به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، محور اصلي اين كتاب را اصول اخلاقي و معرفت شناسي و نسبت ميان اين دو تشكيل مي دهند.
رسچر البته در كتاب خود از گونه اي پراگماتيسم دفاع مي كند . با اين همه ، كتاب وي بيش و پيش از آنكه به يك تك نگاري شبيه باشد مشابه كتبي است كه با مجموعه اي از مقالات به چاپ مي رسند.
رسچر تأكيد و تصريح مي كند كه موضوعي در فلسفه اخلاق و اخلاق شناسي به اندازه نسبت معرفت و اخلاق اهميت ندارد و بدين جهت است كه چندين فصل را به اين موضوع اختصاص مي دهد.
در اين راستا او از مشي و موضعي دفاع مي كند كه قايل به يگانگي تفكر اخلاقي و تفكر در باب امور واقع است و بدين جهت است كه راه او از مواضع افرادي كه به پيروي از هيوم قايل به تفكيك كامل اين دو حوزه هستند جدا مي شود.
به نظر وي حتي اگر بتوانيم قايل به شكافي ميان احكام اين دو حوزه باشيم اين شكاف آنچنان كه پاره اي از افراد و صاحبنظران تصديق مي كنند چندان و چنان سترگ و بزرگ نيست چرا كه در هر دوي اين حوزه ها با موضوعي روبروييم كه مبتني بر مجموعه اي از تجربيات هستند.
رسچر با توجه به اين نكات معتقد است منظومه اي كه فيلسوفان اخلاق در آن تنفس مي كنند با منظومه فكري سده نوزدهم و بيستم بسي متفاوت است.
نظر شما