به گزارش خبرنگار مهر، محمد معتمدی پیش از آغاز اجرا درباره این کنسرت گفت: مرسوم است که گروهها برای معرفی آلبوم یا کارهای صحنهای خود، نشست مطبوعاتی برگزار میکنند اما از آن رو که ما احساس کردیم برگزاری نشست مطبوعاتی تکراری شده است و در آن حرف تازهای نمیتوان زد، تصمیم گرفتیم که در فضایی صمیمی با اجرای برخی قطعات، کار جدیدمان را معرفی کنیم.
خواننده آلبوم "گاهی سه گاهی" ادامه داد: از آن رو که موسیقی، خود باید حرفش را بزند و معرف خود باشد تصمیم گرفتیم "سراسر مه" را اینگونه معرفی کنیم و تعریف این اجرا چیزی جز اینکه به شما گفتم، نیست.
معتمدی که سابقه برگزاری اجراهای صحنهای متعددی را در کارنامه دارد با اشاره به اینکه امروز هر یک از نوازندگان از گوشه و کناری به ما ملحق شدند، افزود: این یک کنسرت رسمی نیست بلکه اجرایی دوستانه در فضایی صمیمانه است که امیدوارم تکاملیافته آن را بعد از این در آلبومی با نام "سراسر مه" بشنوید و لذت ببرید.
اجرایی که بیشتر معرفینامه یک آلبومی بود تا کنسرت، توسط گروه سروشان از ساعت 11:40 بعد از این که جواد یحیوی به عنوان مجری برنامه توضیحات کوتاهی درباره برنامه میدهد، با اجرای تصنیفی با مطلع "من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/ قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید" آغاز میشود.
گروه سروشان که معدل سنی جوانی دارد با آوازی در دشتی و شعری که از غروب میگوید و غمگین آفتابی، اجرای خود را ادامه میدهد تا پس از آن به تصنیفی دگر برسد. مشکلاتی در صدابرداری، سرماخوردگی کمتاثیر محمد معتمدی بر اجرا و اندک ناهماهنگیهای اعضای گروه از جمله مشکلات اجرای دیروز بود.
دو تصنیف "سراسر مه" و "کهن دیار" قطعات پایانی اجرای سروشان بود تا بخشی از آلبوم یاد شده را برای مخاطبان به اجرا گذاشته باشند؛ اجرایی که به نظر میرسید نظر مخاطبان را جلب کرده است و آنها هنگام پایان اجرا و خروج از برج میلاد پرسشهایشان را درباره نام خواننده و زمان توزیع سراسر مه میپرسیدند.

"سراسر مه" را گروه سروشان به آهنگسازی آرش کامور و خوانندگی محمد معتمدی در بستر کاری اجتماعی و تلفیقی از موسیقی اصیل ایرانی و شعر معاصر تصنیف کرده است آنهم با انتخاب شعرهایی که به نظر میرسد آیینه تمامنمایی از امروز جامعه باشد. در "سراسر مه" که با شعرهای ملک الشعرای بهار، دهخدا، مهدی اخوان ثالث، نادر نادرپور، احمد شاملو و شهریار به انتخاب آرش کامور ساخته و تنظیم شده است، موسیقی آن با دشتی آغاز میشود و سپس با مدگردی به همایون میرود.
احمد مستنبط، تبک، نوا سلیمانی و مریم خدا بخش، عود، دانیال اژدری و آرش کامور، کمانچه، مسعود آرامش و مسعود انتزاعی، سنتور، مهران فلاحی و میلاد محمدی، تار، علیرضا مهدی زاده، قیچک، حسین قاسم زاده، نی، سارا احمدی، دف، کوزه و سازهای کوبه ای، سهیل سعادت، دف و دهل و دانیال خسرو نژاد، سازهای زور خانه ای، سایر اعضای گروه سروشان هستند که محمد معتمدی و آرش کامور را در تصنیف قطعات "سراسر مه" همراه بودند.
اما بعد از پایان کنسرت فرصتی دست داد تا پای صحبتهای محمد معتمدی و آرش کامور بنشینیم. در ابتدای این گفتگو محمد معتمدی در پاسخ به پرسش خبرنگار مهر درباره چرایی انتخاب شعرهایی صرفا از شعرای معاصر و ارائه کاری در فضایی اجتماعی، شعرها را انتخاب آرش کامور خواند و اظهار کرد: به هر حال "سراسر مه" کاری است که تمامی شعرهای آن از آثار شاعران معاصر انتخاب شده و دلیل آن هم معاصر بودن آنها با ما و نزدیک بودن دغدغههایمان به یکدیگر است.
معتمدی که در بیست و هشتمین جشنواره موسیقی فجر نیز اجرا داشت با بیان این که زبان شاعران معاصرمان به اکنون جامعه ایران نزدیکتر است، افزود: باید وجوه مشترکی در شعرهای انتخابی پیدا میکردیم که دلتنگیهای وطنی، وجوه مشترک بیتهای این کار شد.
کامور نیز دغدغههای اجتماعی، شادیها و دردهای جامعه را رسالت قطعات "سراسر مه" خواند و ادامه داد: ملودیهای مد نظر من خوشبختانه با شعرهای انتخابیم بسیار نزدیک بود که با اضافه شدن محمد معتمدی به کار، "سراسر مه" تکمیل شد.
سرپرست گروه سروشان، "وداع"، "کهن دیار"، "سپیداران"، "سراسر مه" و ساز و آواز را از جمله قطعات این آلبوم عنوان کرد و درمورد سبک کلی کار خود گفت: من با همه بدعتها و نوآوریهای موجود در موسیقی ایرانی باید بگویم که ریشه در سنتهای خودم دارم و ریشههای فکری من در حوزه موسیقی با همه نوآوریهای احتمالی، با سبک و سیاق استادانم گره خورده است.

وی در اینباره و درباره "سراسر مه" ادامه داد: نمیتوانم صد در صد بگویم که کار نو و جدیدی انجام دادهام یا خیر و دراینباره نمیتوانم اظهار نظر صریحی داشته باشم؛ چراکه احقاق و اثبات این مهم در گرو ماندگاری یک اثر است و ماندگاری یک اثر را هم تنها مردم و زمان میتواند ثابت کند. البته به نظر من مدتهاست که در حوزه موسیقی چه پاپ و چه سنتی کاری که بضاعت ماندگاری داشته باشد را نشنیدهایم. همچنین با همه سنتگرایم باید بگویم که موزیک من، موزیک بهروزی است.
در ادامه این نشست دوستانه، محمد معتمدی در پاسخ به دیگر پرسش خبرنگار مهر درباره اینکه تا به امروز در تلفیق موسیقی ایرانی و شعر معاصر تا چه اندازه موفق بودهایم؟ گفت: در ابتدا باید تعریف موسیقی ایرانی مشخص شود که اگر بخواهیم چارچوب خیلی کلاسیکی برای آن قائل شویم، باید اعتراف کنیم که اغلب کارهای سالیان اخیر، موسیقی اصیل و سنتی ایرانی نیست؛ چراکه موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی است که پیش درآمد، درآمد، چهار مضراب و رنگ داشته باشد اما آنچه که ما امروزه اجرا میکنیم در واقع به نوعی الهام گرفته از موسیقی ردیف – دستگاهی است و به طور مطلق به آن شکل و قالب اصلی آن نیست.
معتمدی بعد از بیان این مقدمه، گفت: به هر حال به نظر میرسد این شکل برخورد با موسیقی ایرانی برای تلفیق و ترکیب آن با شعر معاصر، راحتتر و شدنیتر باشد و با این نگاه به موسیقی اصیل ایرانی راحتتر بتوان تناسبی بین شعر معاصر و موسیقی ردیف – دستگاهی برقرار کرد.
این خواننده که افزون بر "سراسر مه" تجربه اجرای غزل معاصر به صورت آوازی را هم دارد، دراینباره افزود: علی قمصری در این حوزه و انتخاب شعر و آهنگسازی، بسیار ساختارشکن حرکت میکند. به عنوان نمونه برای ساخت قطعهای در قالب موسیقی ایرانی حتی امکان دارد از شعرهایی استفاده کند که در آن واژههای زمخت و نامانوسی چون چمدان یا عینک به گوش برسد. با بیان این موضوع می خواهم بگویم که شاید درصد زیادی از غریبگی ما و سایرین با تلفیق و ترکیب موسیقی ایرانی با شعرهای نو و حتی غیرعروضی به عادت ذائقه و کمتر شنیدنمان باز میگردد.
وی در پایان عنوان کرد: تا به امروز در حوزه تلفیق شعر معاصر با موسیقی ایرانی، اگر هم از این دست شعرها استفاده شده است، تمامی شعرها با همه نو و معاصر بودنشان، شعرهایی موزون و عروضی بودهاند و فکر میکنم عادت هایمان به این زودی ها به ما مجوز و جسارت ورود به عرصه شعرهای غیر عروضی و موزون و البته همراه با لغاتی جدید و نامانوس را ندهد.
یکی از شعرهای "سراسر مه" و اجرا شده در کنسرت یاد شده از این قرارست:
سر كوه بلند آمد سحر باد
ز توفانی كه میآمد خبر داد
درخت سبزه لرزیدند و لاله
به خاك افتاد و مرغ از چهچهه افتاد
سر كوه بلند ابر است و باران
زمین غرق گل و سبزه ی بهاران
گل و سبزه ی بهاران خاك و خشت است
برای آن كه دور افتد ز یاران
سر كوه بلند آهوی خسته
شكسته دست و پا ، غمگین نشسته
شكست دست و پا درد است ، اما
نه چون درد دلش كز غم شكسته
سر كوه بلند افتان و خیزان
چكان خونش از دهان زخم و ریزان
نمی گوید پلنگ پیر مغرور
كه پیروز آید از ره ، یا گریزان
سر كوه بلند آمد عقابی
نه هیچش ناله ای، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
سر كوه بلند از ابر و مهتاب
گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب
اگر خوابند اگر بیدار ، گویند
كه هستی سایه ی ابر است ، دریاب
سر كوه بلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خرم
در آن لحظه كه بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند با هم


نظر شما