّ فیشفّعون» «الأنبیاء ثمّ العلماء ثمّ الشّهداء». سه گروهند که حق شفاعت دارند و شفاعت آنها مقبول است اینها حصر اضافی است نه حصر حقیقی یعنی اگر یک روایت گروه چهارم را هم اضافه کرد اینچنین نیست که این روایت با او معارض باشد.
آیت الله جوادی آملی با بیان اینکه مراد از شهدا در این حدیث، اصطلاح فقهی آن است، نه قرآنی، تأکید کرد: منظور از این شهدا همان شهدای در معرکه هستند. اصطلاح حدیثی و فقهی است نه اصطلاح قرآنی. اصطلاح قرآنی معمولاً از آنها که در معرکه قتال شربت شهادت نوشیدهاند از او به عنوان مقتول فی سبیل الله یاد میکند. و منظور از شفاعت علما، علمایی است که پابه پای شهدای دین را یاری کنند. یعنی علمایی که در همه مقاطع مداد آنها افضل از دمای شهدا باشد. نه علمایی که در برابر شهدا قرار بگیرند.
نظر شما