به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مثل راهرفتن روی تیغ» شامل خاطرات و شرح فعالیتهای مطبوعاتی و فرهنگی «آلبرت کوچویی» از روزنامهنگاران و فعالان رسانهای مطرح و شناخته شدن ایران در سالهای قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که در قالب مصاحبه محمد باقر رضایی (باقر رجبعلی) با وی تدوین و از سوی نشر نگاه منتشر شد.
رضایی در این کتاب و در قالب گفتگو با کوچویی شرحی از فضای فرهنگی و رسانهای ایران در سالهای دهه 30 تا 90 را ارائه میکند و در کنار آن نیز نگاهی به فعالیتهای حرفهای روزنامهنگاران و نویسندگانی چون کاوه گلستان، بهمن عبدی، جواد علیزاده، حسین بهزاد، نجف دریابندری، علی محمد افغانی، آیدین آغداشلو، احمد محمود، هوشنگ گلشیری، احمد شاملو، جواد مجابی و... در دهه سی و چهل ارائه میدهد.
رضایی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد این کتاب و چگونگی نوشته شدن آن گفت: من سالهای زیادی بود که در خلال فعالیتم در رادیو و آشنایی با استاد کوچویی از وی میخواستم تا مجالی را فراهم کند تا با او در مورد فعالیتهای حرفهایش در خلال سالهای دهه 30 تاکنون گفتگو کنیم و هر بار هم ایشان عذری میآورد. تا اینکه در نهایت ایشان در سال 89 به این کار رضایت دادند و من هم سئوالاتی را برای شروع به ایشان دادم تا به صورت مکتوب به من پاسخش را بدهند.
وی افزود: پس از دو سه ماه آقای کوچویی پاسخ سوالات من را فرستاد و این مقدمهای شد تا این سوال و جوابها به صورت مستمر ادامه پیدا کند و در نهایت تبدیل به کتاب « مثل راهرفتن روی لبه تیغ» شود که در 132 صفحه از سوی نشر نگاه منتشر شده است.
این روزنامهنگار و فعالی فرهنگی افزود: کوچویی در این کتاب و در قالب مرور خاطراتش اسامی بیشماری از روزنامهنگاران، فعالان رسانهای، شاعران، نویسندگان، هنرمندان عرصههای تجسمی، سینما و تئاتر را به میان میآورد و شرحی از فعالیتهای آنها که نمایانگر فعالیتهای فرهنگی ایران در دهههای سی تا 50 است را به مخاطب خود ارائه میکند.
کوچویی در بخشی از این کتاب در مورد خاطره گفتگویش با جلال آل احمد برای روزنامه آیندگان اینگونه مینویسد:
روزی به سردبیر آیندگان پیشنهاد دادم با بزرگان فرهنگ و ادبیات گفتگو کنیم و نامهایی از نامداران را آوردم. سردبیر که میدانست هیچ یک از اینان اهل گفتگو نیتسند به طعنه به من گفت میتوانی با آنها مصاحبه کنی؟ گفتم البته. از جلالآلاحمد شروع میکنم.
تیرماه بود. در یک بعدازظهر داغ تلفنی با آلاحمد حرف زدم. گفتم قرار مصاحبه میخواهم. گفت: جوان مرا میشناسی؟ گفتم: البته. تمامی کتابهای شما را خواندهام.
گفت: با این حال به نظر میآید مرا نمیشناسی. گفتم چطور؟
گفت: من اهل مصاحبه نیستم. آن هم با این روزینامهها...گفتم: آیندگان روزینامه نیست. گفت: باشد. نمیکنم.
گفتم: ولی من از شما مصاحبه میگیرم.
خندید و گفت: جوان از شجاعتت خوشم آمد. باشد. مصاحبه میکنم. ولی حالا داریم میرویم کوهپایه. برگشتم باشد.
کلی ذوق کردم و سردبیر مبهوت. جلالآلاحمد هرگز از آن کوهپایه بازنگشت. سالی بود که درگذشت. بقیه بزرگان دیگر هم من را سنگ قلاب کردند. بعدها دانستم چه بیراهه میرفتم.
کتاب «مثل راهرفتن روی تیغ» را نشر نگاه با قیمت 6 هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما