به گزارش خبرنگار مهر، عصر دوشنبه هفته جاري نمايشگاه نقاشيهاي انتزاعي «هورن» با حضور علاقهمندان به هنر افتتاح شد تا پنجره اي رو به هنر انتزاعي در اين شهر گشوده شود. دو هنرمند جوان خالق 21 اثر اين نمايشگاه با مخاطبان و هنرمندان همشهري همراه شدند، تحسينها را شنيدند و انتقادها را به خاطر سپردند تا تكامل و تعالي هنرشان اتفاق بيافتد.
ساره عربزاده متولد 1368 دانش آموخته رشته هنرهاي تجسمي دانشگاه خواجه نصير كرمان است كه با استفاده از شعرهاي سهراب سپهري، مفاهيم انتزاعي را بر روي تابلو نقاشي خويش آورده است و طيبه بيلك هم همان مفاهيم را با استفاده از اشعار حافظ .
دو دوست صميمي معتقدند كارهايشان كاملاً با هم متفاوت است اما همواره در همكاري با هم مكمل يكديگر بودهاند.
مصاحبه پيش رو ماحصل گفت و گپ ما با اين دو هنرمند آتيهدار سيرجان است:
آيا اين اولين تجربه شما در پرپايي نمايشگاه نقاشي است؟
ساره عربزاده: نه! مدتي پيش در نگارخانه « راز كرمان » نمايشگاهي از نقاشي هاي موضوعي داشتيم . البته يك كار دسته جمعي بود يعني همه بچه هاي كلاس در نمايشگاه، كار ارائه دادند و هركس يك موضوع خاص براي خودش انتخاب كرد.
طيبه بيلك: تجربه ديگر ما شركت در نمايشگاه هنرهاي مفهومي آثار عاشورايي بود كه به صورت ويدئو چيدمان برگزار شد. يعني فضايي خاص را در يك اتاق به شكل ضريح چيدمان كرديم. سپس به وسيله تصاوير ويدئويي مرتبط با فضا، توانستيم كاري غيركليشه اي ارائه دهيم.
چه چيز باعث شد كه شما در هنر به سمت كارهاي خلاقه برويد؟
عربزاده: چون تكرار و كليشه با خلق كردن، همخواني ندارد. مخاطب چقدر بايد درخت و منظره را به يك شكل ببيند و يك برداشت داشته باشد. شايد جامعه به يك ايده نو، طرح نو و حتي يك فضاي جديد احتياج داشته باشد،يك طرح كه خود مخاطب در مورد(مفهوم) آن تصميم بگيرد .البته كار ما يك شروع بود كه مطمئنا جاي نقد زيادي دارد اما به نظرم استارت بدي نيست.
بيلك: نظر من اين است كه بايد مخاطب را به فكر وادار كني . بايد ذهن مخاطب را مشغول كني. بايد خودش روبروي تابلو نقاشي بايستد و تجزيه و تحليل كند. بايد به هر مخاطب اجازه بدهي كه برداشت خاص خودش را از اثري كه خلق شده داشته باشد. بايد مخاطب را درگير كني و به نظر من حتي نام تابلو مي تواند به مخاطب شوك وارد كند. بايد به مخاطب آزادي داد تا هرچه خواست فكر كند و نبايد براي مخاطب تحليل و تفسير كرد، توضيح داد ويا او را مجبور كرد كه از نقاشي برداشت يك خاص را داشته باشد.
در مورد لحظه خلق اثر؛ مي خواهم بدانم اثري كه خلق مي شود چقدر بر اساس حساب و كتاب است و چقدر بر اساس احساس آني . در لحظه خلق آثار انتزاعي، فكر مي كنيد؟
بيلك: به هنرمند بستگي دارد. براي من شايد آني و احساسي باشد اما براي هنرمندي ديگر نه.
عربزاده: براي من ممكن است ايجاد ايده اوليه احساسي باشد اما در اجرا شايد 10 روز وقت ببرد. بعضي ها 10 روز فكر مي كنند و يك ساعته اجرا مي كنند برخي نيز درست برعكس.
بايد شرايط محيطي و حس و حالي در لحظه خلق آثار انتزاعي تاثير بسياري داشته باشد. يعني شما از يك ايده و موضوع در دو زمان متفاوت آثار كاملا متفاوتي خلق مي كنيد؟
بله همين طور است. حس و حال روي اين نوع كار اثر مي گذارد. روحيه، شادي، انتظار، اندوه، خشم، همه و همه از مسايل احساسي روي كار اثر مي گذارد . حتي اگر هنگام كار آهنگ بي كلام و ملايم گوش كني تا آهنگ تند روي اثر خلق شده اثر مي گذارد.
اگر من به نمايشگاه شما بيايم و بگويم اين نقاشي ها هيچ اصالت هنري ندارد و هركسي ميتواند چيزي به نام كار انتزاعي خلق كند، شما چه دفاعي داريد؟
عربزاده : هنر انتزاعي حساب و كتاب دارد. هر خط و هر نقطه و نقطه چين يك هدفي دارد. من براي شما توضيح ميدهم كه وجود خط در نقاشي چه معنايي دارد و ....
بيلك: من به كسي توضيح نمي دهم. تابلو خودش بايد با مخاطب صحبت كند.
منظور من اين بود كه فرق بازي هاي بي مايه هنري -كه زياد مد شده - با اصالت هنري در آثار انتزاعي داراي اصالت هنري در چيست و چگونه مي توان اين دو را از هم تشخيص داد؟
عربزاده: بايد اهل هنر باشي تا مفهوم به تو منتقل شود. بايد به تابلو كه نگاه مي كني بتواني كليدها را پيدا كني . پيكاسو در بيشتر كارهايش از هنر بدوي(هنر انسان هاي نخستين و غار نشين) الهام گرفته اما با شناخت و علم . يعني ابتدا نقاشي را به طور كامل آموخته بعد از يك عمر تجربه باز به هنر بدوي كه هنري ناب و در عين حال هنريست در نهايت سادگي ،روي آورده است. شايد فرق نقاشي انتزاعي با بقيه نقاشي ها اين باشد كه اسم نقاشي را كه مي آوري مخاطب عادت دارد به نقاشي واقعي فكر كند اما تو يك منظره را بر روي كاغذ نياورده اي . تو يك مفهوم را خلق كرده اي.
بيلك: پيكاسو مي گويد وقتي بچه بودم همانند ميكل آنژ نقاشي مي كردم حالا پس از 25 سال مي خواهم همانند كودكان نقاشي كنم. هنرمند انتزاعي هم اينگونه است. اول آموزش مي بيند؛ رسم، فيگورو، سايه زدن و ... را مي آموزد بعد به خلق شكل خاص هنر مي رسد. نقاش انتزاعي نبايد از تصاوير اطراف مانند دوربين عكس بگيرد بايد مفهوم را ارائه كند. مفهومي جديد و نو براي مخاطب خود.
پس در اين شكل هنر با مشكل مخاطب روبه رو هستيم. به نظر شما در خلق آثار انتزاعي يا مفهومي بايد مخاطب را نيز در نظر گرفت؟
عربزاده: به نظر من مخاطب خاص بهتر مي تواند مفاهيم را دريافت كند اما كارهايي كه ما در اين نمايشگاه ارائه كرديم مي توانند با هنرمند عام هم ارتباط برقرار كنند. يعني هركس بر اساس ذهنيات خود مي تواند از تابلوها پيام هايي را دريافت نمايد.
بيلك: به نظر من هنر ويژه شخص خاصي نيست . هنر از آن همه است . هنر را بايد بر اساس احساس خودت ارائه كني.
يعني شما نگران واكنش مخاطب نيستيد؟
بيلك: نه! من سعي مي كنم اثرم با مخاطب ارتباط برقرار كند اما بعد از خلق اثر ديگر نگران واكنش و انتقاد مخاطب نيستم.
عربزاده: من نگران مخاطب هستم. پس از خلق اثر نگاه ميكنم ببينم كه آيا مخاطبم مي تواند با اثر هماهنگ شود يا نه. اگر ديدم انتقال مفهوم سخت است حتماً تجديد نظر مي كنم، چيزهايي را كم يا زياد مي كنم. آنقدر روي تابلو كار مي كنم كه مطمئن شوم مخاطب مي تواند حداقل كمي از آن را درك كند.
پس مي توان گفت خانم عربزاده خودسانسوري مي كند؟
بله! شايد مجبوريم! شايد تعداد مخاطبان خاص در شهرهاي بزرگ و مراكز استان آنقدر باشد كه مجبور نباشند خودشان را سانسور كنند اما در سيرجان وضعيت به گونه اي است كه خودسانسوري اتفاق مي افتد.
ايده و موضوع را در آثار اين نمايشگاه، چگونه پيدا ميكرديد؟
عربزاده: موضوعات را از جامعه پيدا كرديم. دروغ و چاپلوسي و دورويي در جامعه بيداد مي كند. بعد اين مفاهيم را در اشعار شخصيت ها يافتيم. من در اشعار سهراب و طيبه در اشعار حافظ. با استفاده از اين اشعار آثار ما خلق شد.
بيلك: بله موضوعات را از جامعه و واژه ها را از اشعار استخراج كرديم. البته لطافت در اشعار سهراب بيشتر است. مخاطب اگر بداند كه نقاشي در مورد اشعار حافظ است فكر مي كند كه بايد مينياتور كشيده شود. يك فضاي سنتي از جام و مي و يار در حاليكه من مستقيماً شعر حافظ را نقاشي نكرده ام. من مفهوم را بر روي كاغذ آورده ام. مفهومي همانند دورويي، چاپلوسي و ...
يعني از مفاهيم دو نقاشي كشيده شده است؟ يكي به دست ساره عربزاده با استفاده از اشعار سهراب و ديگري به دست طيبه بيلك و با استفاده از اشعار حافظ؟
عربزاده: بله . دقيقاً . ما اشعار نزديك به هم دو شاعر را انتخاب كرده ايم اما نقاشي هايمان بسيار با هم متفاوت است. خطوط داخل تصاوير بسته به شخصيت هنرمند تغييرميكند . بعضي از آثار احساسي، برخي نيز منطقي.
بيلك: اما در بعضي جاها احساس و منطق با هم يكي مي شود.
مثلاً براي مفهوم دورويي چه اشعاري انتخاب كرده ايد؟
عربزاده: من اناري را ميكنم دانه/ و به دل ميگويم/ خوب بود اين مردم/ دانه هاي دلشان پيدا بود
بيلك: بر درِ ميخانه رفتن كار يكرنگان بود / خودفروشان را به كوي مي فروشان راه نيست
نظر خودتان را راجع به نمايشگاه آثارتان به شكلي انتزاعي بيان كنيد!
عربزاده:چشم ها را بايد شست..... جور ديگر بايد ديد.
بيلك: آدمك! آخر دنياست؛ بخند!
نظر شما