به گزارش خبرگزاری مهر، هشتاد و نهمین جلسه گروه علمی کلام مجمع علی حکمت اسلامی با موضوع "حجیت خبر واحد در اعتقادات دینی" برگزار شد. در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین عبدالله محمدی به این موضوع پرداخت که خلاصه این بحث چنین است.
برخی گفته اند خبر واحد بالاصاله حجت نیست و تنها در جایی که اثر شرعی باشد (یعنی مسائل احکام) می توان حجیت را برای ادله ظنی مطرح نمود.
مقدمات لازم بحث
1- جایگاه علم و یقین و اطمینان در اصول بررسی شود و اینکه آیا نسبتی که آنها به قرآن می دهند که ادله ظنی حجت نیست، درست است و یا آنکه معنای این مفردات در قرآن، متفاوت است.
در اصطلاح معرفت 4 دسته می شود: الف) یقین بالمعنی الاخص (یقین مضاعف) (اعتقاد ثابت مطابق جازم) در این مرحله احتمالا خلاف یقین راه ندارد. ب) یقین (جزم) (اعتقاد جازم) اعم از آنکه مطابق با واقع باشد یا نه. ج) اطمینان که امکان خلاف واقع بودن وجود دارد ولی عقلا به آن توجه نمی کنند. د) ظن (اطمینان راجح) که احتمال خلاف در آن وجود دارد.
اصولیون بیان می کنند که قرآن فرموده است که از علم پیروی شود و از ظن نباید پیروی شود و در خبر واحد هم احتمال خلاف داده می شود. سوال مهم اینجاست که آیا مفاهیم قرآنی دلالتی بر نظر اصولیون دارد؟ در اینجا باید تفکیک ایجاد شود زیرا در قرآن معنای دیگری وجود دارد، چون مفاهیم قرآنی ناظر به فهم عرفی است و علم در نزد مردم همان اطمینان هم هست و عموم مردم با این اصطلاحات عرفی ارتباط داشتند و در آن زمان اصطلاحات خاص علمی وجود نداشته است. مرحوم شیخ عبدالکریم حائری در این رابطه فرموده است که در زمان حضرت رسول، اگر شارع معنایی غیر از معنای عرفی را نظر داشت بیان می کرد (در الفوائد، ج 2 ص 58) در زندگی مردم هم که توجه شود اطمینان و علم معرفی هم ملاک بوده است و فقط علم و یقین نبوده است.
همین که مردم پرسشی در این مورد نداشته اند و به همان علوم عرفی عمل می کرده اند، معلوم می شود نهی قرآنی نهی از ظنون نبوده است. اگر معنای علم در آیات قرآنی، فقط یقین و علم بود، بسیاری از احکام باید تعطیل می شد (چون این اکثر) مبتنی بر ظن هستند) و تخصیص اکثر لازم می آمد. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان هم، اعتبار اطمینان را مطرح کرده اند و فقط اعتبار را به علم منحصر نداشته اند.
بحثهای قرآنی
در سوره ممتنحه، برای اختیار و آزمایش افراد، هم علم عرفی کافی دانسته شده است و الا علم جازم هم ممکن است نسبت به قصد درونی افراد حاصل نشود. در مورد دیگر: در بحث آزمایش کنیزان و آزاد کردن آنها بیان می شود که اگر علم به خیر در آنها یافتید آزادشان کنید و روشن است که علم قطعی در این مورد پیدا نمی شود. در فتاوی فقهی هم موارد متعددی داریم که مثلا قضاوت براساس اطمینان و ... است و علم و یقین معمولا پیدا نمی شود. در مورد ظن هم در مباحث قرآنی، معانی مختلفی برای آن وجود دارد. در لغت،ظن، امری بدون دلیل و تخمینی دانسته شده است؛ مثلاً دین مظنون، دینی است که اطمینان به پرداخت آن نیست. عمل اصحاب و سیره مردم هم اینگونه بوده است که براساس ظنون عمل می کردند.
علامه مجلسی در بحارالانوار ج 2، ص 245 از قول معصوم بیان می کند آنچه را می دانید به آن عمل کنید هر آنچه نمی دانید از سوی ماست آن را به ما برگردانید و روشن است که این علمی که مبنای عمل بوده است، یقین و قطع نبوده است. در آیه (ان یتبعون الا الظن ان الظن لایغنی عن الحق شیئا) نجم 28. که بحث ظن آمده است، موضوعش سخن مشرکان در شرک آنها برای خدا بوده است و فضای آیه نشان می دهد که چون حرف مشرکین بدون مبنا بوده است، ظن خوانده شده و از اعتبار ساقط شده است. مشرکان دخترانی برای خدا تعیین می کردند و جزم هم داشتند ولی قرآن، اینها را ظن می خواند زیرا بی مبنا و بی اساس است.
در سوره انعام (ان یتبعون الا الظن و ان هم الایخرصون) اینجا هم احتمال بی مبنا و ... را ظن خوانده است نتیجه کلی آن است که علم عرفی و اطمینان و ... از دیدگاه قرآن، علم است و از آن طرف بسیاری از جزمها بدلیل بی مبنا بودن، ظن و غیر معتبر است. دانشمندان منطق و .... هم به این مسأله اشاره کرده اند. مثلاً ابوالبقاء در کلیات خود می گوید: ظن اعتقادی است که اساس نداشته باشد. اصولیون، قطع را مدنظر می دهد، و جزمی که اصولی مطرح می کند، فقط اعتقاد مُدرِک نسبت به مسأله را مهم می داند در حالی که ممکن است این جزم ناصحیح و جهل مرکب باشد.
مرحوم صدر و آیت الله مصباح هم این بحث را بررسی کرده اند که اگر دین قطع و علم را مورد سفارش قرار می دهد منحصراً یقین بالمعنی الاخص نیست بلکه علم و اطمینان عرفی هم هست. مرحوم مشکینی در حاشیه کفایه گفته است، هر تصدیقی که احتمال خلافش مورد اعتنا نباشد، علم گفته می شود پس احتمال خلاف لازم نیست کلاً نفی شود که ما آن را علم معتبر بدانیم. آیت الله نائینی و برخی دیگر گفته اند اخبار آحاد و ... از ذیل آیات ناهیه از عمل به ظن، تخصصا خارج هستند.
مبحث بعد نوع معرفتی است که در منابع دینی، لازم دانسته شده است. مقدمات بحث اعتقادات انواع مختلف دارند، اعتقاد پیشین، اعتقاد پسین در اعتقادات پیشین مثل اصل نبوت و معاد و ... متقدم بر نقل مستند ولی جزئیات این مباحث متأخر از نقل است. در اعتقادات پسین چون حس دخیل است یقین به معنی الاخص، امکان حصول ندارد ولی در اعتقادات پیشین، امکان حصول بالمعنی الاخص وجود دارد. تقسیم دیگر هم اصول و فروع اعتقادی است. تفاصیل و فروع را معمولا با نقل اثبات می کند. در اعتقادات نکته بعد آنکه در بحث تقلید، ظنّ تقلیدی نفی شده است نه آنکه چون تقلید نفی شده است، حتماً یقین باید جایگزین آن شود بلکه می تواند اطمینان و علم عرفی جای آن قرار گیرد.
هفت دسته از نظرات علما در مورد مبنای لازم برای اعتقادات که انسان معتقد باید داشته باشد:
1- گروهی که اعتقاد مطابق با واقع را لازم دانسته اند: شهید قاضی طباطبایی در حاشیه لوامع. 2- جزمی که از یقین حاصل شده است: شهید ثانی: اعتقاد جازم مأخوذ از ادله و حجج را لازم می داند. مرحوم خواجه نصیر در تلخیص المحصل، معرفت یقینی را می گویند از راه دلیل باید حاصل شود ولی در رساله (اقل ما یجب الاعتقاد به)، حد مورد نیاز را شهادت به اصول اعتقادی می داند و همین تصدیق که در قلب فرد مستقر شود کافی است ولو این ایمان با برهان همراه نباشد. آیت الله جوادی، معرفت لازم در اصول عقاید را جزم می داند ولی در تفاصیل این را لازم نمی دانند.
3- اعتقاد صادق جازم را لازم دانسته اند در اینجا همراه بودن دلیل ذکر نشده است پس معرفت تقلیدی جایز است، مرحوم مروج در منتهی الدرایه این را مطرح کرده اند. 4- کسانی که فقط اعتقاد جازم را لازم می دانند. مرحوم شیخ انصاری در اصول دین، تحصیل دلیل را لازم نمی داند، شیخ موسی تبریزی در اوثق الوسائل، مطلق اعتقاد جزمی را کافی می داند و همراه بودن دلیل را لازم ندانسته است ایشان در اعتقادات جزمی که از راه تقلید از پدر و مادر وجود دارد را هم کافی می داند. آقا ضیاء عراقی می گوید: معرفت لازم نیست از روی دلیل باشد و معرفت برهانی ملاک نبوده است و سیره ائمه علیهم السلام هم این نبوده است ولی البته شرط تقلید را جازم آفرین بودن آن دانسته اند.
5- اطمینان برخاسته از دلیل لازم است: مرحوم نراقی در جامع السعادات و علامه مجلسی در بحارالانوار، شیخ بهائی و شیخ طوسی و جمع بندی عباراتش همین نظر را دارند. 6- ضرورت همراه داشتن دلیل: مثل ابن میثم بحرانی فقط لازم است دلیل باشد، محقق حلی و مرحوم مظفر، محقق ترکی، فخر رازی و برخی علمای دیگر. 7- مطلق ظن کافی است: محقق اردبیلی، ظن در اعتقادات را هم جایز می دانند و تقلید را همان تبعیت کورکورانه می داند. والا تبعیت از انبیاء و اولیاء تقلید مذموم حساب نمی شود.
نظر نهایی
با بررسی لغت عقیده معلوم می شود که معنای عقیده، استحکام همراه گره زدن در قلب و ... است یعنی ثبات آن اعتقاد در قلب. معلوم می شود اعتقاد نباید در معرض زوال نباشد. حالا به انواع معرفت مراجعه می کنیم: در جایی که قطع داریم، حالت جزم و پایداری هست و حتی در جهل مرکب پایداری مطلب وجود دارد، پس اعتقاد جازم حتی اگر غیرمطابق باشد، عقیده محسوب می شود در اطمینان هم، پایداری اعتقادی وجود دارد. آنچه مهم است این است که اطمینان همراه دلیل باشد و سیره معصومین این است که در برخورد با عوام اطمینان را هم می پذیرفته اند. البته به نظر می رسد در بین افراد تفصیل باید قائل شد، کسانی که قدرت فکری بالاتر دارند، عقیده در آنها در کف (یعنی اطمینان) پایدار نمی ماند و در معرض شبهات و زوال است، پس برای آنها اطمینان کافی نیست.
نظرات و دیدگاه های اساتید:
آیا علم و ظن که در قرآن بکار رفته است، در موضوع اعتقادات بوده است یا بیشتر رفتارها مد نظر بوده است. نکته بعد آن است که در اعتقادات هم تعبد، قابلیت امکان را دارد. مسأله بعد آن است که برخی شأن پیامبر(ص) و ائمه(ع) در روایات مربوط به این موضوعات را ارشاد به عقل می دانند و این تعلیمات برای تسهیل فهم است.
سنخ بحثها باید روشن شود که حوزه این بحث روشن شود، امروزه در معرفت شناسی یا باور دینی مسائلی مطرح می شود که قالب فلسفی دارد و حالت نقلی ندارد که با جمع بندی آراء بدست می آید و جنس این بحثها دلیل فلسفی می طلبد، در اینجا از تحقیقات واژه شناسانه نمی توان استفاده کرد، مطلب بعد آنکه اگر شان معرفت شناسانه خبر واحد صحبت می کنیم باید توجه کنیم که آیا خبر واحد، شواهدی در اختیار ما قرار می دهد که به استناد آن شواهد، باور ما موجه باشد؟ در اینجا باید دقت شود چه چیزی منبع معرفت است یا ابزار انتقال معرفت است؟
نزاع علمی که حدود سه دهه است اتفاق افتاده آن است که امثال پلنتینگا و شاگردان او بیان می کنند که آیا قرینه گرایی که در عصر روشنگری بوده است و (لاک و دکارت) از افراد شاخص این مبنا هستند، هنوز معتبر است که آنها می گفتند فقط یقین کاربرد دارد و در دین هم باید قرینه گرایی حاکم باشد؟ لذا این مبنا به آنجا رسید که چون واقعا در بسیاری از موارد نمی شود این قرینه ها و یقین حاصل شود یا باید به مسائل موجود اکتفاء شود یا به شکاکیت برسیم.
در مقابل گروهی آمدند، قرینه گرایی را انکار کردند، گروهی دیگر حتی مبناگرایی را هم انکار کردند در اینجا نظراتی وجود دارد عده ای باور شخص را مهم دانسته اند ولو برای دیگران اطمینان آور نباشد یعنی شواهد فقط برای شخص باورنده مهم است، این همان درون گرایی است که بیشتر قرینه گرایان معتقد به آن هستند.
دسته دیگر برونگرا (external) بوده اند که ورودی باور باید درست باشد و قبول کردن یا نکردن باور کننده نقشی در آن ندارد. جنبش جدیدی در مباحث معرفت شناسی وجود دارد که معرفت را وابسته به سیاق و زمینه می دانند، لذا برای اشخاص مختلف، تشکیکی است؛ لذا معنای اطمینان، حالت ذومراتب دارد.
بحث اصلی آن است که اینها بحثهای مستقل فلسفی می خواهد و با نقل و منابع دیگر بدست نمی آید. ما در قرآن مواردی داریم که یقین بکار رفته است و به لحاظ لغت شناسی، منظور از یقین همان حالت علم است از سوی دیگر قرآن، تعبیرات متفاوتی دارد: (ایمان، تعقل، یقین) و تنها بحث ما بررسی ظن و علم خلاصه نشده است. نکته دیگر آنکه خود ائمه ما مطالبی که برای مردم نقل می کردند. مبتنی بر استدلال و ... بوده است.
جمع بندی نهایی
تفاوت روشی که ما با بحثهای دیگر در خبر واحد داریم آن است که مفهوم علم و ظن را وقتی بررسی می کنیم آنرا محدود به حوزه اعتقادات و .... نمی شود لذا بحث لغوی را بیان کردیم. بحث بعدی آن است که تعبدی نبودن عقاید، مسأله مهمی است که جداگانه باید به آن پرداخته شود. مطالب دیگر آن است که آیا خبر، واقع نما هست یا نیست و این تمایز کار ما با متکلمان است، مثلاً بیانات ائمه در مسائل تربیتی و ... ما را به واقع می رساند و اینجا این دغدغه مطرح نیست که مخالفت با اینها عذاب و عقاب داشته باشد. از دیدگاه ما اتمام اخبار ائمه، ارشاد به عقل و ... نیست و آنچه مهم است این مطلب است که واقع نمایی و رساندن ما به واقع در این روایات مورد تأیید است. مطلب دیگر آن است که ما شواهد و دلایلی که اطمینان می آورد را باید بررسی کنیم که نسبت آنها با واقع و صدق چیست؟
نظر شما