زمين هاي مرغوب صد و ده هكتاري "عليخان والي"، با نهرهاي پرآبي كه خنكي شان را از دل كوههاي سنگي البرز مي گرفتند و سراسر اين زمين هاي حاصلخيز را سيراب مي كردند....
سالها بود كه به سكوت و دنجي عادت كرده بودند، تا جايي كه پيرمردهاي شميراني يادشان مي آمد سالهاي سال بود كه امامزاده هاي "چهار سادات سعدآباد" در گوشه ديگر از اين زمين ها آرميده بودند و اهالي "شميران، چيذر، قلهك ، كاشانك، زعفرانيه، صاحبقرانيه، حتي تهران و شاه عبدالعظيم " به زيارت آنها مي آمدند و حاجت مي گرفتند و مي رفتند. همه چيز آرام بود و سرجاي خود...
حتي شاه طوطي هاي سعدآباد كه كاري جز جيغ زدن و پرواز لابه لاي چنارهاي سر به فلك كشيده سعد آباد نداشته - و ندارند! - فكر نمي كردند روزي هم خواهد رسيد كه براي پرواز كردن بر فراز زمين هاي عليخان والي ، بايد از " نظميه" اجازه بگيرند...!
تابستان 1300 شمسي بود ؛"رضا آلاشتي" قزاق ساده سابق و دربان سفارت انگليس، حالا "سردار سپه" و وزير جنگ شده بود، رضا موفق شده بود امنيت محكم، اما سرد و بي روحي در ايران آشفته آن روز ايجاد كند، در همان سال 1300 سر ميرزا كوچك خان جنگلي را فاتحانه به نزدش آورده بودند، همينطور قيام پسيان در خراسان به خاك و خون كشيده شده بود، سردار سپه ديگر در خانه كوچك اش كه يادگار دوران قراقي اش بود، نمي گنجيد. "رضا خان" دنبال زمين هاي مرغوب طهران مي گشت تا خانه جديدش را در آنجا بسازد، او مي دانست كه به زودي اتفاق هاي خوبي در اين راه برايش خواهد افتاد...
رضا خان مير پنج علاوه بر تبحر در شليك مسلسل ماكسيم و شصت تير، عاشق "زمين هاي خوب" هم بود و زمين خوب را نيز خوب مي شناخت... زمين هاي "سعدآباد" كه چون زيبايي خفته و بكر در شمال تهران آرميده بود، چشم رضا خان را گرفته بود!
بناي كاخ رضاشاه در سعدآباد در 1300 شروع شد و بعد از هفت سال در 1307 تمام شد، زمين هاي عليخان والي يا از ورثه اين شاهزاده قاجاري به بهاي كم و ناچيز خريداري شد يا با زور از آنها گرفته شد، امامزاده چهار سادات سعدآباد، با خاك يكسان شد، مسير نهرها عوض شد، درختان چنار ، دو تا دور سعد آباد كاشته شدند، نكته جالب اين جاست كه رضاخان، وقتي سردارسپه بود، شروع به ساخت كاخ كرد و وقتي كاخ تمام شد، سه سال بود كه "شاه" شده بود!
نكته جالب اين جاست كه رضاخان، وقتي سردارسپه بود، شروع به ساخت كاخ كرد و وقتي كاخ تمام شد، سه سال بود كه "شاه" شده بود! |
روزگار عوض شده بود، رضاخان آمده بود تا ايران را"فرنگي" كند!
استاد ميرزا جعفر كاشي (معمارباشي)، هرچه در چنته داشت، هرچند با ترس و لرز از سردارسپه، ولي با سليقه و ذوق و هنر تمام، كاخي ساخت در 1203 مترمربع ، كه معروف شد به " كاخ سنگي" يا "سبز" و بعدها در دوره محمد رضا به كاخ " شهوند" كه محل پذيرايي از ميهمانان خيلي خاص ، مثل " كارتر و شاه حسين و .." شد، حوض مرمري بزرگي در ابتداي ورودي كاخ سبز، قرار گرفته است فواره كوچكي كه در آن مي لغزد و مي رقصد.
در موزه اي كه اكنون در اين كاخ برقرار است، وسائل شخصي رضاشاه، چون" ليوان و عصا و عينك وسيگار و كلاه ها و برس و ..."به نمايش گذاشته شده است.
حكايت حكاك عصاي چوبي به نمايش گذاشته شده رضا شاه، جالب است. او اين عبارات با خط نستعليق حك شده است : "به افتخار عصر سلطنت يگانه فرزند با شهامت ايران، اعليحضرت پهلوي اول، خلد الله ملكه، كه با عظم توانا و قدرت معجره آسا وطن عزيز را به اوج عزت ارتقاء و نام نيك خود را در تاريخ ايران باستاني ، به يادگار گذاشت" اول شهريور 1309"
البته با ديدن اين عصاي مرصع ، به ياد چيز ديگري مي افتم، عصاهاي رضاشاه، حكايت ديگري هم دارد: در17 دي سال 1317 كه رضاشاه، كشف حجاب را رسما اعلام كرد، همسرش ( تاج الملوك، مادر محمدرضا) با سربرهنه به حرم حضرت معصومه (س) رفت. شيخ محمدتقي بافقي، مجتهد بزرگ آن روز، اين اهانت را تاب نياورد و زبان به اعتراض گشود، با اعتراض شيخ و مردم، همسر رضاخان و اطرافيانش كه همگي بي حجاب به حرم، آمده بودند، ناگزير به بازگشت شدند. رضا شاه كه خبر اعتراض شيخ را شنيد، چنان عصباني شد كه همان وقت بلافاصله به قم آمد، با چكمه به درون حرم آمد و با عصايش چنان ضربه اي به شيخ بافقي زد كه شيخ فلج شد و بر اثر اين ضربه سه سال بيشتر زنده نماند، امروز قبر شيخ محمدتقي بافقي يزدي در صحن حضرت معصومه (س) در كنار قبور مراجع ثلاث ، مشخص است.
بخش جالب ديگر كاخ سبز، اتاق خواب رضاشاه است ، اتاقي كه تخت خواب نداشت! چون رضاشاه تا آخر عمر بر طبق عادت سربازي ، روي زمين مي خوابيد، البته بعدها در دوره محمدرضا، تخت خواب جواهرنشان و گرانبهايي را در اتاق خواب رضاخان، قرار دادند كه هنوز هم باقي است.
چكمه هاي معروف رضاشاه و شنل قرمز رنگ و لباس رسمي نظامي پهلوي اول در گوشه ديگري از كاخ سبز در معرض ديد عموم قرار گرفته است. محمدرضا در آخرين ماههاي سلطنتش ، وقتي كه انقلاب اسلامي مردم ايران، آخرين برف هاي "پهلوي" را آب مي كرد، براي آنكه مردم را بترساند،در يك برنامه رسمي چكمه هاي پدرش را به پا كرد. ولي مردم ديگر نمي ترسيدند...
راستي! چه احساسي خواهيد داشت اگر، خودتان را در همان آيينه اي تماشا كنيد كه روزي رضاخان ، روبروي آن ؛ سبيل هايش را اصلاح مي كرده است ؟!
اتاق ديگر، اتاق كار رضا شاه است كه به دستورمحمدرضا از همان سوم شهريور 1320 - كه رضاخان مجبور شد تحت خواست انگليسي ها از سلطنت كناره گيري كند و به تبعيد برود- به همان شكل باقي مانده است، همه اسباب و وسائل اتاق "خاتم كاري" شده و مرصع هستند، از ميز و صندلي گرفته ، حتي سطل آشغال! مجسمه سربي كوچكي از خود رضاشاه. ساعت عتيقه اتاق پهلوي اول، روي ساعت 3 خوابيده است!
نكته جالب ديگر آنكه نقش سقف اتاق كار رضا شاه، دقيقا منطبق بر نقش فرش نفيس اين اتاق است! البته بر اثر مرور زمان و لابد كم كاري در ترميم اين كاخ، نقش تيرآهن هاي سقف، كم كم بر روي اين نقش زيبا افتاده است...
در سال 1350 ، محمدرضا با تحريك همسرش فرح، كه علاقه خاصي به فرهنگ غربي و به خصوص "فرانسوي" داشت، زيرزمين كاخ را به شكل كاملا فرانسوي و به سبك كاخ لويي پانزدهم آراست.
در بخش ديگري از مجموعه سعدآباد، كاخ ملت كه اينك مثل كاخ سبز موزه شده است، قرار دارد، كاخي كه مقر تابستاني شاه و خانواده اش بود. محمدرضا و خانواده اش ، اكثر اوقات در كاخ نياوران(شمال تهران) سكونت داشتند، اين كاخ هم اكنون جزو موزه هاي كشور شده است.
در طبقه همكف كاخ، تالار پذيرايي و انتظارقرار گرفته است كه در آن نيم تنه هاي نسبتا بزرگ شاه و فرح در گوشه تالار ، روي زمين گذاشته شده اند، مبلمان اين تالار هم ساخت فرانسه و به سبك لويي پانزدهم است. پرده هاي ابرشيمي كه پنجره هاي بزرگ تالار را پوشانده است.
گزارش خبرنگار "مهر" از كاخ سعد آباد و عبرت هاي تاريخي آن مي افزايد:
ظروف كريستال ساخت كارخانه رزنتال آلمان و چيني هاي عتيقه و گرانبها، دور تا دور تالار پذيرايي را فرش كرده اند.
آخرين ميهاني پهلوي ها در اين تالار، ميهماني شام به افتخار ژنرال دوگل ، رئيس جمهور وقت فرانسه بود.
بخش ديگر كاخ ملت، دفتر كار محمدرضا است، اتاقي بزرگ و مجلل با گچ بري هاي طلايي و بسيار زيبا در سقف كه در اصطلاح معماري به " لب شور" معروف هستند.
امروز سهم كاخ رضاشاه و محمدرضاشاه از آن همه جلال و جبروت وشكوه ظاهري، نور فلاش توريست ها است. هرچند كه هرآدم معمولي ، مثل خبرنگار يا حتي عكاس "مهر"، ممكن است با ديدن اين كاخ ها، هوس كند كه "شاه" بشود! |
خبرنگار مهر |
امروز سهم كاخ رضاشاه و محمدرضاشاه از آن همه جلال و جبروت وشكوه ظاهري، نور فلاش توريست ها است. هرچند كه هرآدم معمولي ، مثل خبرنگار يا حتي عكاس "مهر"، ممكن است با ديدن اين كاخ ها، هوس كند كه "شاه" بشود!
يك مجسمه از شاه در دفتر كارش قرار دارد، محمدرضا پهلوي در حال تقليد ژست معروف ناپلئون سوار بر اسب، گلدان عتيقه قرن هجدمي هم از ديگر تزئينات اتاق كار محمدرضا است.
اتاق خواب خصوصي محمدرضا شاه در طبقه دوم، قرار گرفته است، تلويزيون رنگي ، پوست يك ببر تنومند كه روي كف اتاق خوابيده است، يك كاناپه بزرگ و يك ميز تحرير.
جالب ترين چيزي كه در اتاق خواب محمدرضا وجود دارد، مجسمه برنزي " قابيل" است ؛ اثر "واگن" آلماني ، متعلق به قرن 19 كه درست در مقابل تختخواب روي يك كنسول زيبا قرار دارد.
ارتشبد طوفانيان، كه در رژيم شاه، مامور خريدهاي تسليحاتي شاه بود و از نزديكان درجه اول شاه محسوب مي شد، در خاطراتش گفته است : " محمدرضا ، شبها قبل از خواب، كاتالوگ هاي سلاح و اداوات نظامي را مطالعه مي كرد و مثل پسر بچه هاي 10 ساله با اشتياق آنها را مطالعه مي كرد! "
" اتاق بيليارد" ،" سفره خانه بزرگ" ، از ديگر بخش هاي كاخ ملت هستند، در سرسراي ورودي كاخ ، چهار سري ، مبلمان زرد رنگ در چهار گوشه سالن قرار دارد، اين مبل ها متعلق به محافظين شاه بوده است كه در هنگام اقامت شاه در كاخ، هميشه آماده و مسلح روي اين مبلها مي نشستند.
در زيرزمين كاخ ملت، يك موزه مستقل ديگر به نام "هنرملل" وجود دارد، اين موزه ، متشكل از هدايا و اشيايي است كه هنرمندان مختلف از سراسر دنيا، به فرح ديبا، همسر شاه، بخشيده اند، البته آثار و هدايا تقريبا همه به سبك سورئاليستي يا پست مدرن ساخته و پرداخته شده اند، آثار متعددي از نقاشي هاي "پرويز تناولي" ، نيم تنه ها و مجسمه هاي فرح كه توسط هنرمندان غربي ساخته و به اهداء شده است.
يك ساعت شني كه در طرف پايين اش، جمجمه يك انسان و طرف بالاي آن صورت جوان يك زن، نقش بسته است، كنايه اي مجسم از گذر عمر و زمان.
درب شوفاژخانه كاخ كه در همان زيرزمين كاخ قرار گرفته است، يك درب معمولي نيست! در شوفاژ خانه كاخ، درب يك خانه قديمي فاجاري در شيراز بوده است كه فرح در يكي از سفرهايش به شيراز از آن خوشش آمده وآن را به سعدآباد و كاخ ملت ، منتقل كرد.
***
" كاخ " تجسم تلاش ناكام " شاهان" براي ساختن " بهشت" بر روي "زمين" است. تا "تاريخ" هست، تا "قابيل" هست، تا "شر و "شاه" و "ظلم" و "سلطه" است، "كاخ" هم هست...ولي سنت الهي اين است كه " ان الباطل كان زهوقا" ، ديدن و گشت و گذار بر روي زمين و عبرت گرفتن از عاقبت " تكذيب كنندگان" توصيه اي قرآني است.
خبرنگار "مهر" توصيه مي كند: امروز زمين هاي "علي خان والي" در سعدآباد، عبرتگاهي باشكوه و زيباست! آن را از دست ندهيد...
نظر شما