به گزارش خبرنگار مهر، گروه گروه مادرانی که جگرگوشه هایشان را به مراسم همایش شیرخوارگان حسینی آورده اند تا بگویند: حسین جانم، علی اصغرم فدای پاره تن و طفل شیرخواره ات.
مادرانی با چهره های حزن آلود همراه با قطرات اشک ردای سبز بر تن شیرخواره خود می کردند، بی اختیار فریاد «یا حسین» سر می دادند.
شیرخواره ها که از حضور هم سن و سال های خود به وجد آمده بودند با لبخندهای کودکانه شان پرچم هایی که در دست داشتند را به هم نشان می دادند و به نوعی در همان حال و هوا به ابراز احساسات می پرداختند.
با اینکه نمی توانستند صحبت کنند، اما با پخش شدن نوای لالایی علی اصغر(ع) بر سر و سینه خود می زدند.
مادر فاطمه نوزاد شش ماه ساروی که در مراسم شیرخوارگان حسینی در ساری حضور داشت، می گوید: پس از 10 سال به لطف خدا، صاحب فرزندی شدم و امروز در این مراسم آمده ام تا بگویم، آقا اما حسین (ع)، فرزندم، فدای علی اصغرت.
وی درحالیکه اشک می ریخت، ادامه داد: هرچه دارم از برکت وجود ائمه (ع) است و باید با تمسک به اهل بیت راه سعادت را در پیش گرفت.
در گوشه ای از مراسم پدر و مادری با دو فزند دوقلویشان حضور داشتند که بر سربند یا حسین و یا عزیز زهرا بر روی پیشانی این طفلان معصوم نقش بسته بود.
این همه جمعیت برای این آمده بود که با مصیبت جانکاه رباب(س) همدردی کنند، هر چند که از آن واقعه سال ها می گذرد، اما مادران با حضور خویش می خواستند دردی از دردهای رباب را تسکین بخشند.
امروز روز مادرانی است که یا به تازگی مادر شده بودند یا اینکه برای چندمین بار طفل شیرخواره خود را آورده بودند، امروز روز مادرانی بود که پرواز طفل کوچکشان را نظاره کردند، آمده بودند تا بگویند ما نیز در غم مادر علی اصغر(ع) شریک هستیم.
فضای روحانی مراسم شیرخوارگان حسینی، تداعی گر لحظه ظهور است، لحظه ای که مهدی فاطمه(س) این همه سرباز برای برپایی حکومت عدل جهانی مهیا خواهد کرد.
هنگامی که مداحان اهل بیت ذکر مصیبت می خواندند، با مشاهده برخی شیرخوارگان که به سینه مادر پناه برده بودند، ناخودآگاه یاد صحنه ای می افتادی که علی اصغر(ع) از تشنگی بی تاب بود و بانو رباب شیری نداشت که به فرزند دلبندش بدهد و این گونه با علی اصغرش نجوا می کرد:
بخواب آروم علی جان که مادرت بیداره / رفته عمو ابالفضل، واسه تو آب بیاره / الهی که تا زنده ام، به داغ تو ننشینم/ نشه یه وقت رو نیزه، سر تو رو ببینم/ شرمنده ام علی جان اگر که شیر ندارم / ناخون نزن به سینم، ایشالله آب میارم.
با این حال سخت ترین صحنه، زمانی بود که گهواره نمادین سبز علی اصغر(ع) بر روی دستان مادران تشیع می شد و توان و رمق آدمی را تحلیل می رفت، بی اختیار نقش بر زمین می شدی و این گونه می گفتی: وای از دل رباب، وای از لحظه ای که گلوی علی اصغر از گوش تا گوش بریده شد، آن هم بر روی دستان پدر، وای از گهواره خالی علی اصغر(ع)، وای از دل مادری که جگرگوشه کوچکش در مقابل رویش پرپر شد.
و با مداح همنوا می شوی که می خواند: از گریه های اصغر، دلم داره می گیره / یه قطره آب بیارید، بچه ام داره می میره، سه شعبه رو آوردن، به جای قطره آب / آتیش زدن دوباره، به جون و قلب ارباب.
نظر شما