به گزارش خبرگزاری مهر، به هنگام انديشيدن و گفتگو درباره ارتباطات، بيشتر مردم معمولا به گفتن و سخنوري توجه دارند و تصور مي كنند كه نقش اصلي را در فراگرد ارتباطي فرستنده پبام بازي مي كند. در بيشتر جوامع، از جمله در جامعه ما تصورات غلطي در مورد گوش دادن وجود دارد كه مي توان گفت اغلب بين بيشتر مردم مرسوم و متداول است. بيشتر مردم چنين فكر مي كنند كه آنان گوش دهندگان خوبي هستند اما بايد آموخت كه گوش دهندگان بهتري شوند و بين گوش دادن موثر و شنيدن ساده تفاوت وجود دارد.
اكثر ما نسانهايي هستيم كه به درستي خوب گوش نمي دهيم، هر چند ممكن است خود به گونه اي ديگر بيانديشيم. چنين بررسيها در مورد همدلي كمتر انجام گرفته است، اما مي توان حدس زد كه نتيجه يكسان است. بدين معني، هر چند ما تصورمي كنيم كه با ديگران به راحتي همدلي مي كنيم،اما واقعيت امر آن است كه ما در "همدلي" با ديگران کمتر توفيق حاصل مي كنيم. همدلي با كسي گاه بسيار دشوارتر از گوش دادن موثر است.
درك و تفاهم با ديگران از طريق"گوش دادن "و "همدلي" مستلزم شنيدن پيام آنها، هم به صورت كلامي و هم به گونه غير كلامي است. اين خود موجب درك محتوا، مقصود، احساسات و عواطف مرتبط با آنهاست و اينها خود وابسته به انتقال درك خويشتن به آنهاست.
لازم است به سه دسته از عوامل كه به گوش دادن و همدلي ما تاثير مي گذارند و باعث اعتلاي آنها مي شوند، اشاره داشته و روشهايي را كه مي توان از آنها استفاده كرد،بيان كنيم. گسستگي هايي كه در اين مورد وجود دارد عبارتند از دشواريهاي فيزيكي، دشواري هاي ناشي از معني، دشواري هاي ذهني و رواني و دشواري هاي ناشي از واقعيت امر. ما مي توانيم دشواريهاي ناشي از واقعيت امر را به وسيله توجه به نكات اساسي موضوع كمتر كرده و به مقابله با آنها بپردازيم. بايد در نظر داشت ما از طريق پرسش و روشهاي ديگري كه وجود دارند اين دشواري را كمترمي كنيم. بايد در نظر داشته باشيم در ارتباط ميان فردي و چهره به چهره باب پرسش همواره به روي ما باز است و هركجا كه نكته اي را در نيافتيم، با پرسش مي توان آن را دريافت. در شرايط مهيا مي توان از فرستنده پيام خواست نكات اساسي مورد نظرخود را بنويسيم يا آنكه شمرده و آهسته آنها را بيان دارد تا ما بتوانيم به خاطر سپرده و منظور او را درك كنيم.
دشواريهاي مبتني بر معني مي توانند به حداقل خود كاهش يابند.اگر ما اين نكته مهم را همواره در نظر داشته باشيم كه كلمات هر يك نمادي اختياري يا قراردادي هستند، از اين رو معني ويژه اي برآنها مترتب است. كلمات معني ذاتي و طبيعي كه براي همه يكسان باشند، ندارند بلكه همانطور كه اشاره شد بر اساس قرارداد آنها براي براي خود معني ويژه اي يافته اند. از اين رو مي توان گفت هر كلمه براي هر كس يك معني خاص دارد كه مي تواند با زمينه اي كه او در آن زيسته است پيوند داشته باشد و طبيعي خواهد بود اگر ديگري آن زمينه و شرايط را در نيابد،معني و مفهوم مورد نظرآن كلمه را در نمي يابد.
كلمه درخت در جنگل، براي يك نقاش با احساس يك معني دارد و براي يك بازرگان چوب معني ديگر و براي هيزم شكن مي تواند معني كاملا متفاوت باشد. اگر شخص مقابل ما كلمه اي را به كار گيرد كه ما معني آن را به درستي در نيابيم يا ما را دچار سردرگمي كند، براي جلوگيري از اين دشواريها و مشكلات بعدي بهتر است از او بخواهيم كه كلمه را براي ما معني كند و يا معني و مفهومي را كه خود از آن دارد براي ما بازشكافد. در مفاهيم علمي اين كار با طرح"تعريف عملياتي" انجام مي پذيرد و دو طرف فراگرد تحقيق بدين و سيله به نقطه مشترك مي رسند و با يكديگر ارتباط لازم را برقرار مي كنند.
به جاي اينكه اجازه دهيم سفرهاي دور و دراز رواني و روياهاي بيداري هنگام ارتباط با ديگران ما را در خود ببلعند و ما را از پيام، فرستنده پيام دور كنند مي بايد زمان را با تمركز بر روي مقصود و محتواي پيام او در اختيار خود گيريم. با پرهيز از موضوعات و عوامل غير مرتبط با پيام مي توانيم توانايي خود را در گوش دادن و درك مفاهيم به ميزان قابل ملاحظه اي گسترش دهيم.
عوامل فيزيكي نامناسب مانند سر و صدا، نور شديد، بوهاي نامطبوع و غيره به راحتي قابل كنترل مي باشند. در بيشتر موارد جابه جايي و حركت ساده از اطاقي به اطاق ديگر مشكل را حل مي كند.
عوامل بازدارنده مبتني بر خويشتن كه منجر به حالات تدافعي، خودبرتر بيني و خود مداري مي شوند دشوارتر از عوامل نامبرده فوق قابل كنترل مي باشند. بايد در نظر داشت كه اين عوامل دشوارتر قابل كنترل اند نه اينكه قابل كنترل نمي باشند بايد بدانيم اگر به چنين عاداتي متصف مي باشيم چاره اي جز تغيير آنها نمي باشد و اين مقدور نيست مگر آنكه خود را تغيير دهيم تا به درستي به ديگران گوش فرا دهيم و آنان را درك كنيم.
اگر مشكل خود بر تربيني باشد،چاره اي جز اجازه اظهار نظر دادن به فرد مقابل و توجه زياد به نظرات او نيست. بي صبري نسبت به كسي كه تجربه و اطلاعات زيادي در زمينه اي ندارد و ما با اطلاعات و تجربه بالاي خود احساس كسالت كرده و عكس العمل خود را با بي توجهي و گوش ندادن به او بروز مي دهيم،حاصل جز گسستگي ارتباطي ندارد. گوش دادن به آنها و همدلي با آنان موجب حل مشكل مي شود و آنها را با ما نزديك مي كند.به سخنان آنها گوش فرا دهيم.ممكن است چيز تازه اي بيابيم.
اشخاصي كه بيش از حد به خود متكي بوده و خود را در محور كليه امور قرار مي دهند با اين دشواري مواجه مي شوند كه تحمل گوش دادن به ديگران را از دست داده و حالت همدلي با ديگران كمتر در ما پديد مي آيد.اين خود باعث مي شود كه از ديگران دور شده و نتوانيم رابطه اي عقلايي با آنان برقرار كنيم و ما دچار گسستگي با ديگران مي شويم. براي رفع اين مشكل علي رغم دشواري توصيه مي شود كه ديگران را محور توجه قرار داده و سعي در اهميت قايل شدن براي آنها و نگرش آنها كرد. توجه به آنها موجب اين مي شود كه آنها نيز به ما توجه بيشتري كرده و ارتباط درستي بين ما پديدار شود. پژوهشها بر اين باورند كه هيچ لباس و آرايش و عطري بيش از گوش دادن به افراد ديگر آنان را متوجه ما نمي كند.
در نتيجه زماني مي توانيم به اين دشواريها و مشكلات ديگر غلبه كنيم كه تمركز و توجه به اشخاص پيرامون خود داشته باشم و به جاي اينكه خود و نظرات خويش را در مركز توجه قرار دهيم طرف مقابل را در نظر آوريم.هيچ يك از اين موارد شدني نيست مگر آنكه به دقت با آنها گوش فرا دهيم و با آنان از در همدلي وارد شويم.
نظر شما