به گزارش خبرنگار مهر، شهید حسینقلی علائی از شهدای استان اردبیل چند ماه قبل از شهادتش در دفترچه خاطرات خود با عنوان "سرگذشت های ما دو برادر" با مخاطب قرار خود به سوالات مطرح شده پاسخ داده و در حقیقت مصاحبه کننده و مصاحبه شونده خود وی بوده است.
شهید علائی در سال 1343 در روستای " فولاد قویوسی" از توابع شهرستان بیله سوار به دنیا آمد. او در تنگنای مالی دوران کودکی همراه با برادرش دور از خانواده در اردبیل تحصیل می کند و با پشتکاری که داشته وارد مرکز آموزشی تبریز در یکی از رشته های فنی می شود.
این شهید دفاع مقدس که در دوران پیروزی انقلاب اسلامی نیز نقش ایفاء کرده است همزمان با آغاز جنگ تحمیلی وارد سپاه پاسداران شده و به جبهه اعزام می شود. به یاد این شهید با مروری کوتاه به زندگی اش بخشی از گفتگوی او را با خودش بدون هیچ تغییری می آوریم.
آنقدر به جبهه می روم تا شهید شوم
وی در بخشی از نوشته هایش با تاکید بر آرزوی خود برای شهادت نوشته است برایم کشور مهمتر از تحصیل است و آنقدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم.
وی در پاسخ به سوالی که چه خصوصیات اعتقادی و اخلاقی در شما بوده است که افتخار شرکت در جنگ را پیدا کرده اید، می گوید: آمدن من به جبهه و در این خط و راه سرخ شهادت قرار گرفتن یکی از موهبات عظیم الهی است که به من عنایت فرموده، مکانی که سنگرهایش مقدس تر از کعبه در پیش خداوند است و غیر از مسئله اعتقادی و دینی هیچ چیز دیگر توان آن را ندارد و نداشت که مرا به جبهه بکشاند.
شهیدعلائی افزوده است: جایی که با مرگ و زندگی انسان بازی می کند اگر کسی اعتقاد به خدا و پیامبر و قیامت و به راه سرخ شهادت و اولیاء (ع) نداشته باشد دیوانه است که به جبهه می آید و خود را به کشتن می دهد، سالها آرزو داشتم که اسلحه بگیرم و مستقیما با طاغوت و کفر جهانی بستیزم. جنایات این سران مرا به خشم می آورد که الحمدالله این کار عظیم نصیب بنده نالایق شده که انشاالله خداوند قبول کند.
عشق به اسلام و حسین مرا به جبهه کشاند
این شهید انگیزه آمدن خود را به جبهه در عشق به مولا، علاقه به دین و اعتقاد به پیامبری رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) می داند و اعتقاد دارد؛ من وقایع عاشورا و هجرت امام حسین (ع) را از مدینه تا کربلا خوانده ام و شهادت طلبی و مظلومیت امام و اهل خانواده اش و یاران صدیق اش پی برده ام و همه اینها و فهمیدن مظلومیت های دیگران چون مظلومیت علی، فاطمه، حسن، زینب و دیگران مظلومان مرا به صحنه نبرد حق علیه باطل کشانده است.
شهید علائی در پاسخ به سئوال خودش درباره برپایی نماز می گوید: یکی از برکات جبهه و جنگ خواندن نماز اول وقت رزمندگان است و نمازها بصورت جماعت با حالات و روحیات خیلی عالی ادا می شود بخصوص نماز جماعت صبح ها که رزمندگان بعد از اتمام سر به سجده گذاشته و دعای مصباح علی (ع) را با زمزمه ملکوتی می خوانند و بنده حقیر هم قطرهای از دریای رزمندگان هستم که در میان آنها گم می شوم.
به گفته این شهید دعا به خصوص دعای کمیل در جمع رزمندگان با معنویت خاصی برگزار می شد بطوریکه در یکی از دعاها که همه گریه می کردند ولی صدای یک بسیجی که به نظر از نظر سنی خیلی کوچک بود از همه بلند بود و با گریه امام زمان (عج) را صدا میزد و با اینکه دعا تمام شده بود ولی گریه او همه را به شدت گریاند.
وی در پاسخ به این سوالی که در جبهه به چه حقایقی پی برده اید که شما را در شناخت عمیق اسلام یاری می کند، تاکید کرده است: در جبهه حقایقی است که نمی شود همه آنها را احساس و نوشت اما آنچه احساس کرده ام این است که جبهه حق است و توحید، عرفان، اخلاق، ایثار، جانبازی و شهامت و شهادت است.
به عقیده شهید علائی تا انسان به جبهه نیاید نمی تواند خیلی از مسائل را درک کند با اینکه انسان در پشت جبهه خیلی حرفها می شنود ولی چون با چشم ندیده کمتر ایمان پیدا می کند که به جبهه خدا نظر دارد و رحمت ائمه اطهار به رزمندگان قوت و قدرت می دهد و حتما جهاد اسلام در مقابل کفر جهانی است.
جهاد مقدس هجرت از هوای نفس است
وی درباره احساس خود نسبت به خانواده و مادیات در زمانی که در سنگر جهاد حضور دارد، گفته اسند: یکی از مقدمات برای اقدام به جهاد مقدس هجرت از خود است؛ یعنی دست کشیدن از خودی خود، خانواده و مایملک و خداحافظی با تمام دار و ندار دنیوی یعنی طلاق دادن دنیاست.
وی ادامه می دهد: وقتی به جبهه می آیی تنها یک ساک دستی با خود دارید و عجیب اینجاست که زمان عملیات آن تنها مایملک را نیز به تعاونی گردان می دهی و تنها خود می مانی و خدایت. بنده حقیر هم تا می توانم سعی در قطع علاقه به خانواده و مایملک خود دارم.
این شهید در ادامه این گفتگویش از احساس خود از امام (ره) سخن باز می کند به عقیده او انسان در مورد برخی مسائل نمی تواند نظر بدهد و تا انسان از چیزی شناخت نداشته باشد نمی تواند احساس حقیقی خود را ابراز کند.
او تاکید کرده است که امام دست ذخیره و یکی از موهبات الهی است که به ملت اسلام ارزانی شده و هنوز ابعاد معنوی، اخلاقی و علمی امام شناخته نشده است و تنها صورت کامل آن را خدا می داند.
شهید علائی اضافه کرده است: به نظرم امام به عنوان رهبر، مرجع و راهنمای الهی و حقیقی برای بنده حقیر است خود را موظف می دانم به اطاعت کامل از امام و ای کاش هزاران جان داشتم و جان خود را هر بار فدای هدف والای امام که همان اسلام و قرآن است قربانی می کردم.
خون شهدا مظاهر طاغوتیان را ضایع کرد
وی در ادامه با آرزوی پیروزی در جنگ تحمیلی تاکید می کند: بعد از پیروزی نهایی با نصرت الهی می توان کارهای مهمی برای مملکت انجام داد اما آنچه خیلی مهمه این است که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است کشور ما در گذشته یک کشور طاغوتی بود در مدت دو هزار و 500 سال شاهان خیانتکار و خدانشناس بین مردم و اسلام فاصله زیادی انداخته بودند ولی انقلاب اسلامی تحول عظیمی در بین ملت بوجود آورده و خون پاک شهدا خیلی از مظاهر طاغوتیان را ضایع کرد.
پس باید با برنامه ریزی دقیق و در دراز مدت خیلی از مسائل فراموش شده اسلام توسط علما در مساجد گفته شود و مانند طاغوت نباشد که در مساجد در ماه رمضان و محرم آن هم با کیفیت نامطلوب باز شود.
آرزوی شهادت دو برادر مستجاب می شود
این شهید در پایان از همسنگران شهیدش چون شهیدان؛ علی علیوند، ناصر علیپور، محمد کاظمی، علی بدری، اجاقی، کسائی، رسول جلیل زاده و محسن ابراهیم پور و مجید یوسفی که در شب عملیات والفجر هشت در جریان تصرف قرارگاه گارد ریاست جمهوری رژیم بعثی و در منطقه اتوبان خسا و بصره به شهدات رسیدند، نام می برد و برای خود آرزوی شهادت می کند.
همچنین شهید حسینقلی علائی در پایان گفتگو با خود آورده است: این مطالب را مورخه 30/4/1365 روز دوشنبه در منطقه عملیاتی فاو در داخل سنگر نوشتم.
گفتنی است شهید علائی در سال 1365 در جریان عملیات کربلای 5 در حالیکه فرماندهی دسته مالک اشتر را بر عهده داشت به مقام شهادت نائل آمد. او دومین شهید خانواده علائی بعد از برادرش مرادعلی است.
نظر شما