خبرنگار حوزه و دانشگاه "مهر": دستهايش را بلند كرده بود و آرام لبانش تكان مي خورد. چشمانش را به هم فشرده بود و ديده اش را به روي دنياي مادي بسته بود. جا نمازش پهن بود و دعا مي خواند. مهره هاي تسبيح را مي گرداند و صلوات مي فرستاد . آمده بود در زلالي ايام الابيض خود را مطهر سازد.
رجب المرجب است و ايام پرفيض اعتكاف پا به مسجد دانشگاه تهران مي گذارم. نور معنويت دانشگاه را نوراني كرده است. مسجد دانشگاه تهران ميزبان جمعيت بي شماري از دانشجويان و اساتيد است. مهماناني كه با دهان روزه و بدور از ظواهر دنيوي در گوشه اي از مسجد آرام گرفته اند و در زلالي رجب المرجب خود را صيقلي مي دهند.
اشك امان نمي دهد؛ سرازير مي شود؛ دل رسوا مي شود اما فرياد و ناله در سينه محبوس مي ماند، تنها نام "الله" بر زبان ها جاري است. دعاي كميل زمزمه مي شود. ندبه و توسل قرائت مي شود و زيارت عاشورا نه يك بار، نه دو بار، بارها جاري مي شود.
بوي معنويت در ايام اعتكاف جاي جاي دانشگاه تهران را عطر آگين كرده است.
سحرگاه كه قدم به مسجد نهادم، معتكفين با دعا و مناجات به استقبال لحظه پرفيض اذان مي رفتند. صداي الله اكبر الله اكبر طنين انداز شد. معتكفين روزه دار آيات قرآن را قرائت مي كردند و آرام نام خالق هستي را بر زبان جاري مي كردند. حجت الاسلام ابوترابي از لحظه هاي ناب با خدا بودن مي گويد. از ياد خدا و از توبه در درگاه حق تعالي .
سه روز به خدا وخالق هستي پناه بردن و از لذت هاي دنيوي دل بريدن به ياد خدا بودن و از خدا طلب بخشش كردن، دعا كردن و رو به خدا بارها و بارها "علي" "علي" كردن و ... راستي چه كلاس خودسازي عظيمي است اعتكاف. خوشا به حال آنكه در ايام رجب المرجب خود را در نور الهي غرق كردند و دل به او سپردند.
نظر شما