به گزارش خبرگزاری مهر، آنچه در ادامه می آید گفتگو با عباس چهاردولی عضو هیات علمی دانشگاه عالی دفاع ملی درخصوص تحول در مدیریت راهبردی است که در ذیل می خوانید:
*معنا و مفهوم مدیریت راهبردی چیست؟
مدیریت راهبردی بکارگیری منابع و امکانات در راستای اهداف کلان نظام اسلامی و در واقع نقطه توجه آن سازماندهی، اجرا و کنترل در حوزه کلان در ارتباط با بکارگیری، تقسیم سازی و تصمیم گیری است؛ به عبارت دیگر مدیریت راهبردی علم و هنر اداره امور در سطح کلان است و درحوزه علوم انسانی از گرایش های بین رشته ای و مادر سایر رشته های مدیریت محسوب می شود.
* آیا علم مدیریت موجود صد درصد اسلامی است یا بخشی از آن اسلامی و بخشی دیگر وارداتی است؟
در دنیا حدود هفت گرایش اساسی اعم از مدیریت علمی، انسانی، کلاسیک، فرآیندی، سیستمی، راهبردی و اقتضایی در حوزه مدیریت داریم. کامل ترین رویکردی که در مدیریت وجود دارد رویکرد مدیریت راهبردی است که سابقه 42 ساله دارد اما اساس این علم نیز همانند دیگر رشته های علوم انسانی از غرب گرفته شده است؛ هرچند طی سال های اخیر بعد از تأکیدات رهبری، به سمت بومی شدن در حال حرکت است.
* با این توصیف آیا تمامی ابعاد علم مدیریت با مبانی اسلامی در تضاد است؟
پیش از پاسخ به این سوال باید بگویم رهبری در بحث تحول علوم انسانی به سه گام قائل هستند که وضعیت مدیریت راهبردی نیز در آن تبیین می شود. قدم نخست الگوی تحول در این حوزه از دید رهبری، گام کوتاه مدت است که با الگوی تهذیب وارد مبانی شده و آنها را مورد نقد و بررسی قرار می دهد؛ دراین راستا خلاءهای نظریات مدیریتی از منابع اسلامی استخراج و بررسی می شود.
گام دوم یا گام میان مدت با رویکرد تأییدی مبانی اسلامی را در حوزه نظام سازی مدنظر قرار می دهد و گام سوم (بلند مدت) تأسیسی است که در طی سه سال گذشته ما مدیریت غربی موجود را مورد نقد شکلی، محتوایی با رویکرد تجویزی، توصیفی و ترکیبی قراردادیم و با مدل خاص شهید مطهری و شهید صدر و امام (ره) و رهبری به الگوی مدیریت راهبردی اسلامی با سیستم الهی دست یافتیم و در واقع بر روی مبانی کار کردیم.
* این فرآیند چگونه انجام گرفت و نتیجه و خروجی آن در کجا به کار گرفته شد؟
در حال حاضر مراکزی در حوزه تحول علوم انسانی ایجادشده که یکی از این مراکز دانشگاه عالی دفاع ملی است که مرکزی را با عنوان مرکز تحقیقات تحول علوم انسانی در حوزه راهبردی تاسیس کرده و این فعالیت در آنجا دنبال شد. هر نظریه ای برای اینکه اثربخشی آن بررسی و تایید شود، باید در پایلوت هایی تست شود؛ با این توصیف نتیجه کار به کارگروه تخصصی مدیریت شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع داده شد تا در آنجا بررسی شود. از سوی دیگر این تولیدات باید به مجامع نخبگی و خبرگی علوم انسانی عرضه می شد تا مورد پالایش قرار می گرفت، از این رو به بنیاد مدیریت فقهی قم که در آن مجموعه ای از علمای سطح خارج فقه و اصول فعالیت می کنند، ارجاع و پس از آن به مراکز آموزشی و دانشگاهی مانند دانشگاه تهران، دانشگاه امام صادق(ع) و کارگروه تخصصی قم به بوته نقد گذاشته و سپس به محتوای درسی تبدیل شد و در حال حاضر در مقطعPHD به دانشجویان تدریس می شود. دانشجویان دوره دکترای دانشگاه دفاع عالی ملی نیز با همین کتب در حال پیشروی و آموزش هستند. امروز ادعا می کنیم در بخش مدیریت راهبردی تا 70 درصد به اشباع نظری با سیستم الهی رسیده ایم.بنابراین اگر با رویکرد سیستمی به تحول علوم انسانی نگاه کنیم، این تحول باید با تمرکز بر علم مدیریت انجام شود و این تغییرات در چند بخش اساسی از جمله ورودی ها (اساتید)، فرادهان (دانشجویان)، محتوا، فرآیند و خروجی که تولید مدیریت اسلامی است، شکل بگیرد.
*نقطه تضاد مدیریت غربی و اسلامی در کجاها بیشتر نمود پیدا می کند که ضرورت اسلامی شدن این علم را شدت می بخشد؟
مبانی ما در چهار حوزه با مبانی غرب تعارض مفهومی و روشی - شکلی دارد. در حوزه هستی شناسی اعتقاد داریم کل جهان هستی تحت نظارت خداست؛ انسان به عنوان اشرف مخلوقات تالی تل این نظام هستی است و هر حرکتی در این نظام از اراده الهی نشأت می گیرد. اداره و مدیریت نیز ناشی از تأثیر اراده عالم مُلک و ملکوت است؛ اما غربی ها اراده را منطبق بر عقل مادی صرف می بینند و معتقدند انسان هرچه تولید کند، با استفاده از حس، تجربه و عقل مادی است که قابلیت تعمیم به عالم را دارد.
در حوزه انسان شناسی ما مدیر را انسان با دیدگاه الهی می دانیم که اعمال و عملکرد او با نیت و عملش در ارتباط است؛ اما در مدیریت غربی مساله ای به نام نیت وجود ندارد. ما کسب رضای الهی را در گرو رضایت خلق میدانیم چرا که معتقد به بُعد جسمانی و روحانی و حیات دنیوی و اخروی برای انسان هستیم اما آنها به اصل هزینه و منفعت صرف قائل هستند و برای هر حرکتی می سنجند که تا چه اندازه سازمان ها باید هزینه کنند تا چه اندازه نفع برند. ما در مدیریت، اخلاق را دخیل می دانیم و معتقد به حُسن فعلی و فاعلی هستیم و بینش و کُنش مدیریت را در نظر می گیریم، در صورتی که در غرب اینچنین نیست. ما برای تصمیم گیری های مدیریتی خود پس از انجام مشاوره عنصر دیگری به نام توکل را در نظر می گیریم که این موضوع اصلا در غرب معنایی ندارد و تفاوت های دیگری که بیان آنها مجالی دیگر می طلبد.
* برپایی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی تا چه اندازه می تواند در اسلامی سازی علم مدیریت و به طور کلی علوم انسانی تاثیر داشته باشد؟
نظریه پردازی و مجموعه اقداماتی که در حوزه تحول علوم انسانی اتفاق می افتد، باید به اطلاع نخبگان برسد و بررسی و نقد شود؛ کنگره علوم انسانی اسلامی و امثال آن محل مناسبی برای تحقق این امر است به ویژه که در کنگره سالجاری، متولی بخش کارگروه مدیریت، دانشگاه امام صادق(ع) و معین آن دانشگاه عالی دفاع ملی است و می تواند فرصتی مغتنم برای ارائه دستاوردهای تولید شده به نخبگان مدیریتی باشد. از سوی دیگر در این نوع کنگره ها اندیشمندان و نخبگان محجوری که در کشور هستند و تاکنون به هر دلیلی شناخته نشده اند می توانند با کمک کنگره شناسایی و معرفی شوند همان طور که در کنگره پیشین 20 تن از همکاران خود را در این کنگره شناسایی کردیم. تضارب آراء نیز اتفاق خوشایند دیگری است که در این ظرف مکانی و زمانی انجام می شود. ضمن اینکه موتور تحول علوم انسانی هر سال نیاز به تنظیم مجدد دارد تا انسجام داخلی همراه با حرکت جمعی در تحول علوم تامین شود که کنگره این مهم را برآورده می سازد. نکته پایانی و مهم دیگر اینکه کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی زمینه تعامل اندیشمندان داخلی و خارجی را فراهم می کند که موارد یاد شده تأثیر شگرفی بر تسریع تحول علوم خواهد داشت.
نظر شما