۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷

زمينه هاي حكمت؛ از سکوت و کم خوری تا تواضع و زهد

زمينه هاي حكمت؛ از سکوت و کم خوری تا تواضع و زهد

حكمت به عنوان یک عطیه الهی به کسانی داده می شود که زمینه های آن را در خود ایجاد کرده باشند که یکی از آنها فروتني و دفع تكبر و خود بزرگ بيني از خود است.

به گزارش خبرگزاری مهر، حكمت عطيه اي الهي است كه خداوند به پاس عبوديت و بندگي به اندكي از بندگان كه تشنه معرفت و جوياي حقيقت هستند تقديم مي كند و آنها را از اين آب زلال و گوارا سيراب مي سازد. هيچ سرمايه دنيوي به ارج و منزلت حكمت نمي رسد بلكه تمام دنيا در مقايسه با آن ناچيز است به اين معنا كه نيل به حكمت ارزشمندتر از نيل به تمام دنياست. در اينجا به برخی اعمالي كه با حكمت در ارتباط است و زمينه ساز آن است مي پردازيم.

- سكوت؛ در یک معنا سکوت و به اندازه لازم سخن گفتن از عوامل زمینه ساز حکمت است. پيامبر اكرم (ص) و ديگر معصومان بر ارزش سكوت بسيار تاكيد كرده اند و آن را گنجي گرانبها به حساب آورده اند. در مقابل، پرحرفي را نكوهش كرده اند و آن را نشانه بي خردي انسان دانسته اند. سكوت و به مقدار لازم سخن گفتن در سخنان اولياي دين از اسباب افاضه حكمت قلمداد شده است.

حضرت علی (ع) روايت مي فرمايد كه پيامبر اكرم(ص) در شب معراج از خداي سبحان درخواست كرد خدايا كدامين عمل بهتر است؟ خدا فرمود؛ اي احمد! تو را به سكوت سفارش مي كنم. زيرا آبادترين دلها، دلهاي صالحان و ساكت هاست و ويران ترين دلها، دلهاي كساني است كه در امور بي فايده سخن مي گويند.1 همچنین امام صادق(ع) می فرماید: حضرت عيسي فرمود براي آباد كردن دل،زبانت را نگه دار.2

- گرسنگي يا كم خوري؛ يكي از اموري كه زمينه ساز افاضه حكمت است، كم خوري و چشيدن طعم گرسنگي است. به اندازه نياز خوردن و كم خوري فايده هاي بسياري دارد،هم فايده مادي و هم معنوي دارد. فايده مادي اش صحت و سلامتي انسان از مرضهاي گوناگون است كه هم انبيا و ائمه ازآن خبر داده اند و هم پزشكان آن را تاييد كرده اند.

فايده معنوي اش آماده سازي انسان براي درك لذت مناجات با حضرت حق و سرازير شدن چشمه هاي حكمت بر قلب آدمي است كه بالاتر از هر نعمتي است. كساني كه با عالم غيب در ارتباطند و از اسرار عالم اطلاع دارند خبر داده اند كه براي درك مقامات معنوي و چشيدن طعم شيرين حكمت،گرسنگي و كم خوري لازم است.

- تواضع؛ از اعمالي كه زمينه ساز تابش نور حكمت در دل انسان است. تواضع و فروتني است.ت واضع يعني تسليم و سر فرودآوردن در برابرحق، سركشي نكردن در مقابل حقوق خالق و مخلوق. يكي از آثار تواضع، معرفت و حكمت است. تواضع و فروتني نشانه ظرفيت و وسعت روح آدمي است و از آنجا كه خداي متعال بخيل نيست و جواد مطلق است، در هر جا ظرفيت بيابد فيض را دريغ نمي نمايد. بنابر اين، فروتني وسيله مناسبي براي درك فيض حق و دريافت حقائق جهان است.

حضرت عيسي(ع)فرمود؛ حكمت به واسطه فروتني آباد مي گردد نه به وسيله تكبر و خود بزرگ بيني، چنانكه زراعت در زمين نرم و هموار مي رويد، نه در كوهستان.3

- زهد؛ يكي ديگراز زمينه سازي هاي حكمت،زهد است. زهد بي رغبتي به دنيا و محزون نشدن به جهت از دست رفته ها و خرسند نشدن به گوارائيهاي آن است. از امام سجاد(ع)درباره زهد سوال كردند؛ زهد درآيه اي از كتاب خدا آمده همه چيز به دست خداست تا افسوس نخوريد برآنچه از دست شما رفته و به آنچه داريد شادمان نشويد.4

قرآن كريم به طور مكرر ما را از دل بستن به دنيا و راضي بودن به آن بر حذر داشته است. انبيا و ائمه(ع) از روي آوردن به دنيا و زينت هاي فريبنده اش به شدت نهي كرده اند. گاهي دنيا را به جيفه تنفرآور تشبيه كرده اند و گاهي به كهنه آلوده به لجن. همه اينها براي آشنا ساختن ما با عالمي زيباتر و ارزشمندتر است. اگر آدمي هم و غمش را از دنيا و زيورهاي آن مصروف بدارد و به عالمي گسترده تربينديشد خدا چشم دلش را باز مي كند و معارفي بهجت زا و بس با ارزش به او مي چشاند.

نافع بن عمرمي گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود؛ به حقيقت مي گويم لقمان پيامبر نبود و لكن بنده اي بود كه بسيار تفكر مي كرد. در يقين به مقام والايي رسيده بود. خدا را دوست مي داشت در نتيجه خدا هم او را دوست داشت و حكمت را به او ارزاني داشت.

خداوند علم و حكمت را از هر كس خالصانه و صادقانه گام بر دارد،دريغ نمي كند. اگر قابليت از بنده محقق شود فيض حتمي است. در نتيجه اينكه مشاهده مي كنيم كه نوع انسانها به مقامات رفيع معنوي نائل نمي آيند، از اين جهت است كه شرایط را براي افاضه آن مقامات در خود ايجاد نكرده اند.

مگر ممكن است خدا حكمتي را از بندگانش دريغ نمايد كه پيامبرانش را براي تعليم آن فرستاده است؟خودش در آيه 2 سوره جمعه فرموده است: خداوند از ميان بي سوادان و مكتب نرفتگان رسولي را بر انگيخت تا آياتش را تلاوت كند وآنها را ازآلودگيها پاك نمايد و به آنها كتاب و حكمت بياموزد.

--------------
1- بحار الانوار، ج 77، ص 22

2- بحار، ج 70، ص 110

3- بحار، ج2، ص 162

4- اصول كافي، ج 2، ص 128

کد خبر 2104378

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha