به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر برومند مدیر گروه جریانهای فکری جهان اسلام پژوهشکده تاریخ اسلام، در این کتاب به تبارشناسی اندیشهای و دگرگونی تاریخی جنبشهای اسلامی پرداخته است.
جهان اسلام از آغاز سده هجدهم میلادی، بهطور جدی با پدیدهای جدید به نام تمدن غرب مواجه شد. این مواجهه در تمام سرحدات دنیای اسلام، علاوه بر بعد فرهنگی، رنگ و بوی نظامی نیز به خود گرفت و سرآغاز تحولات گستردهای در این سرزمینها گردید. تحولات تاریخی مزبور که در دو سده هجدهم و نوزدهم در جوامع اسلامی رخ داد، با وجود این که باعث پیشرفت این جوامع به سوی تجدد (مدرنیزاسیون) شد، موجب به وجود آمدن اختلافاتی بر سر اهداف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در این جوامع شد.
همچنین مداخله اروپاییان در امور این سرزمینها، به ایجاد کشمکش میان نخبگان سیاسی و رهبران مذهبی (علما و صوفیان) و ظهور جنبشهای احیاگرانه سیاسی و اجتماعی منجر شد. به دلیل نبود فرصت کافی، برای شناخت روشن و نیاز به واکنش و اتخاذ موضع، ناگزیر نهضتهای سیاسی و اجتماعی بر اندیشهورزیهای نظامیافته تقدم مییافت. این نهضتها، که معمولاً در دفاع از اسلام و مسلمانان و با نشان دادن توافق و تلازم پیشرفتهای علمی با آموزههای اسلامی و بومی شکل میگرفت، از تلاشهای مقرون به صواب و نقاط قوت بسیاری برخوردار بود؛ به ویژه وقتی که چهره استعمارگر و تحقیرهای فرهنگی قدرتهای غربی، مبادی و مبانی نظری اسلام را تحتالشعاع قرار میداد، این خصایص مثبت قابل فهمتر میشد. اما چون این نهضتها بیشتر واکنشهای سیاسی- اجتماعی بودند، و کنش اجتماعی را سرلوحه اقدامات خود قرار میدادند، نمیتوانستند جای اندیشهپردازیهای سیاسی را به خوبی پر کنند.
تاریخ جریانهای اسلامی الگوی ادواریای را نشان میدهد که شامل دورانهایی از رخوت و سکون، و به دنبال آن، وقوع جنبشهای احیاءطلبانه در پاسخ به شرایط بحرانی است. این رابطه جدالی میان اسلام و محیط اجتماعیاش، در اثر ویژگیهای درونی اسلام روی میدهد که گاه به گاه از طریق روش احیاءطلبانه، خود را بر فرایند اجتماعی غالب مینماید. در واقع با توسل به این مکانیسم بوده که اسلام توانسته است بر خلاف سایر مذاهب، در برابر ایدئولوژیهای ضدمذهبی و نیروهای اجتماعیای که تلاش داشتهاند آن را در خود محصور کنند، مقاومت کند. این نوع نگرش، اسلام را به عنوان یک حرکت مداوم و پویا به نمایش میگذارد.
مغرب عربی نیز از تحولات جهان اسلام مستثنی نبود و کشورهای این منطقه از جمله الجزایر و تونس به دلیل حضور همزمان فرهنگی و نظامی استعمار از سده نوزدهم میلادی، در این تجربه پیشگام شدند.
بررسی زمینههای ظهور و سیر تطور جنبش اسلامی معاصر در الجزایر و تونس، اگر بر روی منحنی ترسیم شود و در یک چارچوب نظری با ویژگیهای جامعهشناسی تاریخی جنبشها قرار گیرد، ظاهراً از منطق مشخص و قابل ترسیمی حکایت میکند. بررسی زمینههای مزبور و تبیین تاریخی روند دگرگونی این جنبش و کشف منطق تحول آن، مسئلهای اساسی است که در این پژوهش مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
سرزمینهای الجزایر و تونس دارای مختصات جغرافیایی، فرهنگی، قومی، تاریخی و مذهبی مشترک هستند و در دو سده اخیر نیز تجربه بالنسبه مشترکی را در مواجهه با استعمار غرب (از نوع فرانسوی) از سر گذراندهاند. در هر دو کشور به تناسب، جریان اسلامگرایی به طور جدی پا به عرصه وجود گذارده و در حوادث سیاسی نقشآفرینی نموده است. اما بررسی سیر تحولات دو جریان اسلامگرایی و نیز درصد میزان نقشآفرینی اجتماعی هریک، ما را با دو روند متفاوت مواجه مینماید.
در الجزایر، جریان اسلامگرایی با تبار اندیشهای «بنیادگرا»، در کانون تحولات سیاسی این کشور حضور دارد و هرچه زمان میگذرد به سمت «رادیکالیسم» میل میکند، حال آنکه در تونس جریان اسلامگرایی با تباری برخاسته از «نوگرایی» و «محافظهکاری» در تحولات سیاسی این سرزمین بیشتر چهرهای «مشارکتطلب و مسالمتجو» به نمایش گذاشته است. این پژوهش به این جمعبندی رسیده که دوگانگی تبار اندیشهای این دو جنبش و نیز تفاوت توان هر یک در بسیج منابع مردمی، عامل محوری در رادیکال شدن یکی و مسالمتجو بودن دیگری بوده است.
کتاب حاوی دوازده بخش است. سه بخش اول کتاب به مقدمه، مبانی پژوهش، و گزارش پیشینه پژوهش و نقد و بررسی منابع و مآخذ اختصاص یافته است.
بخش چهارم کتاب، با عنوان «مغرب اوسط در اواخر عصر عثمانی» نگاهی اجمالی به اوضاع تونس و الجزایر در این دوره داشته است. در این بخش نویسنده در نگاهی گذرا به تاریخ الجزایر طی سدههای شانزدهم تا نوزدهم، چگونگی آغاز عصر استعمار در این سرزمین را شرح داده و در قسمت بعدی، در نگاهی به اوضاع تونس از اواخر سده شانزدهم، دهههای نخست قرن نوزدهم را آغاز عصر نوسازی در تونس دانسته و اندیشه دگرگونسازی و تلاشهای اصلاحطلبانه خیرالدین پاشا تونسی در نیمه دوم سده نوزدهم شرح داده است.
«فرایند اشغالگری فرانسه و رویارویی اسلامی با آن» عنوان بخش بعدی است. در آغاز عصر استعمار، در شمال آفریقا از یکسو رقابت بین فرانسه و ایتالیا بر سر تونس جریان داشت و از سوی دیگر رقابت شدیدی بین انگلستان و فرانسه بر سر مصر در جریان بود، که در نهایت، مصر سهم انگلستان شد، و تونس و الجزایر سهم فرانسه و لیبی سهم ایتالیا. استعمار در الجزایر، با مبارزه تودهها و قیام صوفیان مواجه شد و در تونس با مقاومت نخبگان.
بخش ششم کتاب به بررسی «حیات اسلامی در عصر استعمار فرانسه» پرداخته است. به یقین در دوره استعمار مردم مغرب اوسط، بیش از هر چیز دیگر، خود را بهعنوان مسلمان میشناختند و استعمارگران نیز از آن آگاه بودند. نویسنده در قسمت اول این بخش سیاستها و روشهای استعماری فرانسه در منطقه را مورد واکاوی قرار داده، و سپس واکنشها در الجزایر، بهخصوص مبارزات عبدالحمید بن بادیس مصلح معروف و مؤسس جمعیت علماءالمسلمین را بررسی کرده و در انتها نیز به واکنش نخبگان تونسی در برابر استعمار، مدرسه عالی زیتونه و نهادها و گروههای برخاسته از آن پرداخته است.
«ایجاد شرایط انقلابی در الجزایر و تونس و نقش اسلامگرایان در آن» موضوع بخش هفتم کتاب است. نویسنده، سده بیستم میلادی را عصر جنبشهای رهاییبخش نامیده و در ابتدای بخش، وضعیت انقلابی سرزمینهای مختلف در این دوره را شرح داده و سپس در توصیف شرایط انقلابی الجزایر آن را «بسیج منابع بر مدار هویت اسلامی» نامیده و به سه دوره تاریخی تقسیم کرده است: 1- از پایان جنگ جهانی اول تا سال 1945 میلادی؛ 2- از سال 1945 تا 1954 میلادی؛ و 3- از سال 1954 میلادی تا استقلال کامل. برومند در توصیف شرایط انقلابی تونس، آن را «نوگرایی اسلامی، از رهبری تا پیروی» نوشته و این دوره را در تونس به دو دوره تقسیم کرده: 1- طلایهداری اسلامگرایان در مبارزه تا دهه 1930؛ 2- ظهور جریان ملیگرا و رهبری مبارزات تا نیل به استقلال. نویسنده در انتهای این بخش نیز به بررسی علل تفاوت نقشآفرینی اسلامگرایی در مبارزات استقلالطلبانه دو کشور الجزایر و تونس پرداخته است.
فصل هشتم کتاب که به بررسی «پیامدهای انقلابی: زمینهها و علتها» پرداخته، طولانیترین بخش این کتاب است. نویسنده در ابتدای این بخش شرایط دولت الجزایر از استقلال سیاسی تا انسداد سیاسی (1962-1992 م) را بررسی کرده است. وی، نخست به نقش احمد بن بلا و تمرکزگرایی سوسیالیستی وی پس از پیروزی انقلاب الجزایر و استقلال این کشور پرداخته، و پس از آن روی کار آمدن شورای انقلاب، هواری بومدین و سوسیالیسم اسلامی را مورد واکاوی قرار داده است. نویسنده روی کار آمدن شاذلی بن جدید را میانپردهای از دموکراسی نامیده و این دورهبندی را با حکومت نظامیان و بنبست سیاسی به پایان برده است.
برومند در ادامه همین بخش به جنبشهای اسلامی در الجزایر پرداخته است و این جنبشها را به سه دوره از مشارکت طلبی تا رادیکالیسم تقسیم کرده است.
نویسنده در ادامه این بخش، به اوضاع تونس پرداخته و دولت تونس را سکولاریسم ستیزهجو نامیده است. نویسنده در آخرین قسمت این بخش اسلامگرایی در تونس را «نوگرایی در اندیشه و نخبهگرایی در سازمان» نام برده است.
آخرین بخش کتاب «سخن فرجامین» بخشهای کتاب را جمعبندی نموده و آورده «جنبش اسلامی مغربی» چه به قدرت دست یابد و چه دست نیابد، و چه به ژرفای جامعه مدنی نفوذ کند و چه نکند؛ در هر حال نمایانگر خواست عمیق و قلبی گروه بزرگی از مردم است؛ مردمی که همه آرمانها و بهشتهای خیالی خود را فروپاشیده دیدهاند و از تاریخی رنج میبرند که تنگناهای بسیاری برای آنان آفریده است، اما راهی برای گریز از آن عرضه نمیکند: همان «دوران استعمار سیاه».
«بررسی تطبیقی جنبشهای اسلامی الجزایر و تونس» در 347 صفحه و شمارگان 1000 با قیمت 13000 تومان روی پیشخوان کتابفروشیهاست.
نظر شما