۱۲ آذر ۱۳۹۱، ۹:۴۷

هر هفته با نهج البلاغه/

عاقبت قومی که از جهاد فرار کنند/ بهانه های کوفیان برای جهاد

عاقبت قومی که از جهاد فرار کنند/ بهانه های کوفیان برای جهاد

خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: امام علی(ع) در خطبه 27 نهج البلاغه خطاب به مردم کوفه که برای جهاد بهانه می آوردند، می فرمایند: مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت ‏بر تن آنها مى‏پوشاند و بلا به ‏آنان هجوم مى‏آورد، حقیر و ذلیل مى‏شوند، عقل و فهم‏شان تباه مى‏گردد.

امام علی (ع) در خطبه 27 نهج البلاغه در مورد جهاد می فرمایند: «جهاد، درى است از درهاى بهشت، خداوند آنرا به روى دوستان ‏مخصوص خود گشوده است. ‏جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است‏. مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت ‏بر تن آنها مى‏پوشاند و بلا به ‏آنان هجوم مى‏آورد، حقیر و ذلیل مى‏شوند، عقل و فهم‏شان تباه مى‏گردد و به خاطر تضییع جهاد حق آنها پایمال مى‏شود و نشانه‏هاى ذلت در آنها آشکار مى‏گردد و از عدالت محروم مى‏شوند. آگاه باشید من شب و روز، پنهان و آشکارا شما را به مبارزه این جمعیت (معاویه ‏و پیروانش) دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه با شما بجنگند با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه‏اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد حتما ذلیل ‏خواهد شد (و تنها جمعیتى در نبرد با دشمنان پیروز می گردند که به استقبال آنها بشتابند)

ولى شما سستى به خرج دادید و دست از یارى برداشتید تا آنجا که دشمن پى در پى به شما حمله کرد و سرزمین شما را مالک شد. اکنون بشنوید:(یکى از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه) از«بنى غامد» حمله به(شهر مرزى) «انبار کرده است و نماینده و فرماندار من ‏«حسان بن حسان بکرى‏» را کشته ‏و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است. به من خبر رسیده که یکى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانى که در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردنبند و گوشواره‏هاى آنها را از تنشان بیرون آورده است.. .در حالى که هیچ وسیله‏اى براى دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‏اند، آنها با غنیمت فراوان برگشته‏اند، بدون اینکه حتى یک نفر از آنها زخمى گردد و یا قطره‏اى خون ‏از آنها ریخته شود اگر به خاطر این حادثه مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من‏ سزاوار و بجاست.

اى کاش شما را نمى‏دیدم! شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند این حقیقت قلب انسان را مى‏میراند و غم و اندوه ‏مى‏آفریند که آنها در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق این چنین ‏پراکنده و متفرق؟! روى شما زشت ‏باد و همواره غم و غصه قرین‏تان باد که شما هدف حملات دشمن ‏قرار گرفته‏اید،پى در پى به شما حمله می کنند و شما به حمله متقابل دست نمى‏زنید. با شما مى‏جنگند و شما نمى‏جنگید این گونه معصیت ‏خدا مى‏شود و شما(با عمل ‏خود) به آن رضایت می دهید. هرگاه در ایام تابستان فرمان حرکت ‏به سوى دشمن دادم گفتید اندکى ما را مهلت ‏ده تا سوز گرما فرو نشیند و اگر در سرماى زمستان این دستور را به شما دادم گفتید اکنون ‏هوا فوق العاده سرد است ‏بگذار سوز سرما آرام گیرد! همه این بهانه‏ها براى فرار از سرما و گرما بود! شما که از سرما و گرما (وحشت دارید) و فرار مى‏کنید، به خدا سوگند از شمشیر(دشمن) بیشتر فرار خواهید کرد!

اى کسانى که به مردان می مانید ولى مرد نیستید! اى کودک صفتان بى خرد! و اى عروسان‏ حجله‏نشین!(که جز عیش و نوش به چیزى نمى‏اندیشید) چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدم و نمى‏شناختم همان شناسائى که سرانجام مرا این چنین ملول و ناراحت ‏ساخت، خدا شما را بکشد که این قدر خون بدل من کردید و سینه مرا مملو از خشم ساختید و کاسه‏هاى غم واندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید. با سرپیچى و یارى نکردن نقشه‏ها و طرحهاى مرا(براى‏ سرکوبى دشمن و ساختن یک جامعه آباد اسلامى) تباه کردید تا آنجا که قریش گفتند: پسر ابو طالب مردى است‏ شجاع ولى از فنون جنگ آگاه نیست!...

خدا خیرشان دهد آیا هیچ یک از آنها از من با سابقه‏تر و پیشگام تر در این میدانها بوده؟ من آن روز گام در میدان نبرد گذاشتم که هنوز بیست‏ سال از عمرم نگذشته بود و هم اکنون از شصت گذشته‏ام، ولى آن کس که فرمانش را اجرا نمى‏کنند، طرح و نقشه‏اى ‏ندارد (هر اندازه فکر او بلند و نقشه او دقیق باشد هرگز به جائى نمى‏رسد!)

این خطبه را امام علی (ع) هنگامى ایراد فرمود که به او خبر دادند لشکرى از طرف معاویه به شهر«انبار» که در مرز عراق وشام قرار داشت‏ حمله کرده و «حسان بن حسان‏» فرماندار امام را کشته‏اند. امام(ع) با حال غضبناک آنچنان که دامن عبایش به زمین مى‏کشید از کوفه خارج شد تا به‏«نخیله‏» که منزلگاهى نزدیک کوفه بود رسید و مردم‏ به دنبال او حرکت کردند، روى تپه‏اى ایستاد و این خطبه را خواند. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 2، از صفحه 75)

ابن ابى الحدید مى‏گوید: «این از خطبه‏هاى مشهور امام است که افراد زیادى آنرا نقل کرده‏اند و«مبرد» در کتاب ‏«الکامل‏» نیز آنرا آورده است.‏» و در کتاب‏ «الغارات‏» جلد دوم صفحه 474 این خطبه آمده است در آنجا به قسمتى از جریان حمله سفیان بن عوف و سخنان دیگر امام(ع) اشاره رفته است.

در کتاب مدارک نهج البلاغه آمده است که این خطبه را کلینى در کتاب ‏«جهاد کافى‏»و «جاحظ‏» در کتاب‏ «البیان و التبیین‏» با کمى اختلاف و در کتاب ‏«اخبار الطوال‏» و «ابن عبدربه‏» در «عقد الفرید» و «ابن قتیبه‏» در کتاب ‏«عیون الاخبار» نقل کرده‏اند. «و اخرى المعاهدة‏» این سخن امام(ع) مطلب مهمى را می رساند که مسلمانان وظیفه دارند از کفارى که در پناه اسلام زندگى مى‏کنند دفاع نمایند و این خود مکتب عالى و دید وسیع و جهانى اسلام را روشن مى‏سازد.

«اخو غامد» کیست؟ مقصود امام(ع) از این شخص‏ «سفیان بن عوف‏» غامدى است، اومى‏گوید: معاویه مرا خواست و گفت تو را با لشکر فراوانى به جانب فرات می فرستم‏ هنگامى که به سرزمین‏«هیت‏» رسیدى چنانچه لشکرى یافتى به آنها حمله بر وگرنه به شهر «انبار» حمله کن، اگر در آنجا نیز سپاهى نبود به ‏«مدائن‏» هجوم ‏نما، پس از آن به شام برگرد. زنهار به کوفه نزدیک مشو! و بدان که اگر به شهر«انبار» و«مدائن‏» حمله ‏نمایى گویا کوفه را مورد حمله قرار داده‏اى، زیرا این کار قلب عراقیان را می لرزاند و دوستان ما را خوشحال مى‏سازد. در این سفر به هر کس برخوردى که حکومت مرا قبول ندارد بکش و همه‏ قریه‏هائى که سر راه تو قرار دارد ویران ساز! اموال آنان را غارت نما، زیراغارت اموال همچون کشتن، براى مخالفان ما دردناک است!

حبیب بن عفیف مى‏گوید: من و«اشرس بن حسان بکرى‏» در ارتش انبار بودیم که سفیان بن عوف ‏غامدى به ما حمله آورد و ما احساس کردیم تاب مقاومت نداریم، رئیس ما براى مبارزه به پا خاست، مبارزه سختى در گرفت و ما به خوبى از عهده برآمدیم، ولى بالاخره نیروى در هم شکستن آنها را نداشتیم، رئیس ما از اسب پیاده شد، و آیه ‏23 سوره احزاب را که مضمونش این است ‏«بعضى شربت ‏شهادت نوشیدند و بعضى منتظرند» تلاوت کرد. سپس گفت: آن کس که لقاى خداوند را نمى‏خواهد و خویش را آماده مرگ نکرده است تا هنگامى که ما به مبارزه مشغولیم و آنها نمى‏توانند فراریان را تعقیب کنند، ازشهر بیرون برود و آنان که مى‏خواهند به آنچه نزد خدا است نائل آیند که براى ‏نیکان از هر چیز بهتر است ‏با ما همکارى نمایند. سپس همراه با 30 مرد پیاده به نبرد مشغول شد تا همه شربت‏ شهادت ‏نوشیدند.(اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، صفحه 85-87 جلد 2)

کد خبر 1755544

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha