به گزارش خبرنگار مهر، او واژه انفاق را به قاموس اعراب جاهلی بازگرداند، اعرابی که جامه دنیاگرایی بر تن کرده بودند و سرمه غفلت بر دیدگان خود کشیده بودند. در آن روزگار غربت قرآن و معنویت طلوع کرد و به سان ابری بر این جامه قحطیزده و خشک سال معنویت بارید و با گفتارش آینهای شد تا نور حقایق فراموش شده قرآن را ـ که می رفت تا مهجور بماند ـ در دل ها تاباند. گفتار امام چونان بذری شد در دل های مشتاقان و سوخته دلانی که آن ها را به واسطه جامه وصله دارشان به چیزی نمی خریدند، ولی او مرهم دردهای آنان شد.
بینوایان و درماندگان، دردهایشان را بر روی شانههای رنجور و درد کشیده او سبک می کردند و او بار سخاوت بر دوش می کشید و دستان نیازمندان را سیراب می کرد.
او بود که لحظه های کرب و بلای عظیم کربلا را در واژه هایش ریخت و عاشورا را با لحظات ناب دعایش در آمیخت، خود بلاکشیده صحرای تفتیده کرب و بلا بود و عاشورا در برابر دیدگان او متولد شد.
سال های سال درد و رنج همنشین و زانو به زانوی او بود و در ظهر عاشورا این درد و الم به نهایت خود رسید، ولی او ایستاد به استواری سروهای سر سبزی که سرهای سبزشان بر بالای نیزه ها رفت، نگذاشت تا راز عاشورا در تپه های داغ کربلا بماند و در مجلس یزیدیان فریاد برآورد و به آنان که چشم دلشان را بر حقیقت جاودان آل رسول بسته بودند و کوردلانه، پرچم امویان سیه دل را، بر روی دست گرفته بودند، یادآور شد که:
«اى مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسى هستم که حجرالاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعى کنندگانم... . من پسر آن کسى هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه مى جنگید و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد و در بدر و حنین با کافران جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مومنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من پسر اول سبقت گیرنده اى در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیرى از تیرهاى خدا براى منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یارى کننده دین خدا و ولى امر او و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهى بود... . او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر و پدر دو فرزند: حسن و حسین(ع). آری او، همان او (که این صفات و ویژگیهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابیطالب علیه السلام است ...»
صحیفه سجادیه ـ زبور آل محمد ـ نجواهای عاشقانه اوست در گوش زمان و اعصار، که هم چون فانوس هایی روشن، شمع هدایت ره گم کردگان بود و خطبه های آسمانی اش بهشت را به جویندگان حق و حقیقت نوید می داد.
او تنها سایه سار وسعت بیکران و عرشی خویش بود، در انتهای ظلمت عصر خود، زهر آلودترین جام ها به دست شقی ترین انسان ـ ولید بن عبدالملک ـ انتظار او را می کشید، انتظار سجاد سجده نشین عبودیت و بندگی.
جرعه جرعه جام زهرآگین، مرهم زخمهای بیانتهایش شد و سرانجام مرغ جان او که غایت آفرینش بود از ورای مظلومیتی سرد و سنگین رها شد و تمام آدمیان را در غمگنانه ترین مصیبت فرو برد.
کلثوم حسن خانی
نظر شما