حکيم جلوه از دانشوران شيعه در عصر قاجار است که چون ستارهاي پرفروغ در آسمان انديشه طلوع کرد. ايشان با سعي و جهد وافر تلاش نمود تا مشعل حکمت را در اين عصر روشن نگاه داشته و بسياري از طالبان دانش را از فروغ معنوي خود بهره مند نمايد. در این نگاره به اجمال سعی در معرفی زندگی علمی و عملی ایشان خواهیم داشت.
ولادت و نسب
ميرزاابوالحسن جلوه در ذيقعده 1238ه.ق در احمدآباد گجرات ديده به جهان گشود. نسب درخشانش پس از 30 پشت به دومين امام شيعيان يعني امام حسن مجتبي(ع) رسیده و خاندان او به سادات طباطباء مشهورند. از طريق مادر به فاطمه دختر حضرت امام حسين(ع) ـ همسر حسن مثني منسوب اند.(محيط طباطبايي، مقدمه ديوان مَجْمر)
تحصیلات
حکیم جلوه مقدمات دانشاندوزی خود را در زواره شروع کرده و پس از پایان تحصیلات مقدماتی، راهی اصفهان میشود و در مدرسه کاسه گران اصفهان اقامت می گزیند و چنانچه در زندگینامه خودنوشتش اشاره کرده؛ در سال 1273ه.ق اصفهان را ترک و عازم تهران می گردد.
وی به مدت بیست سال در اصفهان به تحصیل و تدریس اشتغال داشته، سپس بسیاری از سالهای عمرش را به تنهایی و بدون داشتن استاد به مطالعه می پردازد. خود در این باره میگوید: «...تا آنکه دیدم از استادان حاضر مرا منفعتی حاصل نیست، خود بنفسه مشغول مطالعه و گفتن درس شدم.» (عبدالوهاب بن عبدالعلي قزويني و ديگران، نامه دانشوران ناصري، ج 3، ص31-35)
اساتید
در باب اساتید مرحوم جلوه نقلهای مختلفی مطرح شده از جمله اینکه آقای مرتضی مدرسی چهاردهی می نویسد: «از استادان خود شنیدهام که او کمتر استاد دیده است. اساتید حکیم جلوه محدود به یک یا دو نفر در اصفهان بودهاست. سلسله اساتید او میرزاحسن پسر ملاعلینوری و ملاعلی شاگرد ملااسماعیل درب کوشکی و او شاگرد ملاصادق اردستانی و او شاگرد ملامحسن فیض کاشانی است.»(مرتضی مدرسی چهاردهی، تاریخ فلاسفه اسلام، ص33)
همچنین استاد مطهری می نویسد: «مرحوم جلوه شاگرد میرزا حسن نوری و میرزا محمد حسن چینی از شاگردان ملاعلی نوری است.» (مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج2، ص222) و یا میرزا غلامحسین خان افضل الملک غیر از آنها حاجی محمدجعفر لنگرودی، و سیدرضی حِکمی را هم از اساتید حکیم جلوه بر می شمرد.(غلامحسين افضل الملک، افضلالتواريخ، به کوشش منصوره اتحاديه و سيروس معدونيان، ص170) و همچنین مرحوم شیخ حسن جابری انصاری، ملاعبدالجواد تونی خراسانی را هم بهعنوان یکی از اساتید مرحوم جلوه نام میبرد. (جابری انصاری، بدایع و نوادر، ص30)
شاگردان
حکیم جلوه در مدت عمر خود شاگردان بسیاری را تربیت نمود چنانکه میرزاغلامحسین افضلالملک مینویسد: «در دوره ناصری- ناصرالدین شاه قاجار- حکیمان و فیلسوفان تهران سه استاد کامل داشتند؛ یکی مرحوم آقامحمدرضا قمشهای و یکی مدرس زنوزی و دیگر مرحوم آقامیرزاابوالحسن جلوه بود که همه کس از حوزه تدریس و افاضت ایشان استفاده میکرد. آن دو تن در همان دوره ناصری به سفر بقا رحلت کردند. اشاعه علوم عقلیه منحصر به مجلس درس مرحوم میرزاابوالحسن جلوه شد که طلاب، صبح و عصر در آن محضر شریف ازدحامی داشتند و استفاضت می کردند و آن جناب، همه وقت به اشاعه علوم و نشر حکمت می پرداخت».(ميرزاغلامحسين افضل الملک، افضل التواريخ، به کوشش منصوره اتحاديه و سيروس معدونيان، ص106و107)
هرچند در بعضی آثار نام هشتادوشش تن از شاگردان میرزای جلوه ذکر شده است.(منوچهر صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفا متأخر، ص475-483)، اما در اینجا به ذکر نام چند تن از ایشان بسنده میکنیم؛ از جمله شاگردان حکیم جلوه میتوان از سیدحسین بادکوبه ای، آقامیرزامحمدعلی شاه آبادی تهرانی و آقا میرزا طاهر تنکابنی نام برد.
نگرش فلسفی
گرایش فکری حکیم جلوه بیشتر به سمت حکمت مشاء و در بسیاری از موارد متأثر از ابن سینا میباشد، چنانکه استاد مطهری در این باب مینویسد: «يكى از كسانى كه در فلسفه، تابع بوعلى است و نظر خوبى به فلسفه ملاصدرا نداشته، مرحوم ميرزاابوالحسن جلوه است. ايشان به فلسفه شيخ اعتقاد داشته و كوشش كرده كه حرف آخوند را رد كند. حكيم جلوه استاد اساتيد فلاسفه معاصر به شمار مى رود.»(مرتضى مطهرى، حركت و زمان، ج1، ص300)
باید توجه داشت که حکمای متأخر در شرح و بررسی آثار صدرالمتألهین تلاشهای فراوانی نموده اند، ولی در این میان کمتر کسی را میتوان یافت که با نگاه منتقدانه به آرای ایشان نظر افکنده باشد، در این میان مشهور است که میرزاابوالحسن طباطبائی مشهور به جلوه که به دلیل مهارت و تسلطش بر آراء و نظریات قوم به «سیدالحکماء» ملقب گردیده؛ با نگاه منتقدانه بابی از گفتوگوی انتقادی را در آرای صدرالمتألهین گشوده و به برخی از نظریات ایشان اشکالاتی وارد نموده است. یکی از انتقادات حکیم جلوه در مورد نشان ندادن مصآدر و مأخذ مورد استفاده صدرالمتألهین در آثارش است که میتوان گفت دلیل اصلی مشخص نکردن مأخذ، مرسوم نبودن این روش در زمان صدرالمتألهین بوده است.
آثار
از حکیم جلوه آثار بسیاری بهجای مانده، هرچند ایشان دست به تصنیفی مستقل و جدید نزده و دلیل آنرا در زندگینامه خودنوشتش چنین بیان می دارد: «و چون دانستم تصنيف تازه صعب بلکه غير ممکن است، چيز مستقلي ننوشتم، ولي حواشي بسيار بر حکمت متعاليه که معروف به اسفار است و غيره نوشته ام و اکنون در دست بعضي از طلاب است و محل انتفاع.» (عبدالوهاب بن عبدالعلي قزويني و ديگران، نامه دانشوران ناصري، جلد 3، ص31-35) اکثر آثار بهجای مانده از ایشان حواشی نوشته شده بر آثار گذشتگان ازجمله حواشی بر اسفار اربعه، مبدأ و معاد، مشاعر، شفا، الاشارات والتنبیهات، تجریدالاعتقاد و ... از آثار گذشتگان است. همچنین تعلیقات، رسائل، تقریرات و اشعاری از مرحوم جلوه به یادگار مانده است.
اخلاق و منش
در مورد اخلاق و منش حکيم جلوه نقلها شده ازجمله آنچه که اعتمادالسلطنه وزير ايران در دوره قاجار (کسي که از جلوه خواست تا شرح حال خود را بنگارد) نوشته که: «سيدي است جليلالشأن، عالمي عظيمالمکان، فاضلي فصيح البيان و از حکماي بي مانند زمان و صاحب زهد و تقواست. اسوه اصحاب قدس و نهي، کمالات صوري و معنويش بيش از اندازه، تحرير فضايل ظاهري و باطنياش زياد از حد تقرير، مرجع طلاب و مدققين و ملجأ حکما محققين است.
به صحبت خلق و رتبت خلق که او راست، هر کسي روزي خدمتش را درک کرد ديگر وي را ترک نگويد و غير از ره دوستياش راه نپويد... او راست همتي عالي و طبعي متعالي، چنانچه هيچگاه در خيالش تحصيل مالي نگذشته و اماني و آمالي نداشته به مضمون: «القنيع منيع» و «الحريص انيس للحرمان» پاي مناعت در دامن قناعت کشيده و تمنا از آشنا و بيگانه نکرده، با آنکه با بيشتري از ارکان ملت و رجال دولتش الفت است، بقدر ذره از وجودش کلفت بر کسي وارد نيايد و طبعي را از شخصش انزجاري پديد نکرد.
مجلسش مرجع خاص و عام و مدرسش مجمع فضلاي ايام است، اکنون که سال هزار و دويست و نود و چهار هجري است، در دارالخلافه تهران به تدريس علوم حکيمه مشغول، هر روزه در حوزه ايشان به جهت تلمذ، گروهي از طلاب و فضلا گرد آیند و استفاده خدمتش را مغتنم شمارند، تلاميذ ایشان که بيشتر آل فضل و تقوي هستند. در حضرت ايشان همواره مواظب تحصيل علوم الهي و طبيعي و رياضي را مراقب تکميلاند، زياده از حد طلاب را در خدمتش از علوم بهره و فايده پيدا مي گردد و اشعاري که در بدايت حال گفته اند به قدري فصيح و مليح است که بلغاء را آن رويه و فضلا را آن سجيه کمتر دست دهد.»(عبدالوهاب بن عبدالعلي قزويني و ديگران، نامه دانشوران ناصري، جلد 3، ص 31 و 32)
همچنین ميرزاعلي خان عبدالرسولي مي نويسد: «جلوه با فقرا و مساکين سخت مشفق و مسکين نواز بود و به قدر مقدور از آنان رعايت و اعانات ميفرمود، بارها ديدم که با ضعف و ناتواني که داشت دنبال سائلين و مساکين ميرفت تا بديشان می رسيد و هيچ آنان را آواز نمي کرد و به جانب خود نمي خواند».(غلامرضا گلي زواره، ميرزا ابوالحسن جلوه(حکيم فروتن)، ص 180 و 181)
بیماری و وفات
مرحوم جلوه در سالهاي آخر زندگي از بيماري چشمي به شدت رنج ميبرد، رفته رفته فرتوتي و رنجوري جلوه را بر بستر بيماري افکند و او را از توان انداخت. شيخ عبدالرسولي از شاگردان و نزديکان جلوه هنگامي که ديد استادش بيمار است و پرستار ندارد، او را با کمال ميل به خانه خويش برده و صميمانه از جلوه پرستاري نمود. پس از آن حاج محمدکاظم ملک التجار (پدربزرگ حاج حسين آقا ملک؛ صاحب کتابخانه ارزشمند ملک)، جلوه را با اصرار و تقاضای فراوان به خانه خود برد و از وي پذيرايي نمود و تيماردارياش را عهدهدار گرديد.
فوت حکيم جلوه مصادف با آذر ماه 1285ه.ش بود و مراسم عزاداري آن حکيم نه تنها در تهران بلکه در شهرستانها با شکوه و عزت تمام برگزار گردید.(باقر عاقلي، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي، ص11) پیکر آن حکیم به شهرري منتقل و در جوار ابنبابويه(صدوق) به خاک سپرده شد.*
*نویسنده: محسن امین
نظر شما