به گزارش خبرنگار مهر، در این نامه آمده است:
لبخند، اولین هدیه شما به مردم ایران بود. نفسی گرم از اعتمادی دوباره...
آقای رئیس جمهور!
از حال و هوای امروز ایران سخن میگویم. بی پرده میگویم، بی پرده بشنوید...
اینجا ایران است...
گویی امروز اینجا همه چیز متفاوت شده است...
من مدتهاست کوهی را میشناسم، امروز به عظمتش میبالید...
مدتهاست جویباری خفته در کابوس مرداب را میشناسم که امروز حرف از دریا میزد...
تفاوت فاحشی است میان لبخند و نیش خند...
من امروز در خیابان لبخند را دیدم، به دنبال لبها میگشت...
امید را دیدم که دوباره به معنای خود فکر میکرد...
عشق را دیدم، خود را میتکاند، بین خودمان باشد گویی زیباتر شده بود..
هنر را دیدم، زخم خود را با عشق پانسمان میکرد...
اندیشه را، رخصت میطلبید...
آرزویی که از حضورش خجل نبود...
راهی که خود را آماده میکرد...
چشمی را دیدم، برق میزد...
صدایی که در فکر خواندن بود...
سخنی که مجال حضور مییافت...
دستی را دیدم، دست ِ دیگری میجست...
پایی پینه بسته را که گویی رمق یافته بود...
و مردی خسته را که زیر چشمی به کلید شما نگاه میکرد...
زنی را دیدم که امروز سرش را بالا گرفته بود...
من دانهای را دیدم که دیگر از جوانه سبز خود هراسی نداشت...
و پرندهای منتظر به درهای قفسش خیره بود...
آقای رئیس جمهور!
از همت ما تا تدبیر شما دیگر راهی نیست...
یا علی
با احترام و امید
حامد کمیلی
خرداد 92
نظر شما