به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «پیشگویی پیشگوی دیوانه» عنوان اثری است داستانی از «دویکا رنگاچری» نویسنده هندی که درباره دوران پادشاهی یکی از سلاطین شمال این کشور با عنوان هارشا نوشته شده است.
داستان این کتاب از دوران کودکی هارشا و زندگی او با خواهر و برادرش در قصر تانسر مرکز حکومت شاه تانسر آغاز میشود. این داستان اما با ازدواج خواهر هارشا، راجاسری، دچار دگرگونی میشود، چرا که یک پیشگوی پیر پیش از این ازدواج پیشگویی کرده است که این وصلت شوم است.
در ادامه این داستان نویسنده به شرح برخی دودلیهای راجاسری میپردازد که نسبت به صداقت داشتن برادرش برای دلسوزی کردنش نسبت به او یا طمع وی برای رسیدن به پادشاهی ایجاد شده است و شرح به قدرت رسیدن هارشا و توسعه قلرو وی را بیان میکند.
نویسنده در بخشی از یادداشت خود بر این کتاب آورده است: در تاریخ از هارشا به عنوان شاهی مقتدر یاد شده است که بیش از چهل سال تقریبا بر تمامی شمال هند حکومت کرده است. هارشا، پسر کوچکتر شاه تانسر، در شانزده سالگی حاکم این منطقه و کاناج شد و قدرتمندترین پادشاهی شمال هندوستان را تشکیل داد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: ناگهان صدایی بلندتر از صدای کارگران در فضا پیچید: «بر حذر باشید» و دوباره همان صدا فریاد کشید: «ای شاه بر حذر باشید».
راجاسری پارچه ها را کنار گذاشت و در حالی با شتاب به طرف ایوان دوید که سرمایی دراطراف قلبش حس میکرد. پاشوواتی نیز آزرده از چنین اختلالی در انجام کارها و در حالی که از چهرهاش خشم میبارید، به دنبال او رفت و فریاد کنان با صدایی واضح که مثل شمشیر هوا را میشکافت، گفت: «چه کسی جرات کرده چنین چیزی بگوید؟» همه فعالیتهای داخل حیاط متوقف شده بود. همه به کسی نگاه میکردند که در وسط دروازه قصر ایستاده بود. راجاسری بلافاصله آن ژنده پوش دیوانه را شناخت و مبهوت تماشای کسی شد که باز مشغول پیشگویی بود و نگهبانان میخواستند با ترفندهای مختلفهیکل نحیفش را از آنجا دور کنند.... پیشگوی پیر خود را از دست نگهبانان تنومند خلاص کرد و در یک قدم عقبتر رفت و پوست بُزش را بیشتر دور بدنش پیجید و با صدایی آهسته نفس زنان گف: «آه شاهزاده، اخطارم را جدی بگیرید. این ازدواج شوم است. نگذارید صورت بگیرد»
کتاب «پیشگویی پیشگوی دیوانه» با ترجمه شهلا انتظاریان در شمارگان 550 نسخه و قیمت 4500 تومان از سوی نشر قطره منتشر شده است.
نظر شما