به گزارش خبرنگار مهر، هنرهای تجسمی از قدیمیترین و معتبرترین هنرهای ایرانی است که از دیر باز همواره مورد توجه ایرانیها بوده است. پیش از انقلاب و با افتتاح موزه هنرهای معاصر تهران مکانی برای دور هم جمع شدن هنرمندان این حوزه کاری و تبادل تفکر و ایده بین آنها ایجاد شد؛ موزهای که روزگاری به نمایش آثار بزرگترین هنرمندان معاصر دنیا اختصاص داشت.
اما بعد از انقلاب اسلامی هنرهای تجسمی مانند دیگر شاخههای هنر صاحب مدیریتی مجزا در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در معاونت هنری این وزارتخانه شد تا بتواند با تخصیص بودجه به حمایت از هنرمندان بپردازد.
یادی از چهار مدیر که یادی از آنها نیست
غالبا رسانهها به مدیرانی که بر دفتر امور تجسمی وزارت ارشاد مدیریت کردند کمتر توجه داشتند و این امر در دهه اول انقلاب بیشتر خود را نشان داد و کمتر رسانهای به امور این دفتر و مدیران آن آنچنان که به مدیران سایر دفاتر مانند سینما، تئاتر و موسیقی میپرداخت، توجه کرد.
گواه این ادعا بینام و نشان بودن مدیرانی است که در سالهای اولیه انقلاب بر این دفتر مدیریت کردند. محمد خامهنگار، پولاد عبدالرحیمی، محمدعلی انصاری و سید غلامرضا اسلامی چهار مدیری هستند که بین سالهای 1358 تا 1368 و تا قبل از روی کار آمدن دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی بر دفتر امور تجسمی و موزه هنرهای معاصر مدیریت کردند.
از این مدیران اطلاعات چندانی در دسترس نیست و تنها عبدالرحیمی در دورهای مدیریت گالری سیما را برعهده داشت که گالری فعالی لقب نگرفت.
رونق دوسالانهها
دولت آیتالله هاشمی از ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ شروع به کار کرد و تا پایان ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ به فعالیت خود ادامه داد. اجرای اولین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی بعد از انقلاب در این دولت انجام گرفت. سیاست باز اقتصادی و وضع قوانین ضد انحصار از جمله اقدامات موثر این دولت بود که بر اقتصاد هنر به ویژه هنرهای تجسمی تاثیر گذاشت.
در این فضا سیدمحمد صحفی مدیریت دفتر امور تجسمی وزارت ارشاد را برعهده گرفت. وی زمانی روی کار آمد که ابتدا سیدمحمد خاتمی وزیر فرهنگ ارشاد اسلامی و بعد از وی علی لاریجانی وزیر بود. در دولت بعدی نیز سید مصطفی میرسلیم وزیر شد که در تمام این دوران هشت ساله مدیریت صحفی نیز ادامه یافت.
دوران طولانی مدیریت صحفی باعث شد که وی فرصت بیابد وضعیت هنرهای تجسمی در کشور را دوباره سر و سامانی دهد. از اهم فعالیتهای وی راهاندازی و تقویت دوسالانههای هنری بود.
در دولت اصلاحات همگان انتظار داشتند که حوزه هنرهای تجسمی مورد توجه بیشتری قرار گیرد ولی در عمل تنها عدهای از خواص این رشته توانستند بر امور تسلط یابند.
در ابتدا برای تنها چند هفته حمیدرضا چاکری در دفتر امور تجسمی روی کار آمد که بعد از مدت کوتاهی برکنار شد. علیرضا سمیعآذر مدیر بعدی این مرکز بود که تا پایان دوره اصلاحات بر این مسند ماند.
وی در زمان وزارت عطاالله مهاجرانی روی کار آمد و تا پایان وزارت احمد مسجدجامعی کماکان بر صندلی ریاست تکیه زده بود. در زمان وی تبادل فرهنگی - هنری با سایر کشورها و رونق بازار اقتصاد هنر از جمله اموری بود که رشد یافت. در زمان مدیریت سمیعآذر به انجمنهای تخصصی هنری نیز توجه بیشتری شد. توجهای که در زمان برگزاری دوسالانه ششم نقاشی ایران که به همت انجمن نقاشان معاصر برگزار شد به خاطر چند اثر نقاشی برای وی دردسرساز شد.
اما در زمان سمیعآذر ایران بعد از سالیان دراز توانست به ونیز و دوسالانه معروفش راه یابد که بعدها اعتراضات هنرمندان نیز به خاطر رفتن عدهای خاص به این دوسالانه در آن سالها بلند شد.
دخالت داشتن وی در فعالیتهای اقتصادی ـ هنری نیز راهی شد که برخی مخالفانش در جریان شاهنامه شاه طهماسب و اثری از پیکاسو متعلق به گنجینه موزه هنرهای معاصر دوباره به وی تاختند که با نمایش این آثار در موزه هنرهای معاصر سر و صداها خوابید.
منتقد همیشگی، مدیر شد
با روی کار آمدن دولت نهم و در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد حدود سه ماه عبدالمجید حسینیراد مدیریت بر امور تجسمی را پذیرفت ولی دوام نیاورد و عطای این مدیریت را که با روی کار آمدن رسانههای مختلف از جمله چندین و چند خبرگزاری و سایت بیشتر مورد توجه قرار گرفته بود، به لقایش بخشید.
بعد از حسینیراد، منتقد قدیمی سمیعآذر یعنی حبیبالله صادقی مدیر امور تجسمی ارشاد شد. در زمان صادقی بسیاری از دوسالانههای هنری که در زمان سمیعآذر از یاد رفته بودند دوباره احیا شدند اما از سوی دولت و همین امر باعث شد برخی دوسالانهها توسط انجمنهای هنری تحریم شود.
تعامل صادقی با هنرمندان زبانزد همگان بود. نمود این تعامل در آخرین دوسالانه گرافیک و پوستر بود که از محمد احصایی و آیدین اغداشلو تا ابراهیم حقیقی و ساعد مشکی همگی در آن حضور داشتند.
در میانه راه دولت نهم (سال 86) روزی حبیبالله صادقی نامهای به صفار هرندی و محمدحسین ایمانی خوشخو نوشت و خواستار بودجه بیشتر شد که این نامه و برخی مسائل دیگر موجب شد صادقی به جای دریافت بودجه بیشتر، نامه برکناری خود را دریافت کند.
یک هنرمند رفت یک مولاناشناس آمد
با رفتن وی همگان منتظر بودند که هنرمندی دیگر بر این مسند تکیه بزند ولی ایمانیخوشخو قرعه را به نام محمود شالویی زد. شالویی که یک مولاناشناس بود به موزه هنرهای معاصر رفت و بر صندلی صادقی تکیه زد.
ابتدای کار شالویی با اننتقادهای هنرمندان مواجه بود که میگفتند وی تعامل کافی با هنرمندان ندارد. برگزاری نمایشگاهها و دوسالانههای کمفروغ مانند دوسالانههای نقاشی هفتم و هشتم از ایرادهای آن دوره بود.
اما شالویی با گذشت زمان توانست وجهه خود را بهبود بخشد و با ایجاد ارتباطات خوب با هنرمندان و نیز ارتباط با دنیای بیرون از ایران کمی دوران مدیریت خود را درخشان کند اما باز هم انتخاب جمعی از افراد در برخی دوسالانهها، انجمنها را از وی دور کرد.
اما شالویی پایهگذار یکی از دغدغههای همیشگی هنرمندان حوزه تجسمی یعنی جشنواره تجسمی فجر بود که تا به امروز 5 دوره از آن برگزار شده است اما همین جشنواره در سال 90 باعث برکناری وی شد.
در سال 90 بود که شالویی در زمان اهدای جوایز به برگزیدگان جشنواره تجسمی فجر از اهدای جایزه 50 سکهای به یک نفر در بخش بیداری اسلامی سر باز زد و دلیلش را عدم حمایت معاونت هنری و دخالت معاونت هنری در پرداخت جوایز اعلام شد.
این سخنرانی باعث شد که حمید شاهآبادی، معاون هنری ارشاد نامه برکناری وی را به دستش دهد و وی را در سکوت کامل خبری و در روزی تعطیل به اصفهان بفرستد.
دوران بیمدیری دفتر امور تجسمی ارشاد
بعد از شالویی، علیاصغر امیرنیا که سالهای سال در معاونت هنری و در کنار حمید شاهآبادی به مدیریت بر امور مختلفی چون بنیاد رودکی و ارکستر سمفونیک گذرانده بود سرپرست دفتر امور تجسمی شد و تا سال 92 که حکم مدیریتش امضا شد، سرپرست ماند.
در دوران یکسال و چند ماه سرپرستی امیرنیا یک دوسالانه کاریکاتور و یک جشنواره تجسمی فجر برگزار شد. در زمان این مدیر بود که جشنوارههای موضوعی مانند هدایت، بصیرت و فصل تامل به موزه هنرهای معاصر رفتند.
و اما دولت آینده
با انتخاب یازدهمین رییسجمهور کشورمان و رسیدن مدیریت اجرایی کشور به حسن روحانی، نگاههای توام با تدبیر و امید هنرمندان حوزه تجسمی به کاخ ریاستجمهوری دوخته شده تا ببینند وزیر ارشاد، معاونان وی و مدیر دفتر امور تجسمی چه کسی خواهد بود.
انتظار هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی از رئیسجمهور یازدهم کمی بیشتر است زیرا در مناظرههای تلویزیونی، دکتر روحانی از هنرمندانی چون محمد احصایی، فرشچیان و میرخانی یاد کرد که همگی از بزرگان هنرهای تجسمی هستند و این نشان میدهد که این دولت و مرد اولش حداقل نام و نشان هنرمندان این حوزه را میشناسند.
نظر شما