اين نويسنده و پژوهشگر ادبيات در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب "مهر" با بيان اين مطلب افزود: ما ايرانيان بزرگترين سخنوران جهان را پديد آورده ايم از اين روي بايد بيش از هر گونه ادبي ديگر به شعر فارسي بپردازيم، ما در زمينه داستان نويسي يا نثر به هيچ وجه بزرگاني را نداريم كه با سخنوران ما در شعر و سرودن سنجيدني و هم تراز باشند، از اين روست كه هر سال براي بزرگان ادب در پيوسته ايران فردوسي، حافظ، مولوي و ... همايشها و بزم هاي بزرگداشت برپا مي شود .
وي خاطر نشان ساخت: در پيشينه ادبي ما داستان نويسي بدان گونه كه در ادبيات اروپايي سراغ مي كنيم ديده نمي شود، سخن بر اين نيست كه ما داستان نداشتيم، كما اينكه داستانهايي در پيشه ادب ايران نوشته شده اما اين داستانها بيشتر بر مي گردد به ادب گفتاري و داستان گويي تا داستان نويسي، كه هر كدام از آنها نيز در گونه خود شاهكاري شمرده مي شوند داستانهايي مانند: سمعك عيار، داراب نامه، بختيارنامه و ...
كساني مي توانند به درستي شعر را بشناسند كه سخندان و ادب شناس باشند اما داستان به هر روي براي همگان دلپذير مي باشد، هركس با هر مايه دانش ، داستان را مي خواند و از آن بهره مي برد . |
وي افزود : اگر خواست داستان نويسي ايراني است كه در اين روزگار كه به پيروي نويسندگان باختر زمين آغاز شده است چرا براي اين گونه از ادب هم بزم هايي و همايشهايي برپاي داشته بود اما پيداست كه به هيچ روي ، نمي توان داستان نويسي را با سخنوري و شعر فارسي در يك تراز و ترازو نهاد.
وي يادآور شد : هميشه شناخت و دريافت شعر دشوارتر از نثر و داستان مي باشد زيرا در شعر هنرمند ناورد گاهي قلمروي فراخ مي يابد براي اينكه آن پندارها و انديشه هاي بسيار دور و نقض و نازك خود را به كار گيرد و به نمود بياورد ، پس اگر بخواهيم شعر را با نثر از اين ديدگاه بسنجيم بي گمان شعر بسيار پيچيده تر و دشوارتر است.
اين نويسنده در گفت و گو با مهر ، اضافه كرد : كساني مي توانند به درستي شعر را بشناسند كه سخندان و ادب شناس باشند اما داستان به هر روي براي همگان دلپذير مي باشد، هركس با هر مايه دانش ، داستان را مي خواند و از آن بهره مي برد اما شعر حافظ يا خاقاني يا سخنوري فردوسي روشن و روان است اما به گونه اي نيست كه همگان بتوانند آن زيبايي ها و شگردهاي هنري كه در آن بكار رفته است بدانند و بشناسند.
وي خاطر نشان ساخت: اما اگر ايرانيان به اين سخنوران بزرگ خود دلبسته اند و آنان در دل و روح آنها جاي گرفته اند درست به همان سبب است كه گفته شد چون هميشه شعر در ايران برترين آفرينش هنري بوده است و اين سخنوران هم با تار و پود هستي ايرانيان درآميخته اند و كشور ما را به پاس آنان مي شناسند، اين سرزمين، سرزمين فردوسي، خيام، سعدي، حافظ و ... مي نامند، هيچ نويسنده اي نتوانسته است به گونه اي در ادب فرهنگ ايران يا جهان اثر بگذارد كه بتواند با اين بزرگان برابري و هم آوري كند.
دكتر كزازي گفت: اگر براي شعر بزم ادبي برگزار مي شود نه از آن روي است كه دست اندركاران ناآگاهند و يا با هنر داستان نويسي بيگانه اند، براي اين است كه شعر برترين و فراگيرترين هنر در ايران بوده است و دست كم در ايران پس از اسلام ايرانيان خواه ناخواه گرايان و دل بسته شعرند و يكي از ايران شناسان در كتاب خود نوشته است " من هيچ ايراني را نمي شناسم كه در زندگاني خود شعري نسروده باشد " اما داستان نويسي به شيوه امروزين خود پديده اي است كه پيشينه اي ندارد و در فرهنگ ما چند دهه اي بيش نيست كه داستان نويسي به پيروي از اروپائيان در ايران آغاز به كار گرفته است و براي همين است كه هنوز ايرانيان با داستان چونان پديده هنري خوگير نشده اند و اگر به داستان دل بسته اند بيشتر داستانهايي است كه از زبانهاي اروپايي به فارسي برگردانيده مي شود و از اين روست كه ما بيشتر به شعر فارسي مي پردازيم تا به نوشته و داستان.
دكتر مير جلال الدين كزازي در پايان گفت وگو با مهر، يادآور شد : آدمي ازدير زمان ، با افسانه خوگرفته است و براي همين بزرگان ادب هنگامي كه مي خواستند انديشه هاي بزرگ و ژرف جهان شناختي خود را به گونه اي بگسترند كه همگان بتوانند از آن بهره ببرند آن را در پيكر افسانه و داستان مي گنجانيده اند، اين است كه داستان در سرشت و خواستار خود بايد بسيار بيشتر از شعر كه پيچيده و پندار خيز است با رويكرد خوانندگان روبرو شود ولي در ايران كار وارانه است آنچنان كه شعر هميشه چيره و برتر در ايران بوده است، ايرانيان با شعر بسيار خو گرفته و در آميخته اند از اين روي حتي اگر آن را به درستي در نيابند بدان دلبسته اند. كودكان خرد در بسياري از شهرهاي ايران بيت هاي شاهنامه را از بر مي خوانند كه به درستي آنها را نمي دانند كه اين در روان شناسي بومي و ناخودآگاه فرهنگ ما ايرانيان است كه شعر و سخنور را گرامي بداريم.
نظر شما