به گزارش خبرگزاري " مهر"، جهانبگلو كه يك موسسه مطالعاتي را اداره مي كند، در سخنانش به تبيين و تعريف دموكراسي و اخلاق و " اخلاق دموكراتيك" پرداخت و گفت: سياست الزاما قلمرو اخلاق نيست ، سياست مثل اخلاق يك امر كلي و جهان شمول نيست و سياست برخلاف اخلاق كه فردي است ، در قالب عملي و گروهي تعريف مي شود، نبايد سياست را به قلمروي اخلاق گرا تقليل داد.
وي گفت : " برخلاف انديشه هاي افرادي مثل افلاطون و انديشمندان قديمي ، انسان حال حاضر ، انسان مدرن ، بطور طبيعي و ذاتي موجودي سياسي نيست و سياست امروز صرفا براي فرار از جنگ و خشونت و درگيري مورد استفاده قرار مي گيرد.
او ادامه داد: دموكراسي اخلاقي ترين نوع سياست ورزي است.
جهانبگلو در توضيح نظريه خويش گفت: غايت سياست ، شناخت حقيقت نيست و حقيقت هم جوهر سياسي ندارد و ما چيزي به نام " حقيقت سياسي " نداريم و دموكراسي يعني ابطال پذيري دائم هر چيز و اگر دموكراسي با حقيقت همراه شود ، خود را نقض مي كند، و جالب اين جاست كه دموكراسي تنها شكل قدرت سياسي است كه ابطال پذير و انعطاف پذير است .
وي سپس به زمينه هاي ايجاد دموكراسي در جامعه اشاره كرد و گفت: دموكراسي با شعارهاي بزرگ و احساسي و عاطفي محقق نمي شود ، نتيجه دموكراسي اين است كه از طرق بحث و گفتگو و بدون دخالت خشونت ، اقتدار يك حزب به حزب ديگر منتقل مي شود.
جهانبگلو در بخشي از سخنانش گفت: " تاريخ نشان داده است كه حق اكثرا با روشنفكران بوده است ، مثل وقايع روي كارآمدن نازي ها در آلمان يا انقلاب روسيه كه روشنفكران قبل از همه خطر را فهميدند و هشدار دادند."
وي كه آثارش بيشتر متوجه ترويج روشنفكري سكولار است، گفت: در دموكراسي ، دولت داراي اختيارات محدود است و آن چيزي كه در سياست ، دولت دموكراتيك را از دولت غير دموكراتيك جدا مي كند ، تعادل و تمايزي است كه بين اقتدار دولت و آزادي فرد وجود دارد.
وي در توضيح محاسن دموكراسي براي مخاطبانش گفت: در نظام دموكراتيك برخلاف همه رژيم ها و حكومت هاي قابل تصور در زمين، هميشه يك فضاي خالي قدرت وجود دارد ، كالبد قدرت توسط شخص ويژه اي پر نمي شود، قدرت در دموكراسي بي شكل است و از طريق مكانيسم راي گيري آزاد پر مي شود ، هدف دموكراسي نه تنها جلوگيري از اعمال خودسرانه قدرت است ، بلكه هدف مهمتر جلوگيري از مقدس شدن و ماورايي شدن قدرت مي باشد.
به گزارش "مهر" جهانبگلو در ادامه سخنانش به مخاطبانش توصيه كرد كه كتاب " دموكراسي در آمريكا" نوشته " توكويل" را بخوانند و گفت : دنياي دموكراتيك اخلاقي ترين و صلح آميزين دنياي ممكن براي بشر است و اكثر جنگها در طول تاريخ توسط حكومت هاي توتاليتر و استبدادي صورت گرفته است و اگر به تاريخ نيمه دوم قرن بيستم مراجعه كنيم هميشه با صلح مواجه هستيم چون ماهيت رژيم هاي اين دوره معمولا دموكراتيك بوده است.
وي در عين حال كه از تنزل سياست به ورطه اخلاق اظهار نا رضايتي كرده بود گفت: اصولا تعهد به دموكراسي و جلوگيري از تمركز قدرت بيشتر يك امر اخلاقي است نه صرفا سياسي، دموكراسي حكومت گفتگويي است.
