۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴، ۱۰:۳۶

ديدگاهاي انيشتين پيرامون علم و دين و اخلاق (1) :

آلبرت انيشتين؛ دانشمندي ديندار

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : سال جاري ميلادي صدمين سال نظريه نسبيت انيشتين است كه نگاه انسانها به دنياي طبيعي را متحول كرد . جستار زير ترجمه گفتگوي "جرالد هالتون" استاد فيزيك و تاريخ علم دانشگاه هاروارد با "آن ريلي" از پايگاه اينترنتي علم و الهيات درباره ديدگاه هاي انيشتين درباره نسبيت گرايي و رابطه ميان علم و دين و اخلاق است كه در دو قسمت پيش روي خوانندگان قرار مي گيرد .

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، دستاورد انيشتين تنها به علوم محدود نمي شود. كاردينال "يوزف راتزينگر" اسبق، پاپ بنديكت كنوني در يكي از اظهارات خود در مراسم عشاي رباني كليساي باسيليكاي سنت پيتر كه پيش از جلسه سري برگزار شد گفت، ما به سوي استبداد نسبيت گرايي حركت مي كنيم كه هيچ چيز را قطعي نمي داند و تنها خود فرد و خواسته او را به عنوان آخرين مقياس باقي مي گذارد.

*اظهارات پاپ بنديكت در زمينه خطرهاي نسبيت گرايي چگونه بر ديدگاه معاصر نظريه نسبيت انيشتين تأثير مي گذارد؟

- اين ديدگاه وجود دارد كه علم و نسبيت ممكن است نه تنها در پيشرفتهايي فيزيك تأثير بگذارد - كه در آن نيز ترديد وجود دارد- بلكه سرريز شدن چيزي را تشكيل مي دهد كه نسبيت گرايي در اخلاق و زندگي ناميده مي شود.

اين امر همواره براي كليسائيان در انگلستان و آمريكا از مشكلات بزرگي محسوب مي شده است. در حقيقت، از انيشتين در طول زندگي وي پرسيده شد كه آيا نسبيت در اولين حركت از الحاد به زندگي و تفكر عادي ضروري است با خير. وي همواره اين امر را انكار كرد. بسياري از فيزيكدانان خود را به قدرت تام نسبيت گرايي نسبت نداده اند.

* انيشتين چگونه مفاهيم ديني كار خود را در نسبيت گرايي درك كرده است؟

انيشتين تا زمان مرگ خود اعتقاد داشت كه جستجو براي اشاره به تمام رخدادهاي اعمال اراده بر بخش نامرئي ارواح بي فايده است

- در سال 1928، وي در سوئيس سخنراني درباره علم و دين ايراد كرد و گفت، علم ممكن است براساس عليت محض پديده آمده باشد. اين امر اعتقادي است كه تنها براي انسانهاي نخستين داراي ارزش است. اكنون بايد گفت اين طرز تفكر وي درباره نسبيت نيست، اما اين امر درباره ديدگاه وي در زمينه ايفاي نقش عليت در علم و تمام جهان است تا اين كه ديگر جايي براي معجزات باقي نماند ، يا براي مثال به دنبال اعتقاد "آرتور شوپنهاور" ديگر جايي براي اراده آزاد باقي نماند.

* وي چگونه به انتقادهايي كه به اين ديدگاه وارد شد پاسخ داد؟

-
 در سال 1916 نوشت، به واسطه علم به چه هدفي مي توان دست يافت كه من خود را وقف آن كرده ام؟ من خود را وقف چيزي كرده ام كه در جوهر عليه آن چيزي است كه برپايه حادثه پيشرفت قرار دارد. بار ديگر وي عليه حوادث و عليه احتمالات برخاسته و مي خواست به چيزي دست يابد كه ، براي او، قطعي باشد و اين امر آن چيزي بوده كه علّي است. وي در سال 1918، به عنوان بخشي از اين امر اعتراف كرد كه در آرزوي برقراري هماهنگي پيشين بنياد ، نيازمند صبر بي پايان و پشتكار و استقامتي كه تنها از حالتي ناشي مي شود كه در آن يك عابد ديني پرستش كرده و يك شخص عاشق عشق مي ورزد بوده است.  وي پس از آن رابطه ميان كارعلمي - به نوعي كه مي خواست - و دينداري را به وجود آورد. بسياري با اين ديدگاه موافق نبودند. براي مثال، كاردينال "او كانل" از بوستون ديدگاه انيشتين از زمان و مكان را به لفافه اي متهم كرد كه در زير آن الحاد مخوفي پيچيده شده است. در آن زمان سرمقاله هاي بسياري عليه انيشتين منتشر شد، چرا كه آنها به اين امر پي برده بودند كه انيشتين ممكن است ايده مطلق گرايي را تنها برحسب بلاتكليفي مطرح كند. چنين روند به طور قطع واكنشهاي شديدي به همراه داشت.

 * آيا واكنشهاي شديد توجيه شده بود؟

 انيشتين در سال 1905، زماني كه نسبيت را در نامه اي به يكي از دوستان خود معرفي كرد، گفت، اين مقاله به هيچ وجه انقلابي و تحولي نيست، تنها يك ديدگاه درباره نظريه زمان و مكان است كه پيشتر نيز وجود داشته است

- انيشتين در سال 1905، زماني كه نسبيت را در نامه اي به يكي از دوستان خود معرفي كرد، گفت، اين مقاله به هيچ وجه انقلابي و تحولي نيست، تنها يك ديدگاه درباره نظريه زمان و مكان است كه پيشتر نيز وجود داشته است، و مسئله مهمي نيست، مسئله اي كه در نظر او از اهميت چنداني برخوردار نبود و ما امروز مي دانيم اين مسئله چقدر اهميت دارد. او پس از آن در اينباره فكر كرد كه نبايد اين امر را نسبيت بنامد بايد آن را نظريه مطلق ناميد، چرا كه آنچه وي پيشنهاد مي كرد تنها مطلق بودن سرعت نور نبود، بلكه بيش از آن بود. وي گفت كه اگر نسبيت به درستي فهميده شود، مي توان آن را راه درست ديدن فيزيك تعبير كرد، تا اين كه بتوانيد همان كاربرد قوانين را بدون توجه به اين كه كجا قرار گرفته ايد يا اين كه آيا در حال حركت هستيد يا خير، ببينيد.

اين عدم تغيير پذيري قوانيني است كه جانب مطلق بودن را به فيزيك نشان مي دهد نه جانب نسبيت . در ذهن انيشتين، آنچه وي بدان عمل مي كرد به نمايندگي از موارد مطلق بود ، واژه اي كه خود هيچگاه از آن استفاده نكرد چرا كه بدان اعتقاد نداشت. اما اين امر درست در مقابل  اين حقيقت قرار مي گيرد كه متألهان فكر مي كردند وي برحسب نسبيت گرايي عمل مي كند.

*آيا دفاع وي از قطعيت توضيحي براي اين امر محسوب مي شد كه چرا وي گفته است دنيا به صورت اتفاقي به وجود نيامده است؟

- بله. انيشتين، همچون نيوتن اعتقاد به قطعيت دارد. سيب افتاد و همانطور كه افتاد كمي زمين را نيز به سوي خود جذب كرد، زمين كمي بالا كشيده شد. سقوط سيب تبادل مكان ميان دو جسم است : يكي بسيار آشكار و ديگري امري كه به سختي مي توان آن را اندازه گرفت. جاذبه دو طرفه يكي از قوانين نيوتن است كه دو جسم يكديگر را جذب مي كند. آنها راه چاره ديگري ندارند. اين همان قانونمندي است كه انيشتين از آن لذت مي برد. آنچه وي بدان علاقه نداشت از سوي فيزيكدان دانماركي "نيلز بور" و همكارش "ورنر هايزنبرگ" از آلمان مطرح شد، كه آنچه در زندگي وجود دارد - تمام اين نظم ها و تمام اين قوانين طبيعي- اقيانوسي از احتمالات است، عدم قطعيتي در كنه پديده هاي اتمي (تجزيه ناپذير) وجود دارد.

از اين ديدگاه، تنها براي پديده هاي بزرگ همانند سيبها و ماه ها (اقمار) بازي عدم قطعيت را مشاهده نمي كنيد. اما اگر پديده هاي كوچكي را همچون مسير يك الكترون در نظر بگيريد، تا زماني كه به مقصد نرسد نمي توانيد درباره مسير آن اظهار نظر كنيد؛ در اين مورد رفتن از يك مكان به مكان ديگر در يك خط مستقيم نيست. مي توان گفت اين الكترون در جستجوي مناسبترين مكان براي ظاهر شدن است.

ديدگاه نيلز بور كه در كنه هرچيز يك احتمال وجود دارد، ديدگاهي است كه به هيچ عنوان مورد قبول انيشتين نيست

اين ديدگاه كپنهاكي (اشاره به نيلز بور) كه در كنه هرچيز يك احتمال وجود دارد، ديدگاهي است كه به هيچ عنوان از سوي انيشتين قابل قبول نيست. يك دليل اين است كه اگر به اصول عدم قطعيت هايزنبرگ اعتقاد داشته باشيد، موارد قطعي درباره طبيعت وجود دارد كه نمي توانيد در رابطه با آن صحبت كنيد. براي مثال ، نمي توانيد با احتساب اين كه شما از سرعت يك شيء خاص اطلاع داشته باشيد درباره وضعيت آن دريك لحظه خاص سوال كنيد؛ چرا كه رابطه اي  ميان جايگاه و سرعت آن وجود دارد. اگر يك چيز را خوب بشناسيد، نمي توانيد چيزهاي ديگر را به همان خوبي بشناسيد. محصول اين دو سنجش درباره آن از عدم قطعيت برخوردار است. از اين روي، پوششي وجود دارد كه پشت آن طبيعت به وجود ادامه داده و شما نمي توانيد آن را ديده و درباره آن سوال كنيد.

اين امري است كه انيشتين هيچگاه نپذيرفت، چرا كه او گفت، طبيعت اصولاً حتي يك پديده كوچك را از ما پنهان نكرده است. او گامهايي را به سوي متافيزيكي برداشته است كه ما را مطمئن مي كند قطعيت در كنه امور وجود دارد. 

کد خبر 184263

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha