۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۱۶

اخلاق انتخاباتی-8/

دو دشمن مهّم استقرار نظام تدبیری

دو دشمن مهّم استقرار نظام تدبیری

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: دکتر سید یحیی یثربی استاد بازنشسته فلسفه طی یادداشت هایی نکته ­های ضروری و قابل توجه برای مسئولان و مردم در­باره­ انتخابات یادآور شده که به ترتیب ارائه خواهیم کرد. در دو قسمت قبلی غفلت های جامعه تسخیری بیان شد اینک به دو دشمن مهّم استقرار نظام تدبیری اشاره می شود.

این دو دشمن عبارتند از دو گروه زیر:

1-قدرت طلبان بی­ فرهنگ داخلی

از روزی که بشر طعم قدرت سیاسی و سلطه­ اجتماعی را چشیده، همیشه به دنبال آن بوده و در راه این هدف، به هر وسیله­ ای دست زده است. بالاترین مطلوب دنیوی بشر، مال و جاه است. جاه از مال هم مهم­تر است. عرفا می­ گویند که آخرین صفت پست دنیوی که از بشر زایل می­ شود، جاه­ پرستی است. مخصوصا جاه قدرت که ثروت و لذایذ دیگر را هم به دنبال خود دارد. گفته اند که قدرت، خطرناک و فسادآور است؛ اما در حقیقت این خود قدرت نیست که خطرناک است، بلکه بهره­ برداری هوسبازانه­ انسان از قدرت، خطرناک است. به عبارت صحیح­تر آنکه با هوا و هوس به دنبال قدرت است، از همان آغاز خطرناک بوده، در معرض فساد است.

ستیز بر سر قدرت، در طول تاریخ زندگی بشر، بدترین نوع ستیز و تنازع بوده و هست. این ستیز، سخت و بی­ رحمانه است. کسانی که درگیر ستیز بر سر قدرتند از نظر اخلاق و رفتار تا حدّی سقوط می­ کنند که گویی مسخ شده و تبدیل به حیوان درنده می­ شوند و چه  بسا بدتر از حیوان! زیرا در جایی که گرگ، گوشت گرگ را نمی­ خورد، آنان آشکارا خون همدیگر را می آشامند.

تعبیر «تکالب» که می­‌توان آن را به «سگ­ ستیزی» ترجمه کرد، تعبیری رسا از این تنازع دور از اصول اخلاق و انسانیت قدرت­ طلبان است.

تاریخ بشر از تعداد معدودی بدنام و رسوای راه قدرت­ طلبی از قبیل نرون، چنگیز، تیمور و غیره نام می­ برد. اما در حقیقت همه­ قدرت­ طلبان در حد خود، تن به پستی داده، تا سر حد درندگان تنزّل می­ یابند.

البته از این نکته غفلت نشود که بحث ما، در مقام قدرت­ طلبی یعنی تلاش و ستیز برای کسب قدرت است، یعنی مقام «جهانگیری» اما پس از رسیدن به قدرت و گرفتن جهان در مقام جهانداری بسا که هوس می­ کنند تا افرادی عادل، درستکار و مهربان و دلسوز جلوه کرد، خود را نمونه­ خردمندی و اخلاق معرفی کنند. البته قدرت طلبان امروز دیگر نمی­ توانند مانند فاتحان گذشته با لشگرکشی منطقه­ ای را تسخیر کنند. اگر چنین هوسی هم به سرشان بزند، مانند صدّام که به ایران و کویت لشکرکشی کرد، برخلاف قرون گذشته نتیجه نگرفته، شکست می­ خورند.

قدرت­ طلبان امروز بیش­تر در قلمرو داخلی کشورهای جهان سوم فعالیت دارند و تلاش می­ کنند که به نوعی قدرت کشور را به دست آورند. در این تلاش و  مبارزه برای بهره­ برداری از خامی و ضعف فرهنگی مردم، از هیچ شیطنت و تقلّبی دریغ نمی­ ورزند.

در جامعه­ های تسخیری به دلایل ناشی از عوامل مختلف از جمله ضعف مدیریت و فساد متولیان قدرت و وابستگانشان، هنجار شایع و فراگیر جامعه، نارضایتی عمومی از دولت و عوامل قدرت است. همیشه عوامل دولتی مصداق عنوان«ظلمه» (ستمکاران) بوده­ اند. ناتوانی مردم از ابراز نارضایتی و اعتراض خود، در برابر این ستمکاران، آنان را از درون دچار عقده و احساس کین نسبت به دولت کرده است. آنان که خود جرات و توان اعتراض  ندارند، از هرگونه اعتراض ولو بسیار ضعیف و مبهم استقبال می­ کنند. از اینجاست که شاعری که یک بیت توهین آمیز می گوید، یا نویسنده­ ای که یک اشاره­ تحقیر آمیز می­ کند، یا نماینده­ ای که  کمی گستاخی می­ ورزد و روحانی­ ای که در سخنرانی­ هایش به سیاست اشاره می­ کند و حتی یک وزیر یا افسر عالی رتبه­ که جرات اظهار وجود داشته باشد، به سرعت در میان مردم شناخته شده و محبوب می­ شود. مطبوعاتی که به طنز، مسوولان سطح بالای مملکت را مورد اعتراض قرار داده یا به تمسخر و تحقیرشان می­ پردازند، از محبوبیت و شهرت برخوردار می­ شوند که مجله­ «توفیق» زمان شاه، نمونه­ ای از این گونه مطبوعات بود.

اینجاست که اگر کسی کمی بیش از دیگران، گستاخی کند، به زودی در میان مردم شناخته می­ شود. اگر اقبال با او یار باشد، از طرف قدرت حاکم مورد تعقیب قرار گرفته، چند روزی در بازداشتگاه می­ ماند! این تعقیب و بازداشت، مخالفت او را با دولت، جدّی و با اهمیت نشان داده، زمینه را برای افزایش نفوذ و شهرت او آماده می­ سازد.

از طرف دیگر، عوامل قدرت در برخورد اولیه، معمولا کاری جز پشیمان کردن او ندارند. با او به مذاکره می­ نشینند و با تجزیه و تحلیل مسائل و جریانات و با وعده و وعیدهای گوناگون تلاش می­ کنند که او را از پرداختن به امور سیاسی باز دارند.

در اینجا او را رها می­ کنند. اگر او آرام گرفت، تدریجا محبوبیت و شهرت خود را از دست می­ دهد،اما اگر کار سیاسی را ادامه داد و حتی بیش از پیش تند رفت، شهرت و محبوبیت او به سرعت گسترش یافته، به سوی سکوی قهرمانی خیز برمی­ دارد. در این میان به تدریج افراد دیگری به خود، جرات می­ دهند که با او همراهی کرده، در جلسات او شرکت نمایند.

بدین سان، گروه یا جمعیت یا حزبی به محوریت یک یا چند نفر پدید می­ آید. این که در جامعه­ ای حزب یا گروهی به وجود آید ، چیزخوبی است، اما در جامعه­ های تدبیری، اساس پیدایش حزب و گروه، یک نظریه­ پردازی و کارشناسی و پیشنهاد علمی جدید است، آن هم بر محور برنامه­ اصلی و اساسی کشور که نسبت به برنامه و پیشنهاد گروه­ها همانند متن است، نسبت به حاشیه­ و پیشنهاد این حاشیه جدید، پیش­تر بر این اساس است که در اجرای آن متن با مشکلاتی روبه­ رو شده یا در به دست­ آوردن نتیجه مورد نظر و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، کمی ناموفق بوده­ اند. بنابراین این حزب یا گروه با پیشنهاد کارشناسی  شده­ ای وارد گفتگوی سیاسی جامعه می­ شوند و طبعا اگر با تحلیل­های خود بتوانند افکار عمومی را قانع کنند، در آینده با دست یافتن به اکثریت آراء مردم، قدرت سیاسی  جامعه را نیز به دست  خواهند آورد.

اما در جامعه­­ تسخیری، پیدایش حزب و گروه غالبا بر محورّیت اعتراض است و این اعتراض، قائم به شخص یا اشخاص معدودی است که شاید هریک به دلایل خاص خود، دست به اعتراض زده، مقاومت ورزیده­ اند.

در اینجا چند موضوع غیرعلمی هست که به خاطر آن­ها مبارزات جامعه­ های تسخیری غالبا در درمان درد مردم ناموفق بوده، گاهی مشکلات تازه­ ای را هم بر مشکلات موجود مردم می­ افزایند. آن چند موضوع عبارتند از:

اولا، همیشه همانطور که بیان شد پیدایش حزب و گروه بر محوریت اعتراض است.

ثانیا، این اعتراض­ها، هرگز براساس مطالعه و کارشناسی استوار نبوده، بلکه قائم به شخص یا اشخاصی معدودند. مانند: مصدق، بازرگان، شریعتی، میرزاده­ عشقی، پیشه­ وری، قاضی، سعید محسن و غیره.

ثالثا،در صورت گسترش این فعالیت، همبستگی اشخاص و گروه­های مختلف، تنها براساس اعتراض بوده هیچ برنامه­­ کارشناسانه و علمی مشترکی برای آینده ندارند. همین موضوع یعنی نداشتن هماهنگی و وابستگی بر پایه­ مبانی استوار علمی گاهی وحدتشان را پیش از پیروزی به هم می­ زند و مبارزه را ضعیف می­ کند و گاهی که مبارزه به پیروزی می­ رسد، با از میدان خارج شدن رقیب، اعتراض هم ارزش خود را از دست داده، اشخاص و گروه­ها به سادگی رو در روی هم قرار می­ گیرند و عملا جامعه را دچار اختلال و زیان نموده، امکان هرگونه کار مثبت را از یکدیگر می­ گیرند.

2-سودجویان قدرتمند خارجی

دولت­های قدرتمند غرب، از دیرباز از ضعف کشورهای جهان سوم، بهره گرفته و سود می­ برند. این بهره­ کشی، پیش از دو قطبی شدن جهان وجود داشت و  پس از زوال این دوقطبی بودن، بازهم ادامه دارد. هم­ اکنون از هر راه ممکن به تضعیف کشورهای دیگر می­ پردازند که یکی از آن­ها، جلوگیری از وحدت ملّی آنان است. مدام بر آن می­ کوشند تا در میان مردم یک کشور با بهانه­ های مختلف ایجاد اختلاف و کشمکش کنند. در جامعه­ ما نیز آشکارا می­ بینیم که رسانه­ های خارجی چگونه بر اختلافات دامن می­ زنند!

جامعه­ ها تسخیری همیشه در خطر دخالت کشورهای خارجی هستند. در این دخالت، تضعیف وحدت و انسجام مردم جامعه، یک هدف اساسی است و همین تضعیف وحدت از پدید آمدن رابطه­ دولت-ملت جلوگیری می­ کند.

کد خبر 2042990

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha