به گزارش خبرنگار مهر، در حال حاضر در ایران تعداد اندکی تئاتر درمانگر وجود دارد که پنج نفر از این هنرمندان به شکل شاخص در سطح دانشگاهی فعالیت دارند؛ رسول حق شناس متولد 1362 یکی از این پنج نفر است و در دنیا تنها کسی بوده که با بچه های معلول ذهنی دسته "سندروم داون" تئاتر درمانی را به شکل کاربردی در خیابان و در مقطعی به شیوه عروسکی انجام داده است.
حق شناس در بخش دوم گفتگو با خبرنگار مهر، در مورد نحوه تئاتر درمانی، استعداد معلولان برای این کار، رفتار خانواده معلولان با این قضیه، لزوم فرهنگسازی تئاتر درمانی در اجتماع و... گفتگو کرده و نکات جالبی را ارائه داده که می خوانید:
مهر: در زمینه تئاتر درمانی چند کتاب نوشته شده است؟
حق شناس: کتاب "رنگین کمان آرزو" اثر "آگوستوبوال" که برزیلی بوده و تئاتر درمانی اجتماعی کار کرده است یعنی بیمارانش آدمهای معلول نبودند، آدمهای عادی مانند کارگران معدن، کشاورزان و کسانی که مورد ستم بوده که اسم تئاترش "تئاتر ستمدیدگان و مظلومین" است؛ آگوستوبوال برای کارگران معدن، تئاتر اجرا می کرد که به آنها زندگی کردن را یاد دهد.
"نمایش درمانی" اثر "مجید امرایی"، "درام درمانی" اثر "منیژه محامدی"، "نقش و زندگی" اثر "چیستا یثربی" که ترجمه کتابی از"فیل جونز"است و "تئاتر درمانی کاربردی" که کتاب خودم است، پس در این زمینه به طور مشخص حدود پنج کتاب بیشتر نداریم، ولی مقالات متعددی وجود دارد اما در زمینه کارکرد کاربدی این درمان فعلاً فقط من هستم که بسیار کاربردی این کار را انجام داده ام.
مهر: تئاتر درمانی، درمان کامل را انجام می دهد؟
حق شناس: خیر، یک درمان مکمل است؛ تعریف تئاتر درمانی ارتقای سطح کیفی زندگی بچه ها یا به عبارتی "کیس" است و از بین بردن مطلق انگاری معلولیت ذهنی، یعنی در تئاتر درمانی دو کار انجام می دهیم؛ سطح کیفی زندگی بچه ها را بالا می بریم و به مردم اجتماعی می فهمانیم که این انسانها اسمشان معلول ذهنیست، ولی ناتوان نیستند.
مهر: در چه رده سنی تئاتر درمانی انجام می دهید؟
حق شناس: افراد منتخب کاری تئاتر درمانی از شش تا 54 سال است و رده سنی برای این کار وجود ندارد.
بچه های معلول ذهنی را "بچه های ابدی" می گویند؛ بچه هایی که هیچ وقت تغییر نمی کنند اما برخی از رفتارها در افراد معمولی مانند وسواس و اضطراب وجود دارد که به کلی می توان آنها را از بین برود تا فرد به زندگی عادی برگردد.
بستگی دارد با چه طیفی کار شود مثلاً اگر تئاتر درمانی برای از بین بردن یک رفتار بد باشد، می شود گفت که یک درمان قطعی دارد اما اگر برای ارتقای کیفی سطح زندگی باشد، نه؛ یک درمانی است که داشته ها را تقویت می کند و بدیها و ضعفها را از بین می برد.
سال 88 که در جشنواره فجر شرکت کردیم، آخرین کارمان "فرشته ها می آیند" از بخش مسابقه فقط به خاطر اینکه بچه های معلول، معلول ذهنی بودند، خارج شد که در کتابم به اینکه چرا از بخش مسابقه این تئاتر خارج شد؟ اعتراض کردم.
دو سال نتوانستیم در جشنواره فجر شرکت کنیم؛ هر سال که می رفتیم و طرح می بردیم به خاطر اینکه بچه ها، بچه های معلول ذهنی بودند، می گفتند که جشنواره جای آدمهای معلول نیست و خودشان جشنواره دارند.
اگر یک آدم معلول در جشنواره معلولان شرکت کند، کار خاصی نکرده اما اگر آدمهای معلول در جشنواره افراد معمول باشند، آن وقت اتفاق خارق العاده و خوبی می شود، مانند دونده استرالیایی که دو پا نداشت و با پاهای مصنوعی در المپیک 2012 لندن شرکت کرد.
بعد از 500 ساعت رایزنی متأسفانه هنوز اتفاقی در این زمینه نیفتاده است؛ نمایش "فرشته ها می آیند" را بارها و بارها تغییر داده ایم و در سال 89 در تالار محراب با لباس تعزیه اجرا کردیم، یعنی لباس تعزیه و اسب رقص سبزواری اضافه کردیم که بازیگر اسب را می رقصاند، می گویند بچه های معلول ذهنی، ناتوان هستند اما آنها اسبها را می رقصاندند و با لباسهای تعزیه به اجرای نمایش می پرداختند، می کردند.
سال 91 در دانشگاه، اولین نمایش عروسکی جهان "دره گل سرخ و شاهزاده شیردل" کار شد که از طریق کنفدراسیون جهانی دانشجویان به جشنواره فصلی رفت و از بین 104 کشور و 120 اثر جزو 10 اثر منتخب جهان شد که یک ورژن بالاتر از نمایش "فرشته ها می آیند" بود.
مهر: مبنای کارها همیشه بر پایه کار موزیکال است؟
حق شناس: خیر، کار کاملاً حرفه ای است و جایی که موسیقی نیاز باشد، موسیقی و در جایی که دیالوگ لازم باشد، دیالوگ استفاده می شود.
نمایش اول در سال 86 دیالوگ نداشت، فقط حرکت بدن و موسیقی بود در سال دوم، یک خط دیالوگ به بچه ها داده شد و در سال سوم؛ دیالوگ، میزان، ریتم و موسیقی را تلفیق کردیم، آخرین کارمان دیالوگ، میزان، ریتم، موسیقی، لباس عروسکی به همراه یک عروسک که یک میله دارد و بچه ها عروسک را باید کنترل کنند که خودشان بازی نمی کردند، یک درجه بالاتر است.
در تئاتر حرفه ای نمایش عروسکی جایگاه ویژه ای دارد که فرد بتواند حس خود را به عروسک منتقل کند و بچه ها در این زمینه پیشرفت خوبی داشته اند و کار تئاتر صرف موسیقی و موزیکال نیست.
مهر: تأثیر تئاتر درمانی بر روی معلول و اجتماع چیست؟
حق شناس: تأثیرات تئاتردرمانی در خود بچه های معلول این است که اعتماد به نفس، تقویت بیان، تقویت تحرک، کشف تواناییها و ارتباط مؤثر به دست می آورند، بچه ایی که نمی توانست ارتباط برقرار کند، اکنون با تماشاگر ارتباط برقرار می کند و در تقویت بیان، بچه ای که تا چند وقت پیش نمی توانست، خوب صحبت کند الان دیالوگ می گوید.
تأثیراتی که تئاتر درمانی در تماشاگر بچه معلول داشته این است که آموزش می بیند، یاد می گیرد، تشویق می کند و تمرکز به دست می آورد.
تأثیراتی که تئاتر درمانی در مخاطب دارد این است که در اجرای اول در بیست و ششمین جشنواره فجر، مردم با یک ترس و ترحم نمایش را می دیدند اما وقتی نمایش تمام شد، تمام مردم هجوم آوردند که از بچه ها گل بگیرند، این کار باعث می شود آن ترحم به احترام و ترس تبدیل به اعتماد شود که این کارآیی تئاتر درمانی است.
در سال بعد که در جشنواره فجر می خواستیم شرکت کنیم، مردم می پرسیدند که امسال کار دارید؟ این یعنی ارتباط برقرار شده است و خود بچه ها منتظر بودند که کار تولید شود، الان در کلینیک که هفته ای دو روز می روم، بچه ها می گویند اسم کار بعدی چیست؟ کی جشنواره می رویم؟ که این، یعنی پویایی، اعتماد به نفس و تحرک مغز، یعنی اینکه حاضرم کار کنم.
مهر: دایره درمان در افراد انتخابی چگونه است؟
حق شناس: یک فرد منتخب داریم به نام "بیژن" که 54 سال دارد، دائم گزارش می نویسد، این آدم در این سن باید آلزایمر بگیرد اما هنوز مغزش کار می کند، حاضر است دیالوگ حفظ کند و گزارش درمانی بنویسد؛ به بچه ها می گویم گزارش نمایش را بنویسند تا موتور مغزشان کار کند، این فرد 54 ساله است ولی همیشه همراه تیم بوده و نمایش کار می کند.
منتخبی داریم به نام "کیارش" که هم مشکل ذهنی و هم مشکل جسمی دارد اما از زمانی که تئاتر درمانی کار می کند، سعی دارد بیشتر روی پا بایستد یا بهتر قدم بردارد و بهتر از بدنش استفاده کند.
منتخبی داشتم که تنبل شده بود ولی الان از بدنش استفاده می کند و از خود بازی می گیرد، این تأثیرات تئاتر درمانی است که می بینیم.
تئاتر درمانی روی بسیاری از جنبه ها تأثیر دارد از بابت روانی و جسمی بسیار مؤثر است، برای آدمهای عادی نیز همین طور است، یک کیس داریم که وسواسی است با تئاتر درمانی وسواسش از بین رفته و کیسی دو قطبی بوده که این آدم با تئاتر درمانی بسیار پیشرفت کرده و تقریباً 70 درصد بهبودی پیدا کرده است؛ دایره درمان نسبت به نوع ناهنجارها بسیار وسیع است، بستگی دارد در چه طیفی بخواهیم درمان را اجرا کنیم.
مهر: نفرات گروه تئاتر ثابت هستند؟ چگونه این افراد را با هم هماهنگ می کنید؟
حق شناس: خیر، چرخشی هستند؛ تئاتر درمانی یک دایره دارد و در آن حدودا 10 تکنیک جهانی و استاندارد، حدوداً 26 تکنیک تعریف شده و بی نهایت تکنیک ابداعی دارد و در تئاتر درمانی زمانی که هر شخصی برای اولین بار وارد گروه می شود، 10 تکنیک استاندارد را برایش انجام می دهند و خود به خود شخص وارد آن دایره می شود.
یک تعریف مشخص برای ورود هر شخص در بحث تئاتردرمانی وجود دارد، مثلاً از ابتدای سال 86 که با این گروه کار کردیم از 70 شاگرد اولیه، پنج نفر بیشتر نمانده است، بعضی فوت کردند، بعضی رفتند یا جا به جا شدند و بعضیها درمانشان تمام شد، علاوه بر این پنج نفر، حدود 40 شاگرد دیگر داشته ایم که متغیر آمدند و رفتند، همیشه با این پنج نفر تکنیکهای اصلی را کار می کنیم و بچه هایی که تازه می آیند به این پنج نفر اضافه می شوند و از این آنها تکنیکهای اصلی را یاد می گیرند.
در تئاتر درمانی چنین دایره ای وجود دارد که با تکنیکهای استاندارد، بقیه را وارد دایره می کنید و بعد خارج می شوند؛ این پنج نفر هفت سال است که با من کار می کنند.
مهر: چرا این پنج نفر درمان نشده اند؟
حق شناس: باید دید از درمان چه تعریفی داریم؛ یک وقت درمان یعنی اینکه غده ای از وجود فرد جدا شود و ولی یک زمان درمان، تغییری در روند زندگی ایجاد کردن است.
بچه های معلول ذهنی، معلولیت ابدی دارند، یعنی به هیچ عنوان غده ای وجود ندارد که بخواهد درمان شود؛ در تئاتر درمانی سطح زندگی بچه ها را ارتقا می دهیم.
منتخبی هست که پنج سال پیش موهایش را می کند ولی الان این کار را نمی کند، ولی الان مشکل ترس از ارتفاع دارد، دیگر بر روی مو کندن کار نمی کنیم ولی بر روی ترس از ارتفاع کار می شود و در کل معلولان را روتوش می کنیم.
در کانون خیریه سندرم داون یک پایگاه ایجاد کرده ایم که خانواده ها کیسهایشان را می آورند و تا زمانی که خانواده اجازه مداخله می دهد بر روی کیسها کار می کنیم، زمانی که خانواده بخواهد جدا شود، دیگر نمی توانیم کاری انجام دهیم و مداخله قطع می شود؛ تا زمانی که مداخله داشته باشیم می توانیم خدمات و امکانات دهیم ولی زمانی که خانواده نخواهد، نمی توانیم کاری انجام دهیم.
مهر: استقبال خانواده ها چگونه بوده است؟
حق شناس: استقبال خانواده ها در این زمینه به خاطر دو دلیل متغیر است؛ بسیاری از خانواده ها این درمان را نمی شناسند و شک دارند که این روش جواب دهد و به همین دلیل استقبالشان کم می شود، عده ای از خانواده ها نیز می آیند تأثیر را می بینند و به شدت استقبال می کنند، خانواده ای می گوید اگر کلاس تئاتردرمانی نباشد، فرزندم را نمی آورم با اینکه درمانهای دیگری وجود دارد.
استقبال متغیر است؛ بستگی دارد خانواده ها چه قدر بخواهند از این درمان استفاده کنند، بعضی خانواده ها این درمان را اصلاً قبول ندارند و می گویند، جواب نمی دهد شاید چون در ایران فرهنگ سازی نشده که می توان از هنر برای درمان استفاده کرد.
مهر: برای فرهنگسازی این کار در ایران چه اقداماتی صورت گرفته است؟
حق شناس: برای فرهنگسازی این کار در ایران هیچ اقدامی انجام نشده است و مسئولان و خود بچه های هنری به این قضیه اهمیت زیادی نمی دهند.
به عنوان نمونه سه دوره در جشنواره بین المللی فجر شرکت کرده ایم، برای اولین بار در دنیا در خیابان نمایش اجرا کردیم و آخرین کارمان به عنوان 10 اثر برتر انتخاب شده است که اصلاً در جامعه هنری تئاتری به هیچ عنوان، بازخوردی نداشته است، چون بچه های تئاتر معتقدند که این نمایش نیست در صورتی که این، یک گونه ای از نمایش است، چطور گونه های متفاوت و سبکهای متفاوت وجود دارد، این نیز یک گونه از نمایش بوده و فقط یک تعریف خاص دارد.
وقتی دغدغه نباشد، احساس نیاز ایجاد نمی شود؛ بچه های هنرمند تئاتر مانند ماهی پاک کننده آکواریوم "جامعه" می مانند، شاید به یک قسمت بچسبند و در ظاهر هیچ کار خاصی نکنند اما زواید و ناپاکیهای اجتماع را از بین می برند و در عین حال یک گوشه ساکت هستند و به هیچ کس کاری ندارند.
اگر به این اتفاقات اهمیت دهیم، همیشه آکواریوم جامعه تمیز می ماند و اگر اهمیت ندهیم، آکواریوم جامعه به شدت از بین می رود که مجبور هستیم هر هفته برای پاک کردن آکواریوم هزینه کلان دهیم.
در زمینه تئاتر درمانی این قضیه وجود دارد، بین بچه های هنری این قضیه به خاطر اینکه از جایی حمایت نمی شود به عنوان قضیه راهبردی، اصلاً مورد قبول قرار نمی گیرد.
دو سال پیش نمایشی با بچه های عادی با گروه حرفه ای در مورد کوئست کار کردیم، چنین پیشنهادی را به معاونت اجتماعی نیروی انتظامی دادیم که این نمایش در سطح شهر اجرا و اطلاع رسانی شود ولی معاونت اجتماعی گفت که نیازی نیست، یک هفته بعد در میدان راه آهن 50 عضو گلدکوئست را گرفتند و دفتر را پلمپ کردند؛ اگر این کار انجام می شد، شاید در این یک هفته این 50 نفر به 25 نفر می رسید.
این فرهنگسازی باید در سطح نخبگان اتفاق بیفتد، یعنی مسئولان که قرار است در یک زمینه فرهنگی کار و هزینه کنند و آنهایی که می خواهند بازخورد فرهنگی بگیرند.
اگر نتوانیم در سطح خاص جامعه، جایگاهی داشته باشیم در سطح عام هم نمی توانیم؛ برای اولین بار در ایران تنها مدرس بخش تئاتر درمانی دانشگاهی هستم ولی به هر دانشگاهی که پیشنهاد داده ایم - دانشگاه علامه، دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه تهران در زمینه تئاتر درمانی فعالیت داریم - اکثر دانشگاه ها به عنوان یک مرجع متخصص و خاص هنوز نتوانسته اند به این نتیجه و فرهنگ برسند که می شود یک کار فوق برنامه برای بچه های بخشهای روانشناسی، پزشکی و هنری داشت.
مهر: یعنی کار شما را استادان، روانشناسان و بچه های تئاتر قبول ندارند؟ بهزیستی با شما همکاری دارد؟
حق شناس: روانشناسان این موضوع را قبول دارند، استادان دانشگاه روانشناسی، علوم پزشکی و تئاتر به عنوان یک درمان مکمل، این درمان را قبول کرده اند، حتی در موردش کتاب و کنگره دانشگاهی مانند طب سنتی وجود دارد.
بچه های تئاتر این قضیه را می شناسند و به عنوان یک تخصص به آن توجه دارند و بچه های معلول نیز احساس نیاز می کنند، کیس در ورامین، گناوه، بوشهر و تهران داریم یعنی جامعه هدف بزرگ است اما همه از بحث مدیریت رنج می برند.
در بخش معلولان، بهزیستی فقط به عنوان یک صندوق خدمات است؛ پروتز، سمعک، چشم مصنوعی به بچه ها می دهد و در عین حال کمکهای مردمی را برای معلولان جمع می کند.
مهر: یعنی تأثیر تئاتر درمانی از کمکهای مادی بیشتر است؟
حق شناس: تأثیر تئاتردرمانی بیشتر از کمکهای مادی است و با این روش به چرخه اقتصادی جامعه کمک می شود و در بخش معلولان تا زمانی که بحث، بحث خدمات فقط مالی و جنسی باشد و خدمات روانی دیده نشود، خانواده احساس نیاز نمی کند.
اگر بهزیستی یک بخشنامه به مراکز دهد که علاوه بر کمک، کتاب تئاتر درمانی به معلولان داده شود، تأثیر بسزایی دارد ولی این بحث مدیریتی می خواهد.
در بحث معلول، چون خانواده معلول خانواده متخصص و باسوادی نیست که بداند ADHDچیست؟ یا بوردنلاین یعنی چه؟، آن خانواده با مشکلات زیاد فرزند خود را یدک می کشد و باید به این خانواده کمک کرد، وقتی خانواده ها نمی دانند، باید با این کار به او کمک و اطلاع رسانی کرد و تا الان خانواده ها همکاری بسیار خوبی داشته اند؛ ما الان از هیچ ارگان دولتی پول نمی گیرم و در مراکز خیریه فقط حق درمان می گیرم.
در بحث بچه های تئاتر، بچه ها به اندازه کافی دغدغه دارند، مثلاً لابی هایی که در بحث تئاتر است و گروه بندی هایی که از قبل شده، بچه ها باید چقدر تلاش کنند تا به جشنواره برسند که آیا کارشان قبول شود یا نه، این همه دغدغه آیا اجازه می دهد به موضوع دیگری فکر کرد به قول معروف چوب ماهیگیری را محکم بگیریم، تور ماهیگیری بماند.
در اروپا و آمریکا و... بچه های هنرمند از نظر مالی تأمین هستند، مثلاً استادی که از آلمان آمده، می گفت که در آلمان از نظر مالی تأمین و موظف بودم، سالی یک کار تئاتر تولید کنم، یعنی به خاطر یک روز اجرا، 365 روز حقوق می گرفت.
در ایران باید فقط کار کنیم تا بتوانم یک اجرا ببینم؛ بچه ها تئاتر دیگر فرصت نمی کنند به این کارها بپردازند، استادان دانشگاه یکسری مطالب آکادمیک برایشان تعریف شده که اگر غیر از آن عمل کنند، هیچ بردی ندارند، مثلاً استاد دانشگاه کارگاه تئاتر درمانی بزند، برای او نه برد علمی، مقاله ای و رتبه ای علمی در نظر می گیرند و نه اجازه تکرار کار را دارد که این مشکلی بزرگ است.
مهر: جایگاه روانشناسان در جامعه کجاست؟
حق شناس: متأسفانه هنوز روانشناسان جایگاه خاصی در جامعه ندارند که اینها نیز به خاطر بحث مدیریتی است؛ مدیریت به این دلیل به جایی نمی رسد، چون مدیریت ایران، مدیریت فیزیکی است، ایران می گوید، اگر به فیزیک اشخاص کمک کنیم، مشکل حل می شود ولی مدیریت اروپا، مدیریت روانی است.
ایران به جنگ فیزیکی عادت کرده است، ولی دنیا به جنگ روانی اعتقاد دارد، مثلاًَ در اورژانسهای ایران به ابعاد روانی بیمارها رسیدگی نمی شود، پزشکان به خانواده و بعد روانی آنها کار ندارند و فقط باید آن زخم پانسمان شود اما در برخی اورژانسهای دیگر کشورهای دنیا، بیمار اول از بعد روانی درمان می شود و بعد پانسمان می کنند.
بحث این است که آیا پزشکان ایران این روش را می خواهند یا نه؟ در بحث مدیریت نیز این گونه است، آیا مدیر دنبال این دردسر می گردد؟ اگر سری که درد نمی کند را دستمال بست، می توان از سینوزیت بعدش جلوگیری کرد که این یک اقدام پیشگیرانه است.
مهر: در رابطه با حق الدرمان بگویید.
حق شناس: از هفت کشور دنیا دعوت نامه دارم که به آنجا بروم و با بچه های معلول ذهنی آنها تئاتر درمانی کار کنم، حتی از دوستان فرهنگی افغانستان نیز دعوت نامه دارم که با معلولان جنگی افغانستان این کار را انجام دهم.
دوستی از ایتالیا تماس گرفتند و پرسیدند که در ایران چقدر پول می گیرید؟ گفتم: 250 یورو، گفت: ساعتی؟ گفتم: نه ماهی، گفت: اگر به اینجا بیایید به شما روزی پنج هزار یورو می دهیم.
در ایران حق الدرمان در زمینه تئاتر درمانی به خاطر اینکه یک علم ناشناخته بوده، بیشتر توافقی است، گاهی بعضی از مراکز می دهند، گاهی نمی دهند و گاهی مبالغ کم است، بستگی دارد که چه طور کار شود.
خانواده ها در ایران به مدیریت نگاه می کنند و تصمیم گیرنده نیستند؛ فرد هر وقت در اداره ای برود قبل از اینکه به قوانین تابلو اعلانات نگاه کند به حرف رئیس توجه می کند.
مهر: این بچه ها را کجا کشف می کنید؟
حق شناس: بچه ها را وقتی به مراکز مراجعه می کنند، کشف می کنیم و خانواده ها به اثرات این نوع کار توجه نمی کنند به این توجه دارند که رئیس چه تصمیمی گرفته و آن وقت رئیس است که می تواند اعتماد کند یا نه و این یک اپیدمی بوده که همه جا این طور است.
فردی که به پزشک عمومی مراجعه می کند به کارهای دکتر توجه نمی کند، بلکه به نرخی که مصوب کرده اند، توجه دارد و به همین دلیل پزشکی که باید 15 دقیقه وقت برای بیمار صرف کند سه دقیقه بیشتر وقت نمی گذارد، چون ارزش مالی ندارد.
ساعتی شش هزار و 500 تومان تا هفت هزار و 500 تومان حق الدرمان می گیرم یعنی یک پنجم یک روانشناس که ساعتی 36 هزار تومان است ولی شش برابر این روانشناس کارآمدتر هستم.
بزرگترین دغدغه، آموزش است؛ معتقدم، باید استاد در این زمینه پرورش داد، من تا یک مدتی عمر می کنم و تعدادی نیرو می توانم درمان کنم ولی اگر مربی پرورش دهیم به این افراد بیشتر می توان کمک کرد.
بهزیستی به هیچ عنوان حمایت نکرده؛ بهزیستی کل کشور، چند وقتی است که در اداره واحدی به عنوان واحد تئاتر درمانی راه انداخته که هنوز شروع به کار نکرده است و حتی برای سنجش به ما مراجعه کرده اند.
اداره فرهنگ و ارشاد متأسفانه به خاطر کارهای موازی که دارد در زمینه اصل خود تئاتر ضعیف عمل می کند، چه برسد به این مقوله؛ به اداره فرهنگ و ارشاد به هیچ عنوان نمی توان تکیه کرد، خود اداره فرهنگ و ارشاد از نظر مالی بدهی بچه ها تئاتری را پرداخت نکرده است.
در زمینه دانشگاهی چون یک بحث میان رشته ای و یک درمان مکمل است تا زمانی که بعد علمی آن به طور قطعی در ایران جا نیفتد، دانشگاه نمی تواند حمایت کند چون قانون علمی آن، این است.
فعلاً فقط از حمایت خانواده ها بهره مندیم؛ خانواده ای از تفرش آمد و خانه 300 متری خود را در اختیار این گروه قرار داد تا مرکز شود، خانواده ها از این کار حمایت می کنند اما ارگانها تا الان حمایتی نداشته اند.
مهر: تا امروز پیشنهاد یا بودجه ای برای حمایت از تئاتر درمانی پرداخت شده است؟
حق شناس: سال 88 که تئاتر اجرا کردیم، شایعه شد، رسول حق شناس از بهزیستی 30 میلیون تومان گرفته با این بچه ها کار می کند و گفتند که چون از سوی بهزیستی حمایت شده اید، دیگر به شما کمک نمی شود که دروغ محض بود.
مهر: نقش رسانه ای این قضیه چقدر است و تا چه حد می تواند کمک کند؟ فکر نمی کنید خودتان سهل انگاری کرده اید؟
حق شناس: در مورد کار کردن، اولین کاری که انجام دادیم، این بود که در سطح علمی و دانشجویی انجمن هنر درمانی را تأسیس کردیم که داوود صفری دانشجوی نخبه دانشگاه علوم پزشکی و عضو استعدادهای درخشان دانشگاه علوم پزشکی تهران زیر نظر خانم پاسالار رئیس سابق مرکز پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی تهران تأسیس شد.
بعد از تأسیس پایگاه به تمام دانشگاه هایی که توانستیم و حدود 25 دانشگاه، فرهنگسرا و مرکز بود، نامه هایی فرستادیم که چنین آموزشگاهی وجود دارد و می تواند به دانشجویان و علاقه مندان آموزش دهد.
دانشگاه علوم تربیت تبریز کارگاه خواست و قرارداد بستیم، ولی نشد با دانشگاه علامه طباطبایی نامه نگاری و پیگیریهای لازم را داشتیم؛ کار خود را انجام داده ایم ولی جزئی از یک کل هستیم، وقتی به دانشگاهی برویم و بگویم که چنین چیزی است، باید آنها قبول کنند و تا وقتی که پشت من، اسم یا ارتباط خاصی نباشد، اصلاً توجه نمی شود که این کار در دنیا برای اولین بار انجام می شود.
منتخبی داشتیم، خواهرش تعریف می کرد که در خیابان یک آدم معتاد به آنها پیشنهاد داده که هفته ای 50 هزار تومان در قبال جا به جایی مواد مخدر که او انجام دهد بپردازد، بعد از آن ماجرا این کیس به کلاس آمد و با او کار کردیم که به هر کسی اعتماد نکند که این از بعد امنیتی مؤثر است.
مهر: حرف آخر!
حق شناس: از کسانی که برای برگزاری و ایجاد این کلاسها و کارگاه ها کمک کردند، تشکر می کنم و همچنین از کسانی که نخواستند این اتفاق بیفتد تا مجبور شوم از رویشان پرواز کنم، کمال تشکر را دارم و امید است، روزی نرسد که برای تفاخر به از دست دادن چنین پتانسیلی، آه حسرت سر بدهیم.
گفتگو: علیرضا مهدی زاده/ عکس: مریم نادری
نظر شما