اين استاد دانشگاه اخلاق دموكراتيك را چنين تعريف كرد: " اخلاق دموكراتيك چيزي نيست جز يك تمرين روزانه آزادي و مساله اصلي ما دستيابي به يك توافق اخلاقي براي همزيستي سياسي مسالمت آميز دموكراتيك است" وي ادامه داد: ديكتاتوري مثل يك خيابان يك طرفه است اما دموكراسي يك ترافيك دو طرفه است، در كشوري كه در حال گذار دفاع از اخلاق دموكراتيك يك اصل استراتژيك است ، دموكراسي مشروعيت خودش را از دخالت عاقلانه سياسي شهروندان مي گيرد."
وي تاكيد كرد: دموكراسي يك مبارزه خستگي ناپذير براي دفاع از آزادي هاي فردي و شهروندي است و دموكراسي حتما بايد با شايستگي سياسي و اخلاق مدني و شايسته سالاري باشد .البته نبايد فراموش كرد كه دموكراسي يك وضعيت فوق العاده ظريف و شكننده است كه هميشه با آزمون و خطاي دائمي همراه است.
وي گفت: دموكراسي را بايد از زندگي خصوصي خودمان شروع كنيم، دموكراسي يعني احترام به تفاوت ها، دموكراسي با شعار محقق نمي شود با تمرين روزانه و روزمره فكري و سياسي -اجتماعي محقق مي شود .
جهانبگلو با بيان اين نكته كه " دموكراسي ، جمهوري افراد متوسط و ميان مايه نيست افزود : دموكراسي يك نظام سياسي مبتني بر شايستگي و شايسته سالاري است و اگر ديديد در يك جامعه عليرغم سخن و شعار از دموكراسي ، شايستگان حاكم نيستد ، اين پوپوليسم است نه دموكراسي! " دموكراسي با عوام فريبي و دروغ قابل جمع نيست ، دموكراسي شفاف و منتقد است و هدف مهم دموكراسي ، ايجاد تساهل ميان شهروندان است ، البته گاهي نيز بايد پذيرفت كه نازيسم در آلمان به شكلي كاملا دموكراتيك به قدرت رسيد.
اين فعال و محقق اجتماعي سپس با هشدار و نگراني نسبت به رواج پوپوليسم در جامعه ايراني در توضيح در مورد مفهوم پوپوليسم ( عام گرايي و عوام فريبي) پرداخت و گفت: در نظام هاي پوپوليستي يكي از راههاي مبارزه با پوپوليسم ، آموزش و روشن ساختن شهروندان از طريق ايجاد تشكل هاي غيردولتي است.
وي ابراز عقيده كرد: " بدون داشتن اخلاق دموكراتيك ، شهروندان خيلي زود توانايي خودشان را براي پاسخگو كردن حكومت از دست مي دهند. در نظام هاي پوپوليستي هميشه نظريه توهم جايگزين شناخت و شفافيت مي شود ، پوپوليست ها بيش از آنكه به " نهاد جامعه مدني " اعتقاد داشته باشند به " توده ها" اعتقاد دارند و همواره به اسم مردم حرف مي زنند و جالب اينجاست كه هيچ وقت از حق مشاركت مردم و قدرت انتخاب مردم حرف نمي زنند، پوپوليست ها مدافع "توده ها" و كوبنده " شهروندان" هستند. پوپوليست ها روايت آرماني از مردم دارند و دشمن جامعه مدني و نهادهاي مدني هستند.
در يك ميزگرد و مناظره اي كه يك روزنامه دانماركي بين من و آقاي علوي تبار گذاشته بود ، مجري مراسم سئوالات خيلي جالب و ريزي از من و علوي تبار كرد؛ سئوالات مجري اينها بود: آيا با همجنس بازي موافقيد؟ اين حق را به دخترتان مي دهيد كه شبي را با يك مرد بيگانه به سر ببرد؟ آيا موافق حقوق اقليت هايي مثل بهايي ها و..هستيد؟ پاسخ علوي تبار به همه اين سئوالات منفي بود و من آنجا به علوي تبار گفتم كه شماها به دروغ مي گوييد كه اصلاح طلب هستيد، نمي شود شما با حقوق اقليت ها مخالف باشيد و ادعاي اصلاح طلبي و روشنفكري هم بكنيد. |
جهانبگلو گفت: پوپوليست ها مدعي دفاع از اخلاق و جمعي كردن اخلاق هستند ، ولي اين كار كاملا اشتباه است، اخلاق مساله كاملا فردي و نسبي است. پوپوليست ها مدعي مبارزه با فساد هستند ولي با عملكردشان ، جامعه را به فساد اخلاقي و سياسي مي كشانند.
در پايان سخنراني جهانبگلو ، او به سئوالات حاضران پاسخ داد، خبرنگار سياسي " مهر" از جهانبگلو پرسيد : در صورت وجود اختلاف و تضاد در بين انجمن ها و نهاد هاي مدني كه به گفته شما مايه و بستر دموكراسي را تشكيل مي دهند، مرجع دموكراسي و رفع اين اختلافات كيست يا چيست؟
وي پاسخ داد: مردم مرجع دموكراسي هستند ، آنها هستند كه تعيين مي كنند حق با چه كسي است.
جهانبگلو در پاسخ به سئوال يكي از اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه امير كبير كه پرسيد به نظر مي آيد بر خلاف اعتقاد خيلي ها، روي كار آمدن احمدي نژاد ، باعث شكوفايي جامعه مدني و ايجاد و تقويت نهادهاي مدني و بلوغ و گسست كامل آنها از قدرت مي شود ، آيا شما با اين تحليل موافقيد ، پاسخ داد : بله موافقم، به قول ژان پل سارتر ، فرانسه هيچ وقت به اندازه زمان دولت ويشي ( دولت دست نشانده نازي ها در فرانسه تحت اشغال در زمان جنگ جهاني دوم ) آزاد نبوده است ، شما بايد آنقدر تلاش كنيد و اين تلاش و تمرين روزانه شما براي دموكراسي و تمرين روزانه روشنفكري و فعال شدن زنان و ...باعث خواهد شد كه وضع عوض شود. در مورد دولت احمدي نژاد ، فكر نمي كنم اوضاع خيلي متفاوت از دوران خاتمي شود، فقط ممكن است فشارهاي بين المللي زياد شود. شما بايد تلاش كنيد گفتمان تان را وارد جامعه كنيد، كاري كه جنبشهاي فمينيستي و طرفدار محيط زيست در اروپا در سالهاي دهه 60 و هفتاد كرد ونتيجه اش ايجاد احزاب سبز در سراسر اروپا است كه امروز يكي از احزاب موفق و قوي در سطح غرب هستند.
جهانبگلو سپس به نقد عملكرد اصلاح طلبان در 8 سال اخير پرداخت و گفت :پوپوليست ها بخاطر بي اعتمادي مردم به اصلاح طلبان در جامعه ما شكل گرفتند، واقعيت اين است كه اصلاح طلبان به مردم دروغ گفتند ، من هيچ وقت طرفدار اصلاح طلبان نبوده ام ، دانشجويان ما فكر كردند كه خاتمي ، گاندي ايران است ، ولي آيا واقعا خاتمي گاندي ايران بود؟!
جهانبگلو اضافه كرد در يك ميزگرد و مناظره اي كه يك روزنامه دانماركي بين من و آقاي علوي تبار گذاشته بود ، مجري مراسم سئوالات خيلي جالب و ريزي از من و علوي تبار كرد؛ سئوالات مجري اينها بود: آيا با همجنس بازي موافقيد؟ اين حق را به دخترتان مي دهيد كه شبي را با يك مرد بيگانه به سر ببرد؟ آيا موافق حقوق اقليت هايي مثل بهايي ها و..هستيد؟ و ..
وي افزود: پاسخ علوي تبار به همه اين سئوالات منفي بود و من آنجا به علوي تبار گفتم كه شماها به دروغ مي گوييد كه اصلاح طلب هستيد، نمي شود شما با حقوق اقليت ها مخالف باشيد و ادعاي اصلاح طلبي و روشنفكري هم بكنيد.
به گزارش "مهر" جهانبگلو در پايان اظهار داشت : من مثل شريعتي اعتقادي به تعهد انقلابي ندارم ، من به تعهد روشنفكري اعتقاد دارم ، از جانب روشنفكران ديني خيلي با خشونت با ما روشنفكران سكولار برخورد شد ، نه با ما مناظره كردند و نه به گفتگو نشستند ، حتي گفتند كه ما از وزارت اطلاعات پول گرفتيم تا با آنها درگير شويم. آقاي سروش اگر مي خواهد خودش را مولوي شناس و حافظ شناس بخواند، مشكلي نيست، ولي اگر بخواهد خود را روشنفكر بداند اين قابل قبول نيست.
نظر شما