نمايي از نمايش "برف بي صدا مي بارد"
به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر" ، اولين چيزي كه درنمايش "برف بي صدا مي بارد " به چشم مي خورد عسكهايي است كه به قامت انسان درجاي جاي صحنه چيده شده است. عكسهايي ازمهاجران افغان كه داراي يك نقطه اشتراك است، "درد و رنج ". عكسها يك به يك روشن مي شوند تا تماشاگر درآن دقيق شود تا پي به اين غم پنهان ببرد و درميان اين عكسها گاهي دختر را مي بينيم كه خود را مي آرايد و گاهي نيزعكس مردي را درجايي ديگر. مردي پسري را شكنجه مي كند و درانتهاي صحنه افسري هميشه درحال خوردن، خوابيدن و سيگاركشيدن است. باز،عكسها روشن وخاموش مي شوند ودراين ميان صداهاي ضبط شده اين زنان ومردان به گوش مي رسد كه همه آنها تداعي كننده همين درد و رنج هستند .
"پوريا آذربايجاني" نويسنده وكارگردان اين نمايش درگفت وگوبا خبرنگارتئاتر "مهر" گفت : اين نمايش يك "كلاژ" است كه براساس عكسهاي "مونا سرتوه" شكل اجرايي به خود گرفته است ، موضوع اين عكسها افغانها بوده وما براي اين كه اين نمايش را صحنه ايي كنيم دو داستان را دركنارعكسها گنجانديم. يك داستان مهاجرت يك زوج افغان ، سيمين وشوهرش كه به همراه فرزند خود به ايران آمده ودرمشهد ساكن هستند و دومي داستان عاشقانه فيروزه وهارون كه از دوقوم مختلف "هزاره وتاجيك " هستند كه گريخته اند وبه ايران آمده اند .
برف بي صدا مي بارد
چون اين نمايش از فرمول "كلاژ" پيروي مي كند، داستانهاي نمايش ما نيز روند منطقي ندارند و تكه تكه و پازل مانند است كه تماشاگر بايد با دركنارهم چيدن عكسها و بازي بازيگران اين پازل را براي خود كامل كند .
وي درمورد مراحل شكل گيري اين نمايش گفت : مراحل اين نمايش مثل خود آن روند منطقي نداشته است. زيرا ما اول درمكانهايي كه افغانها بيشتر ساكن بوده اند رفتيم وعكس گرفتيم. بعد عكسها چاپ شد و ما براساس آنها قصه نوشتيم و بعد با آشنايي كه با كارگاه نمايش تئاتر شهر داشتيم ومي دانستم كه مكاني است براي نمايشهاي تجربي، اين مكان را براي اجرا درنظرگرفتيم و بعد با آشنايي هنرمندان افغان بازيگران را انتخاب كرده و نمايش را كارگاهي و درمدت زمان كمي براي اجرا آماده كرديم.
موناسرتوه عكاس وطراح صحنه اين نمايش نيز گفت : موضوع عكسهايي كه گرفتم درمورد مهاجران است. چون براين عقيده ام كه ازمهاجران به درستي حمايت نمي شود و سعي كرده ام كه دراين عكسها يك خط سير را داشته باشم كه آن رنجي است كه درصورت آنها نمايان است .
وي دررابطه با طراحي صحنه اين نمايش گفت : دراول ما تصميم داشتيم كه اين عكسها به صورتي چيده شود كه تماشاگران درميان آن گشت زده وخود جزيي ازنمايش باشند، ولي چون فضاي اين سالن امكان چنين كاري را به ما نمي داد، تصميم گرفتيم كه عكسها درجاي جاي صحنه چيده شود وهرعكس هويت جداگانه و نورپردازي جداگانه اي داشته باشد. بطورمثال بعضي ازعكسها كه دربالاي صحنه وارونه چيده شده است، بعد ازمطرح شدن مرگ درنمايش نور آنها روشن مي شود تا آنها مسلط برصحنه باشند .
برف بي صدا مي بارد
"گلي اكبري" بازيگر نقش فيروزه و سيمين كه درچندين نمايش وهمچنين فيلمهاي "عروس افغان" و"من بن لادن نيستم" بازي داشته است ، درمورد نقشهايي كه دراين نمايش برعهده دارد گفت : من نقش دختري را بازي مي كنم كه بخاطرعشق به يك پسرتاجيك ازافغانستان مي گريزند ودرايران دچارمشكلاتي مي شوند وديگري نقش زني را كه به همراه شوهر وفرزندش به ايران مهاجرت مي كنند وچون فرزند آنها دراين ميان جاي مي دهد شوهرنيز مي رود وگم مي شود .
وي درادامه گفت: كشورمن درشرايط خيلي بدي بسرمي برد ، ما درجنگهاي متعدد همه چيز حتي فرهنگمان را نيز ازدست داده ايم ومن بخاطراينكه بايد روزي اين فرهنگ را بسازيم به سمت كارهاي فرهنگي وهنري آمده تا شايد بتوانم كمك كوچكي به بازسازي اين فرهنگ بكنم .
"ستار پيمان" يكي ديگر ازبازيگران افغان اين نمايش، دررابطه با نقش خود گفت: من نقش برادر يك دختر هزاره را بازي مي كنم كه با پسري تاجيك مي گريزد وچون در نظام قبيله ايي كه درافغانستان وجود دارد، رابطه يك تاجيك وهزاره ننگ به حساب مي آيد، او به دنبال آنها مي آيد و پسررا مي كشد .
وي درادامه گفت: توسط انجمن با كارگردان اين نمايش آشنا شدم وچون داستان اين نمايش را با فضاي افغانستان خيلي نزديك ديدم، با اين گروه همكاري كردم .
برف بي صدا مي بارد
"نيما لطيفي"، ديگر بازيگر افغان اين نمايش كه او نيز توسط انجمن با اين گروه آشنا شده دررابطه با نقش خود گفت: من نقش جوان تاجيك را بازي مي كنم كه بخاطرعشق كشته مي شود و اين وضعيت است كه درافغانستان نيزموجود است. زيرا عمده ترين مشكل درافغانستان همين نظام قومي و قبيله اي است كه بايد به آن توجه و پرداخته شود واين نمايش نيز سعي درهمين موضوع دارد .
"علي وهابي" تنها بازيگر ايراني اين نمايش كه خود دانشجوي كارگرداني است، دررابطه با نقش خود گفت: من نقش يك افسرايراني را بازي مي كنم كه هميشه درصحنه حضوردارد ومي توان او را نقش منفي كار دانست. زيرا ديد بدي كه ما ايرانيها نسبت به افغانها داريم همه دروجود اين افسرنمايان است و اوست كه ازاين مردم سوء استفاده مي كند تا نيازهاي خود را ارضاء كند .
نظر شما