۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۶

همایش "تاریخ و علوم سیاسی"؛

تبعات غفلت از «فلسفه تاریخ»/ مورخ باید بکوشد به راز حضور خدا در جهان پی ببرد

تبعات غفلت از «فلسفه تاریخ»/ مورخ باید بکوشد به راز حضور خدا در جهان پی ببرد

دکتر عزت الله فولادوند با بیان اینکه فسلفه تاریخ نزد ما مغفول مانده است، گفت: این غفلت موجب شده ملتی کهنسال مانند ملت ایران که بنابر گفته معروف هگل "تاریخ به معنای صحیح با آن آغاز می‌شود"، از دیدگاهی عمیق و فلسفی نسبت به گذشته خود محروم بماند.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر عزت الله فولادوند از اساتید فلسفه و مترجم برجسته کشورمان در همایش «تاریخ و علوم سیاسی» که صبح امروز چهارشنبه 28 خرداد به مدت دو روز در پژوهشکده تاریخ اسلام آغاز به کار کرد، طی سخنانی گفت: درباره فلسفه تاریخ که از دیرباز مورد علاقه بنده بوده مطالبی به عرض می رسانم. باید عرض کنم این شعبه از فسلفه نزد ما متأسفانه تا اندازه ای مغفول مانده و این غفلت موجب شده ملتی کهنسال مانند ملت ایران که بنابر گفته معروف هگل "تاریخ به معنای صحیح با آن آغاز می‌شود"، از دیدگاهی عمیق و فلسفی نسبت به گذشته خود محروم می‌ماند.

وی پس از شرح مختصری درباره چیستی و هدف‌ها و اقسام فلسفه تاریخ و عقاید مورخ آلمانی سده نوزدهم فون رانکه، گفت: مورخ فقط باید آشکار کند که دقیقا در گذشته چه اتفاقی افتاده است. اکنون به اختصار می پردازم به خود فلسفه تاریخ؛ فلسفه هم مانند دیگر دانش‌های بشری شاخه‌هایی دارد،مثل متافیزیک، فلسفه حقوق، فلسفه دین و ... یکی از این شاخه‌ها فلسفه تاریخ است که شاید همیشه به این نام یاد نشده است، اما مسائل آن در آثار بسیاری از فیلسوفان دیده می‌شود و از همین رو نمی‌توان گفت از شاخه‌های دیگر فسلفه قدمت کمتری دارد.

این مترجم آثار فلسفی افزود: نخستین پرسش این است که تعریف فلسفه تاریخ چیست؟ هگل جایی می‌گوید فلسفه تاریخ چیزی به جز تأملات هوشمندانه و عمیق درباره گذشته نیست، ولی با توجه به نظریه پردازی‌های مبهم در این زمینه، باید گفت فلسفه تاریخ چیزی بیش از تاریخ است. برای فهم این معنا مهم است به خاطر داشته باشیم که فیلسوفان تاریخ از حدود 150 سال پیش اصولاً تاریخ را به دو قسم بزرگ تقسیم کرده‌اند: تاریخ 1 و تاریخ 2. غرض از تاریخ 1 کل رویدادهایی است که به تجربه انسان درآمده است، تاریخ در مقام رویدادها! و مقصود از تاریخ 2، گردآوری و نگارش و تفصیل آن رویدادها است.

فولادوند تأکید کرد: تاریخ به عنوان یکی از رشته های دانش یا یکی از رشته های علمی است و دو تصور از تاریخ وجود دارد و تصور فلسفه تاریخ نیز به دو طریق ممکن است: فلسفه تاریخ در مقام رویدادها و دیگری فلسفه تاریخ به عنوان یکی از رشته های دانش. فلسفه تاریخ در مقام رویدادها ماهیتی در مقام متافیزیکی است. آیا در داستان نویسان امروزی ما طرح یا الگویی قابل تشخیص در تاریخ دیده می‌شود؟ آیا رویدادها به طور کلی به سوی غایتی پیش می‌روند؟ یا همه چیز تابع قاعده است یا برعکس؟ برخی این سیر رویدادها را به صورت خطی تصور کرده‌اند و برخی به صورت سیکلها و چرخه های تکرار شونده. برخی تابع جبر و برخی تابع تصادف محض.

وی افزود: امروزه محور اول تأملات تاریخی، همان نظریه تاریخ به معنای یکی از رشته های دانش است. تمرکز تاریخ 1 بر کل تجربه تاریخ است و آنچه را که مربوط به مسائل متافیزیکی تاریخ است، رد می‌کنند و تمرکزشان بر پژوهش‌های تاریخی است و بر عینیت در تاریخ تأکید دارند و حقیقت ماهیت تاریخ نگاران و سبب یابی در چرایی رویدادها.

وی با طرح این سوال که آیا منطق و روش علمی خاصی وجود دارد که بتوان به پیروی از آن منطق یا روش را از تاریخ نگاران خواست و اگر روشی هست چگونه است؟ آیا می‌توان جدا از مسائل سیاسی و ایدئولوژیک، به آن منطق تاریخ پاسخ داد؟ گفت: اگر بخواهیم پدیده ای را تبیین کنیم که چرا روی داد، باید بگوییم باید شرایط موجود را در نظر بگیریم و سپس مجموع این دو را مقدمه قرار دهیم و استنتاج کنیم. استنتاج کنیم که رویداد مورد نظر را تبیین کنیم. فی المثل برای اینکه بفهمیم چرا ویلهم به شوروی حمله کرد، یا چرا قاجار سقوط کرد باید از قوانینی پوششی استفاده کنیم. همان طور که در علوم طبیعی با استفاده از علوم پوششی می‌توانیم رویدادهای آینده را هم پیش بینی کنیم، چنانچه اگر حرارت را به صد درجه برسانیم، آب جوش می آید، پس در تاریخ هم می‌توانیم از قوانین پوششی استفاده کنیم. مورخ پیش از آنکه بخواهد رویدادها را پیش‌بینی کند، به دنبال انگیزه‌ها در تاریخ است.

دکتر فولادوند تصریح کرد: عده‌ای از مورخان نتیجه گرفته‌اند که هیچ روش آرمانی و هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد. این نظرگاه اساس مکتب تاریخ محوری یا تاریخ گرایی است. "رانکه" فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، توجه وافر به تاریخ سیاسی و دیپلماتیک داشت، ولی این توجه وافر سبب غفلت وی به عوامل اقتصادی و اجتماعی و نیز نیروی بنیان برانداز انقلاب نشد، به تصدیق اهل ابتلا یکی از بزرگترین مورخان سده‌های اخیر، رانکه بود. وی در 1795 در خانواده‌ای از کشیشان مؤمن به دنیا آمد. تحصیلا عالی را در الهیات و زبان شناسی در لایپزیک به پایان برد. در نتیجه مطالعات روان‌شناسی و رمانتیسیسم تحت تاثیر فیلسوف آلمانی به تاریخ روی آورد. هنگامی که در دبیرستان درس می‌داد، اولین اثر او «تاریخ اقوام رومی و ژرمنی» چاپ و سبب انتساب وی به استادی دانشگاه برلین شد. در آن زمان هگل استاد فلسفه بود و شلایرماخر استاد الهیات و رانکه به جمله این ستارگان در برلین پیوست.

وی افزود: رانکه در دیباچه کتاب مزبور نوشت وظیفه تاریخ داوری درباره گذشته است و آموزش امروز امروزیان برای سود رساندن به آیندگان، اما این کتاب مدعی چنین وظیفه خطیری نیست و فقط می ‌خواهد نشان دهد که واقعا در گذشته چه روی داده است. این همان جمله معروف اوست: عینیت در تاریخ! اما تجربه بعدها ثابت کرد که این یافتن آنچه واقعا رخ داده است، بسیار ژرفتر از آن است که به راحتی حاصل شود.

این مترجم آثار فلسفی یادآور شد: رانکه معتقد بود: خدا همه جا در تاریخ حاضر است، و وجود مطلق ذات باری در همه جا حضور دارد و مورخ باید بکوشد به راز حضور خدا در جهان پی ببرد. درست است که مورخ باید به امور واقع بپردازد و درست است که مورخ به احیای گذشته موفق نخواهد شد، ولی اینجا معنای واقعی آنچه واقعا در گذشته روی داده است، مشخص می‌شود. مورخ باید فکر و اندیشه‌اش را از آرای شخصی بپالاید و او باید از امور واقع محض حذر کند و به سراغ اندیشه‌های چیره‌گری برود که خصلت ها از آن مایه می‌گیرد.

وی افزود: مسأله جزئیت در تاریخ نگاری یکی از محورهای اندیشه تاریخ نگاری رانکه است. رانکه می‌نویسد: هر عصری دارای رابطه مستقیم با خداست و در پیشگاه ایزدی بهره‌مند از حقوق برابر. تاریخ در هر وجودی چیزی بیکران می‌بیند که از خدا می‌گیرد. رانکه معتقد بود مورخ باید هم به کلیت و هم به جزئیت بپردازد. در 1830 می‌گوید فقط اتکاء که به جایگاهی فراز آییم که کل تاریخ را از نظر بگذرانیم، ممکن است به فهم فرد امید ببندیم که در حیات کل شریک است.

دکتر فولادوند یادآور شد: در 1852 تا 1868 توجه رانکه به تصویر کردن عصرهایی متمرکز شد که بیشترین تأثیر را در تکامل حیات بشر داشته‌اند. رانکه بزرگترین مورخ عینیت در تاریخ بود. اما در عمق پژوهش از دگرگونی‌های سیاسی به ویژه نهضت‌های رادیکال و انقلابی رویگردان بود.

وی در پایان تأکید کرد: تاریخ بیش از واقعه نگاری است و مورخ فی المثل هیچگاه نباید از مدیریت امور غافل بماند. هگل می‌گفت: آنچه واقعی است، عقلانی است. به نظر رانکه آنچه واقعیت را موجه می سازد، تاریخ از طریق شکوفایی هر قوم و دولت، نوشته می‌شود، از سده پانزدهم هر یک از اقوام مختلف اروپایی، به رغم اشتراک، خصلت‌های فردی خود را نیز دارا هستند، رانکه نمی‌پذیرفت که شرح باید به اختلاف خصلت‌های هر قوم یا ملت بپردازد.

کد خبر 2314354

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha