به گزارش خبرنگار مهر، چهارمین برنامه از سلسله نشستهای پنجاهمین سال آغاز نهضت امام خمینی (ره) صبح امروز سهشنبه 19 دیماه با سخنرانی جواد منصوری پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر و اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سالن همایشهای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
موضوع این نشست «بررسی علل مخالفت روحانیون با انقلاب سفید» بود و منصوری در ابتدا با اشاره به تقارن امروز با انقلاب سفید شاه در 19 دی 1341 به انتقاد از سیاست جبهه ملی ایران در برابر اقدامات محمدرضا پهلوی پرداخت و گفت: حداکثر شعار جبهه ملی «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه» بود؛ به این معنی که ما با برنامههای شاه موافقیم ولی با دیکتاتوری او مخالفیم.
وی سپس با بیان اینکه «طرحهایی مانند اصلاحات ارضی و سپاه دانش در ظاهر بسیار خوب و لازم بوده است» در عین حال از «هوشیاری روحانیون در پی بردن به اهداف اصلی و البته پنهان این طرحها» سخن گفت و کوشید دلایل مخالفت علما با انقلاب سفید را تشریح کند.
منصوری تاکید کرد: ما در قضاوت نسبت به عملکرد افراد و دولتها نباید به شعارها اعتنا و اکتفا کنیم. در اینگونه موارد باید دو مسئله را ملاک قضاوت قرار دهیم؛ 1- عملکرد گذشته آن افراد و دولتها 2- اهداف واقعی طرحهای آنها.
این پژوهشگر عرصه تاریخ معاصر سپس گفت: علیالقاعده اجرای طرحی مانند «سپاه دانش» بهترین کار ممکن در جامعه ایران آن روز بود که 95 درصد آن بیسواد بودند، همچنین است درباره «اصلاحات ارضی» که تعدادی از خوانین و فئودالها زمینهای بسیاری از مردم را در اختیار گرفته بودند اما اگر بخشی از مردم از ماهیت رژیم پهلوی بیاطلاع بودند، روحانیون این ماهیت را خوب شناخته بودند.
اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپس به سفر شاه به ایالات متحده آمریکا در نوروز 1341 اشاره کرد و افزود: او بعد از انجام مذاکراتی با کندی، در کنگره آمریکا یک سخنرانی انجام داد و در آن تعهد کرد که «شما (آمریکاییها) هر کاری میخواهید در ایران انجام دهید، به من بگوئید خودم انجام میدهم دیگر چرا میخواهید من (از این سمت) بروم»؟
منصوری اضافه کرد: واقعاً چنین کسی که میخواهد طرحهایی مثل «سپاه دانش» و «اصلاحات ارضی» را به انجام برساند، قابل اعتماد است؟
وی هدف اصلی این طرحها را نه ریشه کردن کردن بیسوادی و یا دادن زمینهای مردم به خودشان بلکه اسلامزدایی از جامعه ایران و هموار کردن راه نفوذ فرهنگ و ارزشهای آمریکایی در کشورمان توصیف کرد.
این پژوهشگر عرصه تاریخ معاصر سپس با ذکر مثالی کوشید این مدعا را ثابت کند «وزیر آموزش و پرورش آن زمان به نخست وزیر کشور اعلام کرد: اگر قرار است مستشاران آمریکایی برای آموزش به ایران بیایند، لااقل باسوادهایشان را بفرستید».
منصوری لازمه اجرای این قبیل طرحها را در جامعه ایران، وجود کارگران و متخصصان باسواد عنوان کرد تا به گفته او «راه برای ورود سرمایهگذاران آمریکایی در ایران فراهم شود» و در همین رابطه گفت: آنها (دولت وقت ایران) میگفتند هر کس 6 کلاس سواد داشته باشد، راندمان تولیدش 56 درصد بیشتر میشود، اگر 12 کلاس سواد داشته باشد، 150 درصد، دانشگاه رفته باشد، 150 درصد و دکتر شده باشد 550 درصد بیشتر میشود.
وی ادامه داد: به همین خاطر است که در سالهای بعد شاهد این هستیم که آمریکا در دانشگاههای ایران شعبه میزند؛ دانشگاه شهید بهشتی یا همان دانشگاه ملی در حقیقت یک دانشگاه آمریکایی بود و دانشگاه امام صادق (ع) هم شعبهای از دانشگاه هاروارد بود.
به اعتقاد این پژوهشگر عرصه تاریخ معاصر ایران «آمریکا در این دانشگاهها دانشجوها را برای مدیریت جامعه ایران دقیقاً با همان استاندادرهایی که در دانشگاههای این کشور است، تربیت میکرد».
منصوری همچنین محتوای کتابهای درسی و آموزشی آن زمان ایران را مباین و مخالف دین رایج کشور توصیف کرد و گفت: این را میشود از نظر کتابهای درسی سال 1330 با کتابهای درسی سال 1350 مقایسه کرد که دسته دوم کاملاً رنگ و بوی ضد دینی و حتی ضد ملی به خود گرفته بودند.
اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپس ماهیت رژیم پهلوی، اهداف برنامههایی مانند سپاه دانش و اصلاحات ارضی، عملکرد این رژیم و دیکته شدن این طرح را از خارج (آمریکا) به دولت را از دلایل مخالفت روحانیون با پروسه انقلاب سفید شاه عنوان کرد.
وی سپس با قرائت یک نامه از امام خمینی (ره) خطاب به شاه در موضوع دادن حق رای به زنان، به آنچه «تلاش برخی فرارکردههای سالهای اخیر برای تحریف تاریخ معاصر ایران» خواند، پرداخت و افزود: دو، سه سالی است فرارکردههای ایران شروع کردهاند به نوشتن خاطرههایی که با خاطرات قبلی متفاوت است. نمونه مشخص آنها پرویز ثابتی است که میگویند «شاه استقلال داشت».
منصوری گفت: در پاسخ به این تحریفها من فقط به یک نکته اشاره میکنم؛ جالب است بدانید سندی هست مربوط به سال 45 که وزیر امور خارجه آمریکا به شاه میگوید «تو هر کاری ما میگوییم، اجرا کن اما همیشه بگو من مستقل هستم». قضیه گران کردن نفت که بعضیها میگویند شاه سر آن با آمریکا درافتاد، یک نمونه است؛ اتفاقاً خود آمریکاییها بودند که به شاه گفتند تو نفت را گران کن تا بتوانند اسلحههایشان را به او بفروشند و جالب است که بعد از ماجرای گران کردن نفت از سوی شاه، او پای یک قرارداد خرید اسلحه از آمریکا را به ارزش 1.7 میلیارد دلار امضا کرد.
این پژوهشگر عرصه تاریخ معاصر ایران اضافه کرد: بعد از اینکه روحانیون ماهیت رژیم را افشا کردند، رژیم شاه در یک وضعیت جدید قرار گرفت؛ او قطعاً نمیتوانست و نمیخواست عقب نشینی کند و لذا در 29 اسفند 1341 بر اساس دستور «مبصّر» رئیس شهربانی طرح حمله به مدرسه فیضیه ریخته شد و در 2 فروردین این طرح اجرایی شد.
وی در عین حال به خاطرات مبصر از این حمله که «طرح بسیار غلط و اجرای آن هم افتضاح بوده و آبروی ما (شهربانی) را برده است» اشاره کرد و گفت: دولت بعد از این ماجرا آمد و اعلام کرد که ما موافق این کار نبودهایم و این حمله خودسرانه بوده است. اما امام (ره) متوجه قضیه شد و آرام آرام لحن خود را از نصیحت و اعتراضهای قانونی به براندازی تغییر داد و رسماً در 13 خرداد 134 مصادف با عاشورا مسئله براندازی را مطرح کرد.
منصوری اضافه کرد: امام (ره) در آن سخنرانی شاه را با یزید مقایسه میکند و میگوید او دیگر قابل تحمل نیست و باید برود. البته فاز براندازی 15 سال طول کشید تا به پیروزی رسید و به همین خاطر بود که امام همواره 15 خرداد 42 را مبدا انقلاب میدانست.
نظر شما