به گزارش خبرنگار سينمايي "مهر"، اين بخش هايي از جملات يكي از شخصيت هاي رمان " آخرين قارون " اسكات فيتزجرالد است كه اگر چند دهه پيش درست بود، امروز درست تر به نظر مي رسد. من هنوز به دنبال يك امريكايي بالغ مي گردم كه با مفهوم بد بودن بي سابقه فيلم هاي امروز هاليوود مخالف باشد. اما همه موافقان هم نمي دانند چرا اوضاع هاليوود اينگونه است.
نيكل كيدمن در نمايي از فيلم "افسون شده"
اين درست كه هاليوود همواره تجارت را بر هنر ترجيح داده. اين درست كه شهرت همواره عامل انتخاب بازيگران بوده و جذابيت باعث شهرت شده. اما هيچكدام از آن امريكايي هاي پست باشكوه فيلم هايي به بدي آنچه ما امروز شاهد هستيم و ناچار به تحمل آنها، نساخته اند. مثلاً دو فيلم جديد ستاره اي چون نيكل كيدمن را در نظر بگيريد كه در دو تابستان پشت سر هم اكران شدند. كيدمن تابستان گذشته در بازسازي "همسران استپفورد" بازي كرد كه نسخه اصلي اش يك اثر فيمينيستي وحشتناك و تصنعي در دهه 1970 بود. اما نسخه جديد هم اثري عاري از هنر و طنز، يك كمدي احمقانه با طرح داستاني خالي از هر منطقي است.
تابستان امسال هم او در يك بازسازي دردناك و به شدت انتقادبرانگيز به نام "افسون شده" در نقش سامانتا ظاهر شد. آخر به سر فوق ستاره اي چون كيدمن چه آمده كه راضي مي شود در چنين فيلم هاي سخيفي بازي كند؟ شايد دم دستي ترين پاسخ به اين پرسش پول باشد. سيستم قديمي استوديويي همچنان به دنبال پارو كردن پول و دلار است، اما در عين حال مي خواهد هزينه ها را هم پايين بياورد. ستاره ها با استوديو قرارداد دارند، اما نمي توانند از دستمزد 20 ميليون دلاري خود بكاهند و يا از سود فيلم چيزي برندارند. جلوه هاي ويژه تصويري هم كه ديگر به بخشي جدايي ناپذير از صنعت فيلمسازي تبديل شده اند. تبليغات و بازاريابي هم كه بودجه كلاني مي خواهد. اما نكته اينجاست كه همچنان توليد فيلم هادر حال افزايش است.
هاليوود در روزهاي اوج خود تا سالي 700 فيلم هم توليد مي كرد، اما اين روزها حداكثر فيلم هاي ساخته شده در يك سال به 200 مي رسد. با توليد فيلم هاي كمتر و البته گرانتر، شما تمايل بيشتري به ريسك پذيري كمتر از خود نشان مي دهيد. ضمن اينكه براي تضمين فروش فيلم ها به چهره هاي قابل اطمينان و مفاهيم پولساز روي مي آوريد.
ديويد تامسن، منتقد معروف، چند سال پيش در مصاحبه با رابرت برنبام روزنامه نگار اين مشكل را چنين مطرح كرد: "ببينيد! تام كروز يك مأمور مخفي است. به همه جاي جهان سر مي كشد. به لوكيشن هاي زيبا مي رود. دو يا سه بازيگر مشهور نقش هاي مكمل هم در اطراف او هستند و نقش منفي بازي مي كنند. اين خط داستاني را دوست داريد؟" براي فيلمنامه، خط داستاني، شخصيت ها، فيلمنامه و تقريباً همه چيز از قبل فكر شده است.
تام كروز در نمايي از "جنگ دنياها"
نمونه بارز اين مسأله را تابستان امسال در "جنگ دنياها" شاهد بوديم؛ يك بازسازي ديگر با فيلمنامه اي خنده دار، جلوه هايي شگفت انگيز (البته نه به خوبي بسياري از بازي هاي رايانه اي)، شخصيت هايي كارتوني و بازي هايي كه به ندرت از كيفيت فيلم هاي معمولي بالاتر است. پايان بندي فيلم هم چنان از رده خارج و سرهم بندي شده است كه تقريباً تمامي تماشاگران حاضر در سالن نمايش دهنده فيلم در كنار من از خنده منفجر شدند.
اين تازه اسپيلبرگ است! فيلمسازي كه حداقل ما او را شايسته نشستن روي صندلي كارگرداني مي دانيم. اما تماشاي تام كروز در فيلمي كه تهيه كنندگان آن تمام تلاش خود را براي موفقيت خيره كننده اش بسيج كرده بودند، احتمالاً براي خود آنها هم وحشتناك بوده است. يكي از دلايل اصلي كاهش فروش 18 هفته اي فيلم هاي هاليوودي در مقايسه با سال گذشته، آشنا شدن تماشاگران به قواعد مرسوم است.
گرچه اين كاهش فروش دلايل ديگري هم دارد. همانطور كه جوزف اپستين در شماره جديد نشريه "كامنتري" گفته، بسياري از فيلم ها با هدف جذب بازارهاي كوچك به ويژه جوانان و نوجوانان تهيه و توليد مي شوند. فيلم هاي هوشمندانه و چالش انگيز ويژه بزرگسالان ديگر جريان اصلي هاليوود نيستند. بازار جهاني سينما هم مشتاق جلوه هاي ويژه، داستان هاي زمخت و ديالوگ كمتر است كه نياز چنداني به ترجمه ندارد.
اما نكته اينجاست كه چرا روزنامه هاي بزرگ و منتقدان سرشناس به راحتي از خير نقد نوشتن بر فيلم ها مي گذرند؟ برخي منتقدان مكتب قديمي نظير استنلي كافمن در نشريه "نيو ريپابليك" از نقدنويسي بر بسياري از فيلم هاي هاليوودي طفره مي روند. اما روزنامه اي مثل نيويورك تايمز كه عمده آگهي هاي خود را مديون تبليغ بلاك باسترهاي هاليوودي است، نمي تواند از اين منبع بزرگ چشم بپوشد. به همين دليل شما هر روز شاهد منتقداني هستيد كه با فيلم هاي اسكورسيزي و فليني بزرگ شده اند و حالا روش هايي مبتكرانه و كنايه آميز براي نقد فيلمي مثل "چهار شگفت انگيز" پيدا مي كنند.
اما آيا اين اوضاع بهتر مي شود؟ پاسخ منفي است. آيا فيلم هاي بزرگ هنوز هم ساخته مي شوند؟ بله، البته. فيلم هاي بزرگ هنگامي شناخته مي شوند كه مدتها از اكران آنها در سينما گذشته باشد و نسخه دي وي دي شان به بازار بيايد. اصلاً دستگاه دي وي دي را براي همين ساخته اند.
نظر شما