۵ آذر ۱۳۹۱، ۱۶:۵۲

بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد

عاشورا؛ پژواک صدای هل من ناصرحسین(ع) درگوش تاریخ

عاشورا؛ پژواک صدای هل من ناصرحسین(ع) درگوش تاریخ

قم - خبرگزاری مهر: عاشورا پژواک صدای هل من ناصر حسین(ع) در گوش تاریخ است که پس از هزار و ۴۰۰ سال سال رسا‌تر از هر صدایی دیگر به گوش می‌رسد، واژگان یاور خواهی حسین(ع) سرشار از عزت نفسی است سترگ، که در بستری از مظلومیت، به ما نهیب می‌زند.

به گزارش خبرنگار مهر، امروز عاشور است، روزی که طومار ظلم تاریخ در هم می‌پیچید، روزی که اسلام با خون پسر فاطمه(س) جانی تازه می‌گیرد و روزی که ظهر آن دو خورشید را در آسمان به نظاره می‌نشیند.

محرم الحرام است؛ ماهی که ریختن خون در آن حرمت دارد، اما وا عجبا از این قوم ره به کجا بردند، که خون خدا را غریبانه بر خاک تفتیده نینوا جاری کردند.

کوفیان نامه نوشتند خورجین خورجین، به سوی حسین بن علی(ع) گسیل دادند اما مرکب نامه‌هایشان بوی نامردی و خیانت می‌داد.

سی هزار انسانی که شیطان در وجودشان خیمه افکند و شکم‌هایشان را از حرام پر کرده بود، لباس جنگ پوشیدند و شمشیر‌هایشان را آغشته به کینه اول مظلوم عالم کردند تا به جنگ سید جوانان بهشت بیایند.

کربلا امروز برای همیشه تاریخ، شهر عاشقان و مشهد شهیدانی خواهد شد که برای زائرانش وعده بهشت دادند.

امروز عاشورا است و کربلا سیاه می‌پوشد، خون می‌گرید و از جنایت طایفه‌ای که فرزند پیامبرشان را سر بریدند، فریاد سر می‌دهد و خاک ماتم به سر می‌ریزد.

دیشب حسین(ع) همه یاران عاشق و شیدایش را جمع می‌کند و با آن‌ها اتمام حجت می‌کند و می‌گوید که من یارانی با وفا‌تر از شما سراغ ندارم و خاندانی باگذشت‌تر و مهربان‌تر از خاندان خود نمی‌شناسم.

اشک در چشمان اصحاب حلقه می‌زند، وقتی مولایشان اینگونه می‌گوید که شب آخراست، از سیاهی شب استفاده کنید و به دیارتان باز گردید که مرا هیچ حقی بر شما نیست.

امروز عاشورا است، روزی که مصائب برای حسین(ع) چیزی جز زیبایی را به تصویر نمی‌کشد و تنها رضای پروردگار آرامش می‌کند.

عاشورا است، حُر می‌آید با چکمه‌هایی بر دوش تا توبه کند و تاریخ اسمش را برای همیشه در تارک کربلا، آزاد مرد بنویسد.
عاشورا است و اصحاب سیدالشهدا(ع) طوفانی به پا می‌کنند در میدان نبرد، مسلم بن عوسجه به مولایش اینگونه می‌گوید که یا حسین(ع) اگر در یاری تو کشته شوم و باز زنده‌ام کنند و دوباره بکشند و جسدم را آتش زنند، هرگز از تو جدا نمی‌شوم.

عاشورا است، وَهب مرد دیگر سپاه حسین(ع) است، او که داماد هفده روزه کربلا است به میدان می‌رود، وقتی تیغ دشمن سر از بدنش جدا می‌کند، مادرش سر را به سوی لشکر پرتاب می‌کند و می‌گوید هدیه‌ای که برای خدا فرستاده‌ایم باز پس نمی‌گیریم.

عاشورا است، همه اصحاب رفته‌اند و دیگر کسی برای حسین(ع) نمانده است، طفل شش ماهه‌ای از میان خیمه‌ها ندای هل من ناصر حسین(ع) را پاسخ می‌هد.

علی اصغر سند مظلومیت سید الشهداء(ع) است، آنگاه که چشم تاریخ هیچ وزنه ‏ای را در تاریخ شهادت به چنین سنگینی ندیده است.

حسین(ع) طفل رضیع خود را به میدان آورده، تشنگی جوهری برای صدای اصغر باقی نگذاشته است و لب‌هایش همانند ماهی‌ای که دور از آب مانده باشد بالا و پایین می‌رود و چشمانش به سیاهی می‌زند.

چه صحنه درد آوری است این سکانس شهادت اصغر در عاشورا! آنگاه که تیر سه شعبه‌ای حلقومش را گوش تا گوش پاره می‌کند و حسین(ع) را به پریشانی می‌کشاند.

امروز عاشورا و کربلا قربانگاه پسر فاطمه(س) است، دیگر کسی از اصحاب در سپاه حسین(ع) نمانده است همه رفته‌اند و حسین(ع) ماند و تنهایی‌هایش که چه کند با خیامی که از فردا پاسبانی نخواهند داشت.

عاشورا است و اکبر اولین نفر از هاشمیان به میدان می‌رود، شبیه‌ترین کس به پیامبر خاتم می‌رود تا هزار و 400 سال بعد، مریدان خمینی او را الگوی کنند در سر سپردگی بر آستان ولایت.

عاشورا است و ابوالفضل العباس(ع) مشک به دوش می‌گیرد تا برادری‌اش را ثابت کند، او می‌رود در دل طوفانی از نیزه‌ها و شمشیر‌ها، می‌رود تا برای کام‌های تشنه کودکان چاره‌ای کند، می‌روند تا عرق شرم برای همیشه از پیشانیش خشک شود، می‌رود تا برای همیشه فرات در تشنگی کام‌هایش بسوزد.

امروز عاشورا است و ساعت کم کم به سوی سه نزدیک می‌شود،‌‌ همان لحظه‌ای که می‌رود تا جان زینب(س) از بدنش رجعت کند،‌‌ همان لحظه‌ای که جسم اشرف اولاد آدم در گودال قتلگاه فریاد آسمانیان را بلند کرد و خاک ماتم بر سر عالم ریخت،‌‌ همان ساعتی که امام زمان(عج) برای آن خون گریه می‌کند و اینگونه سلام می‌دهد به جد غریبش.

سلام بر آنکه شاهرگش بریده شد
سلام بر آن مدافع بى یاور
سلام بر آن محاسن بخون خضاب شده
سلام بر آن گونه خاک آلوده
سلام بر آن بدن برهنه
سلام بر آن دندان چوب خورده
سلام برآن سر بالاى نیزه رفته

سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان‌ها گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِرد آن مى گشتند،

سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گـرد بارگاه تو ر مى کِشند، و اطراف تربتـت اجتماع کرده‌اند،

عاشورا پژواک صدای هل من ناصر حسین(ع) در گوش تاریخ است که پس از هزار و 400 سال سال رسا‌تر از هر صدایی دیگر به گوش می‌رسد، واژگان یاور خواهی حسین(ع) سرشار از عزت نفسی است سترگ، که در بستری از مظلومیت، به ما نهیب می‌زند.

........................
مهدی بخشی سورکی

 

کد خبر 1751310

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha