به گزارش خبرگزاری مهر، نظريه پردازان ساختاري همواره ساختار سياسي كه در قامت دولت مورد توجه قرارمي گيرد را به عنوان عنصري مسلم و تاثيرگذار در انواع فرآيندهاي اجتماعي چون مشاركت و توسعه تلقي نموده اند. به تعبير هانتينگتون دولت سازمان گسترده در داخل جامعه است كه با انواع متعددي از سازمان هاي اجتماعي رسمي و غير رسمي از خانواده گرفته تا قبيله و سرانجام شركت هاي بزرگ تجاري در حال همزيستي است. تمركز روي كشمكش هاي گروههاي قومي، زباني و غيره اجازه مي دهد تا به فراگردي هاي تغيير اجتماعي و سياسي با ديد تازه اي نگاه شود.
توجه به نقش دولت درفرآيندهاي مربوط به توسعه همواره مورد توجه دانشمندان اجتماعي بوده است هر چند كه در اين توجه تنوع و تفاوت چشمگيري نيز وجود دارد.بخشي از اين تنوع را بايد در پيچيدگي و تنوع ساختاري دولت ها و نيز گوناگوني و تغيير در كار ويژه هاي دولت ها در طي دوره هاي مختلف تاريخي جستجو نمود.
به نظر" اونز" هر چند كه دولت ها فرآورده تاريخي جوامع خودشان هستند اما اين به معناي آن نيست كه دولت ها بازيچه ساير نقش آفرينان جامعه اند. دولت را بايد نهاد و عامل اجتماعي در نظر گرفت كه وزن خاص خود را دارد و بر روند دگرگوني هاي اقتصادي و اجتماعي اثر مي گذارد.
به هر حال پيچيدگي ساختاري و تنوع كار ويژه هاي دولت موجب گرديده كه مواجه با داوري هاي متفاوت و سنخ شناسي هاي گوناگون در خصوص دولت باشيم. از حيث نظري با لحاظ نمودن يك چارچوب عام مي توان ديدگاههاي مطرح شده را به دو دسته تقسيم نمود.
دسته اول كساني كه براي دولت قائل به نقش حداقلي هستند و در برابر دولت به جامعه و نقش آن اهميت بيشتري مي دهند.
دسته دوم كساني هستند كه براي دولت نقش حداكثري را قائل هستند و دولت را كارگزار اصلي توسعه مي شناسند. در جامعه شناسي ماركسيستي دولت در فرآيند توسعه داراي نقش اندكي است.به نظر جامعه شناسان غير ماركسيست مهم ترين نيروي ايجاد توسعه در متن جامعه مدني نهفته است و البته به نظر برخي از جامعه شناسان غير ماركسيست دولت نقش مثبت تر و مهمتري دارد. گسترش فعاليت هاي دولت، عنصري ضروري و قطعي در گسترش نظم اجتماعي است. آنارشيست ها كه مخالف ساخت دولت ها اقتدار طلب هستند نيز معتقدند دولت متمركزگرا مانع توسعه است.
اونز دولت ها را به دو دسته دولت هاي يغماگر و دولت هاي توسعه گرا تقسيم مي كند. ويژگي هاي دولت يغماگر عبارتند از قرباني و مرغوب نمودن شهروندان، مايه گذاشتن از جامعه يعني بهره گيري از ميراث و منابع آنها بدون ارائه خدمات مناسب، عدم اهميت به توسعه انباشت سرمايه، برخوردار بودن از قدرت انحصاري و استبدادي، عدم احساس نياز به مذاكرات نهادينه با گروههاي اجتماعي و سياسي وجود يك نوع ديوانسالاري ناكار آمد، مشاركت زدايي،جلوگيري از پيدايي گروههاي اجتماعي علاقمند به تغيير و اصلاح اجتماعي، حاكميت روابط شخصي، رجحان منافع فردي بر منافع جمعي، فساد سياسي، گستردگي مقررات گذاري و متولي و متصدي همه بخش ها بودن. چنين دولتي نه تنها موجبات توسعه و تحول اجتماعي را فراهم نمي كند بلكه مانع هر نوع توسعه و تحول اجتماعي اصيل است.
ويژگي هاي دولت توسعه گرا عبارتند ار خودگرداني متكي به جامعه، مذاكرات مداوم در خصوص اهداف و خط مشي ها از طريق نهادها و تشكل هاي مدني، عهده داري سرپرستي تحول صنعتي جامعه، رجحان منافع جمعي بر منافع فردي، ديوانسالاري كارآمد، شايسته سالاري قوي فعال در حوزه فعاليت هاي زيربنايي، نقش قابلگي و پرورشگري را داشتن. دولت توسعه گرا به جامعه اتكا دارد و محصول محيط اجتماعي خويش است به گونه اي كه دولت و گروههاي اجتماعي داراي پروژه مشتركي براي ايجاد تحول هستند.
بنابراین دولت ها در حيات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي ملت ها به ويژه در كشورهاي در حال توسعه نقش غالب و مسلطي دارند و آنها بازیگر اصلی فرآيند نظام برنامه ريزي توسعه كشور به ويژه از حيث تصميم گيري هستند.
نظر شما