۱ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۵۵

یادداشت میهمان-2/

مرثیه حسینی باید حماسی باشد/ اشک باید در رثای قهرمانی باشد

مرثیه حسینی باید حماسی باشد/ اشک باید در رثای قهرمانی باشد

خبرگزاری مهر ـ دین و اندیشه: چرا برداشت ما از کربلا و نهضت خونین حسین(ع) از صفحه‌ تاریک و سیاه آن است؟ سوگواری حسین(ع) خوب است، اما مرثیه باید حماسی باشد، اشک باید در رثای قهرمانی و حماسه آفرینی امام باشد نه مظلومیت وی.

جهت دیگر تقدس این حماسه، انفجار ناگهانی آن، هم چون انفجار نور در ظلمت ظلم و بیداد بود. شرایط خفقان‌آور آن به گونه‌ای بود که راویان اهل بیت، روایات را در صندوق خانه‌ها برای هم نقل می‌کردند و یکدیگر را سوگند می‌دادند، تنها برای کسانی بازگو نمایند که از جهت اطمینان و اعتماد، مانند خود به آنها مطمئن باشند.

بُعد دیگر عظمت این حماسه رشد فکری و بینش بسیار بالای رهبر آن بود. مرد حماسی، اموری را به صورت عین الیقین مشاهده می‌کند که دیگران از این بینش بهره مند نبودند. برخی از یاران با خلوص، امام را از حرکت تاریخی به کربلا منع می‌کردند و از نظر منطقی که خود می‌انگاشتند نیز ناحق نمی‌گفتند. در عین حالی که نه به اندازه‌ امام(ع) خطر را احساس می‌کردند، و نه به ابعاد فاجعه آگاهی داشتند. طبیعتاً از ابعاد جهان شمول اثرات آن در طول تاریخ نیز به هیچ وجه آگاهی نداشتند. بارها امام(ع) فرمود: «به خدا سوگند اینها مرا خواهند کشت و به خدا قسم با کشته شدن من اوضاع اینها زیر و رو خواهد شد.»

امام می‌خواهد این حماسه به صورت حماسه باقی بماند، که از آن بتوان نمایشنامه‌های جاوید ساخت. بعد از رد تقاضای بیعت یزید، کاروان 21 نفره‌ اهل بیت خویش را به عنوان اعتراض عازم مکه می‌کند و در وصیت نامه‌ خویش هدف مقدس خود را بیان می‌کند و می‌فرماید: هدف من از این سفر امر معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت چیزی جز اصلاح مفاسد، و زنده کردن سنت جدم رسول خدا(ص) نیست.» حرکت تاریخی امام به سوی مکه، خود ایجاد شور و هیجان در جامعه و تبلیغی مؤثر بود، زیرا بیعت نکردن امام همه جاگیر شد. امام(ع) با حرکت دادن اهل بیت خویش به کار تبلیغی بی‌نظیری دست می‌زند. امام، اهل بیت را به عنوان نیروهای فرهنگی- تبلیغی دل سوخته و صدیق طوری به کار می‌گمارد که پس از شهادت تا قلب دشمن نفوذ می‌کنند و در کاخ ظلم یزید، رسالت خویش را انجام دهند.

امام در این حماسه به نسل خود و نسل‌های آینده تاریخ آموزش می‌دهد که انسانی شایسته است که در هیچ حال از مروت خودداری نکند و امام در برخورد با لشکریان حُر آب ذخیره‌ خود را در اختیار سپاه تشنه و اسبان آنها قرار می‌دهد و این اقدام امام اوج عظیم دیگری از پروازهای بلند روح انسانی است. وقتی روح بزرگ شد تن به زحمت می‌افتد، زیرا باید به دنبال روح حرکت کند، روح که کوچک شد، در اختیار آسایش بدن قرار می‌گیرد. روح عظیم شب زنده‌داری می‌کند و آرزوی شهادت دارد، فرق سرش که بشکافد خدا را سپاس می‌گزارد، قهرمان حماسه‌ عاشورا سیصد زخم می‌بیند و بدن مبارکش زیر سم اسبان لگدمال می‌شود و او رضایت به رضای الهی می‌دهد.

امام روز سوم شعبان، یعنی روز میلاد خویش وارد مکه می‌شود و تولدی دیگر می‌یابد و چهار ماه تمام در حریم حَرم، شور و هیجان می‌آفریند، خطبه می‌خواند، توطئه‌ یزید را آشکار می‌کند، و مردم را از وضعیت حکومت و سرنوشت اسلام آگاه می‌سازد و تحولی عمیق در قلوب مردم پدید می‌آورد و سیاست موفقی را برای بهره‌گیری از شدت انقلابات درونی مردم پس از شهادت اعمال می‌دارد و تا هشتم ذی‌الحجه در مکه اقامت می‌گزیند و تمام دوره‌ عمره‌ مستحب را که مردم از هر دیار به کعبه روی می‌آورند در خانه‌ خدا می‌گذراند تا همه‌ اینها اعتراض امام را بشنوند و ناگهان قبل از پایان مراسم حج با اطلاع از توطئه‌ شوم یزید و غداره بندان زیر لباس احرام حکومت، به سوی کوفه حرکت حسابگرانه‌ خویش را آغاز می‌کند.

بسیاری از افراد، این عمل امام را غیر منطقی تلقی می‌کنند، اما در پاسخ می‌فرماید: «من از شهادت خود آگاهم. امّا اگر بنی امیّه مرا در مکّه به قتل برسانند حرمت الهی شهر و ماه حرام نقض خواهد شد»، هم چنین امام در پاسخ محمد بن حنفیه که بی‌وفایی و پیمان شکنی مردم کوفه را نسبت به امام علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) یادآور می‌شود، می‌فرمایند:«رسول خدا را در خواب دیدم و به من دستور دادند، از مکه خارج شو یا حسین!». (فَأنَّ اللهَ شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاّ)

امام در بر پایی این نهضت ابعادی چون عدم تسلیم در مقابل قدرت جابر بنی امیه، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح و پیرایش دین و سنت پیامبر اسلام از بدعت‌ها و خرافات ابداعی حکومت‌های قبل از امام علی(ع) و امامت حسین(ع) و طول دوران خلافت معاویه و یزید و اتمام حجت و ابلاغ پیام توحید را تعقیب می‌کند و می‌داند اگر پیام عقلی و منطبق بر احساس بشری باشد موفق است و با شهادت خویش این بُعد را ترسیم و به جهانیان تبلیغ کرد.

در پی جامه‌ عمل پوشاندن به این مهم و پاسخ به 18 هزار نفری که با سفیر عظیم الشأن وی در کوفه بیعت کرده بودند، راهی سرزمین خدعه و نیرنگ (کوفه) می‌شود تا حجت را بر مردم تمام نموده و قضاوت تاریخ را عوض کند. در بین راه از فرزدق و بشیر بن غالب اوضاع کوفه و عراق را جویا می‌شود، اظهار می‌دارند: «قلوب مردم با شما و شمشیرهایشان با بنی امیه است.» همچنین خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عُروه را در میان راه می‌شنود، اشک در دیدگان مبارکش جمع می‌شود استرجاع جاری می‌کند و می‌فرماید:«مِنَ المُؤمنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا الله...» و خللی در اراده‌اش حاصل نمی‌شود.

دختر خردسال مسلم را روی زانو می‌نشاند و می‌فرماید: من جای پدرت را می‌گیرم و سپس به خیمه‌ها رو کرده و می‌فرماید: «در خانواده عقیل یک مسلم کافی است، شما اگر می‌خواهید برگردید.» عرض می‌کنند:«تا حال که مسلمی شهید نداده بودیم، در رکاب تو بودیم، حال که طلب کار خون مسلم هستیم تو را رها کنیم؟ ما در خدمت شما هستیم تا سرنوشت مسلم نصیب ما نیز بشود.»

امام وارد کوفه می‌شود و کوفیان با ورود پسر زیاد از بیم جان خود می‌گریزند و پیمان شکنی می‌نمایند. امام با وجودی که پایان کار را می‌دیدند، ماندن یاران را تحریم نکردند، و حبیب ابن مظاهر را به میان بنی اسد اعزام می‌کنند تا گروهی از سپاه فریب خورده را جذب کند. در این جا نیز به یکی از ابعاد عظیم روح پاک و ملکوتی امام معصوم بر می‌خوریم.

آیا امام نمی‌دانست که پایان کار قطعی است؟ و حضورچند تن بیشتر در صف مؤمنان تغییری در پایان کار نمی‌دهد؟ هدف امام از این روش این بود حتی الامکان دست‌های کمتری علیه حق به کار افتد و در ضمن هرچه خون شهید بیشتر ریخته شود ندای این حماسه در جهان پر طنین‌تر خواهد بود و تعهد امام بر این بود که رسالت خود را با رنگ زوال ناپذیر خون در تاریخ بشر به ثبت رساند و امام مانند مکتبش بعد از شهادت جاودانه و زنده‌تر شد. همه‌ گفتار، کردار و منَش امام در طول نهضت تا آخرین لحظه، حق خواهی، حق پرستی و موجی از حماسه است. افسوس و هزار افسوس که کار پذیری و حالت انفعالی، از امام و خاندان جلیل وحی چهره‌ای مظلوم و لایق هم دردی و اشک و آه ساخته است.

چرا امام، تنها از جنبه‌ مظلومیت و مورد جنایت جانیان قرار گرفته مطرح می‌شود؟ چرا برداشت ما از کربلا و نهضت خونین حسین(ع) از صفحه‌ تاریک و سیاه آن است؟ در حالی که قدر مطلق نورانیت و حماسی بودن عاشورا صدها برابر بیش از جنایی بودن آن است.

سوگواری حسین(ع) خوب است، اما مرثیه باید حماسی باشد، اشک باید در رثای قهرمانی و حماسه آفرینی امام باشد نه مظلومیت وی. ابتدا باید مقام و منزلت والای این قهرمان حماسه‌ پر خون را که به شرافت، شرف و به جلالت، شکوه و جلال می‌بخشد شناخت و بعد در رثایش گریست تا این هیجان روحی و اشک، شیعه‌ امام را در جهت قهرمانی و عدالتخواهی و... سوق دهد و عزت و کرامت نفس را به ارمغان آورد و گرنه تا قیامت زاری کنی قادر نخواهی شد تا رفته را به زاری باز آری!؟

باور کردنی نیست با وجود روح عظیمی که در همه‌ روزگاران نمی‌گنجد و با صراحت لهجه و قاطعیت با صدای بلند، امیر را نکوهش می‌کند و از پستی‌های او می‌گوید، در لحظه‌ای که تیر زهرآلود ستمکاری بر سینه‌اش اصابت می‌کند به خواهش بیافتد و دست به تمنا بردارد، یا تن به ذلت دهد! یا برای خاموشی عطش، درخواست آب کرده باشد، بلکه امام در واپسین دقایق حیات سعادتمند و پر برکت خویش داغ تازه‌ای به دلشان می‌گذارد و به درگاه پروردگار متعال عرض می‌کند:«خدایا راضی‌ام به رضای تو و تسلیم امر تو هستم و معبودی جز تو ندارم. ‌ای پناه‌دهنده‌ پناه جویان.» این است حماسه‌ الهی و این است حماسه‌ انسانی.

کد خبر 1748686

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha